درباره فيلم هت تريك همزمان با حضور در شبكه نمايش خانگي
فرار از تهديد
كامل حسيني
نوشتن درباره فيلم «هت تريك» سومين فيلم رامتين لوافي آن هم پس از مدتها گذر از زمان اكرانش و همزمان با آغاز پخش نمايش خانگي به احتمال زياد به سخنان تكراري، بديهي در مورد فرم و محتواي اين ساخت او ميرسد. از طرفي ديگر ظاهرا تكرار برخي عناصر فرم روايي و تم مطرح شده از پيش در اينگونه فيلمها به دليل طرح معضلات اجتماعي و گوشزد كردن نسبت به آنها هميشه امري كليشهاي و كسلكننده محسوب نميشود، زيرا گاهي به تكرار برخي اندرزهاي برجسته در لابهلاي تهديد برخي سبكهاي زندگي آسيبزا و ثمره احتماليشان در آينده كودكان نيازي شديد احساس ميشود، اما فراموش نكنيم تنشهاي پنهان ديگر وجود دارند كه شايد با تماشاي اين فيلم و تأمل در هر لحظه اكران، از زمان جشنواره تا نمايش نهايي در شبكه خانگياش ديرتر نمايان ميشوند، زيرا ممكن است به سبب درگيري تماشاگر لابهلاي تعليقها و غافلگيريهاي هر دو پيرنگ اصلي و فرعي يا تداوم تنشهاي آنها بهطور پنهان يا محو بسيار زود كشمكشهاي آنها در بافت روايت هنوز از فاجعه تداوم آنها در كنار ديگر فاجعههاي اصلي هنوز بيخبريم و حتي پس از اتمام فيلم نيز همچنان برخي از ما در جهان واقعي آنها را جدينميگيريم. دقت كنيم به شكاكي ليدا به همسرش فرزاد بابت احتمال رابطه با شخص سوم كه آنقدر بهطور پنهان در بافت روايت ريشه دوانده كه نميدانيم در پايان روايت آيا رفتن ليدا به سبب شرطبندي است يا ارتباط با نفر سوم يا هر دو!! فاجعهبارتر گزارش روابط ناسالم، عجيب مردان مسن با دختران جوان است؛ آنجا كه دلخوري و نگراني اخلاقي فرزاد از همسرش به علت عكس گرفتن از دكتر به احتمال تهديد همين گونه فاجعهها برميخيزد چون گويا دكتر يكي از اين مردهاي مسن است كه با دختران متعدد رابطه دارد. سپس در اين لحظه همسرش را نيز در جريان ميگذارد كه با تعارفهاي ظاهري و سادهدلانه مانند «دكتر جاي پدر من را دارد» فريب نخورد، زيرا فاجعهها و روابط غيراخلاقي تمام مرزهاي آشنايي و رفاقت و حتي تفاوت سني را درنورديدهاند. البته فيلم هت تريك در برخي سكانسهايش از جذابيتهاي بصري جهت نمايش دراماتيك حالتهاي روحي و ژرفايي بخشيدن به تنشهاي ناشي از اين دگرگونيهاي روحي برخوردار است. ميزانسن سكانسي را به ياد بياوريم كه در آن رها پس از روبهرو شدن با صاحبخانه، چگونه از طريق قاب تصوير و تناسب رنگي سوژه با پيشزمينه احساس ناشي از تنهايي شدن دوباره و معضلهاي مستاجري براي تماشاگر منتقل ميشود. در حقيقت با پيشروي روايت، دو قشر زنان درگير تنشها ميشوند؛ نخست زناني هستند كه در آيندهاي نزديك به زندگي مشترك پا ميگذارند و تا حدودي آينده خوشبينانه هم دارند، زيرا با مردي قرار است زندگي كنند كه لااقل سبك زندگي مانند فرزاد را انتخاب نكرده است. دوم؛ قشري است كه زندگي مشتركش مانند ميزانسن سكانس پاياني روايت تار شده است؛ به حكم اينكه فرداي برگشت به زندگي مشترك و تعهدهاي اخلاقي همچنان تار است.