• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4436 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۱۹ مرداد

مدافع حاكميت ملي

پرويز مهاجر

ما ايرانيان با وجود از دست دادن مناطقي از خاك كشورمان در نتيجه جنگ‌هاي ايران و روس در جريان قراردادهايي چون تركمنچاي و هرات، ساليان دراز دعاوي خودمان را نسبت به بحرين و جزاير سه‌گانه حفظ كرده بوديم و آنها را به صور مختلف، خواه كتبي يا شفاهي بيان مي‌كرديم اما عملا به نتيجه خاصي نرسيده بوديم جز برخي اقدامات مقطعي مثل 10 ساعت بالا و پايين بردن پرچم ايران در جزيره تنب در زمان پهلوي اول كه در نتيجه آن انگليسي‌ها اصرار كردند، افسراني كه چنين كرده‌اند، تنبيه شوند.

اقدام جدي در مورد اين جزاير حدود 1968 يعني، زماني كه انگليس اعلام كرد مي‌خواهد از خليج فارس برود، شدت گرفت. در بازه زماني 1968 تا 1971 اداره نهم سياسي وزارت امور خارجه براي حل مسائل خليج فارس تاسيس شد و نقش فعالي داشت و رييس قابل و شايسته آن دكتر فريدون زندفرد بود. رفتن و بازگرفتن و وارد شدن به اين 3 جزيره، يكي از موفقيت‌هاي بزرگ ايران است، اگرچه هنوز تحريكاتي از آن طرف در اين زمينه صورت مي‌گيرد اما به هر حال قطعاتي از خاك اين مملكت با اين اقدام برگشت و از اين حيث شايان تقدير است. ادعاي اصلي كشورهاي عربي در مورد اين جزاير آن است كه اين جزاير به وسيله اعراب آن سوي خليج فارس يعني شارجه يا راس‌الخيمه بسته به مورد اداره مي‌شدند و آنها مالك اين سرزمين‌ها هستند و اين جزاير اگر روابطي با ساكنان بندرعباس داشتند، فاميلي بوده است. انگلستان كه از اواخر قرن نوزدهم تصميم گرفت روابط ما را با بحرين قطع كند، نتوانست اين كار را نسبت به اين 3 جزيره به صورت كامل انجام دهد و محمل‌هاي حقوقي مختلفي از جمله در مكاتبات خودشان اذعان دارند كه وضعيت اين 3 جزيره و رابطه حاكميت ايران بر آنها از طريق بندرعباس يا جاهاي ديگر با بحرين تفاوت فاحش دارد. اولا دو جزيره تنب بزرگ و كوچك بسيار به ايران نزديك هستند. تنب كوچك كه اغلب خالي از جمعيت است. اما انگليس كه مي‌خواست تسلط كامل بر خليج فارس داشته باشد به هيچ‌وجه نمي‌گذاشت ايران در آنجا اعمال حاكميت كند. انگليسي‌ها نسبت به جزيره ابوموسي كه وسط قرار گرفته و از نظر استراتژيك بسيار مهم است، حساسيت بيشتري نشان مي‌دهند و قبل از انقلاب حتي از نزديك شدن ناوها و ناوچه‌هاي ايراني به آنجا جلوگيري مي‌كردند. يك بار هياتي ايراني شامل وزير خارجه وقت و اعضايي بلندمرتبه از وزارت از جمله مرحوم زندفر و من به عنوان يكي از كارمندان از شط‌العرب به سمت بندرعباس حركت كرديم. وقتي نزديك ابوموسي شديم يك هواپيماي انگليسي بلند شد به نشانه اينكه مواظب ما هست و بعدا هم اعتراض كردند. يعني به هيچ‌وجه اجازه نمي‌دادند نزديك ابوموسي شويم. بنابراين اقدام ايران در احياي حاكميتش بر اين جزاير استراتژيك بسيار اهميت داشت. مرحوم فريدون زندفرد با گروهي كه خود انتخاب كرده بود به علت آگاهي و شعور بالا در مذاكراتي كه در تهران انجام مي‌شد، در جلساتي كه حتي بالاتر از وزير امور خارجه بود، شركت داشت. او با دانش بالا توانست مطالب مربوط به حاكميت ايران را در قالب مفاهيم حقوقي و سياسي بيان كند. ايشان در نوشتن يا تهيه يا تدارك يا ويرايش هر چيزي كه از سوي وزارت خارجه ارسال مي‌شد، نقش داشت. در كنار اين اقدامات مرحوم زندفرد خصوصيات اخلاقي مهمي داشتند كه در روابط كاري‌شان با ما بسيار موثر بود، او واقعا فردي متواضع و فروتن بود و سخنان صاحب منصبان پايين‌تر از خودش را مي‌شنيد. همچنين از هر فرصتي براي افزايش آگاهي همكاران جوان خودشان استقبال مي‌كرد. در مسائلي كه ارتباط مستقيم با وظايف‌شان نداشت مورد مشورت قرار مي‌گرفت و با صراحت لهجه در عين حفظ ادب، ديدگاه‌هايش را مي‌گفت. مرحوم زندفرد دكتراي علوم سياسي از دانشگاه نيويورك داشت و معتقد بود كه ادعاهاي سياسي و ديپلماتيك بايد بر مبناي اطلاعات حقوقي و تاريخي باشد بنابراين بسيار مطالعه مي‌كرد و شنيدن نظرات مخالف خودش را دشمني تلقي نمي‌كرد. او اصرار بالايي بر روان‌نويسي و پرهيز از اغراق و مداهنه و شعارنويسي هم به زبان فارسي و هم به انگليسي داشت و اين نكته را به شاگردان و زيردستانش منتقل مي‌كرد. در جريان ديدار شاه با سرويليام لوس، عضو ارشد مذاكره كننده بريتانيا در ماجراي جزاير سه گانه، مرحوم زندفرد كم‌سن و سال‌ترين عضو وزارت خارجه بود. بعد از سخنان مذاكره كنندگان بريتانيايي به اشاره وقت امور خارجه وقت ايران، فريدون زندفرد به زبان انگليسي به شيوايي سخن مي‌گويد. او در اين سخنراني با بي‌پروايي نكاتي گفته بود كه حتي خودش نگران بود موجب دردسرش شود. اتفاقا فردا او را تشويق كردند. بعد از انقلاب نيز در اولين كنفرانس اسلامي در اسلام‌آباد، من و دكتر زندفرد مامور شديم تا در اسلام‌آباد منتظر وزير امور خارجه شويم. طبق رسم، ما نطق مقدماتي و پايه وزير را آماده كرديم و به اسلام‌آباد رفتيم. وقتي در اسلام‌آباد پيش از ورود وزير ايران، متن نهايي به دست ما در هتل رسيد، متوجه شديم كه يك پاراگراف به آن اضافه شده كه در آن درخواست شده قرارداد 1975 (عهدنامه الجزاير) ما با عراقي‌ها درباره اروندرود به اعتبار اينكه در رژيم سابق امضا شده، ملغي شود. ما هرگز نفهميديم چه كسي اين پاراگراف را افزوده است و نمي‌دانستيم نسبت به آن چه واكنشي انجام دهيم چون به نظرمان خيانتي نسبت به مملكت بود. بنابراين بعد از ورود وزير با او مفصل بحث كرديم و گفتيم اگرچه اين قرارداد قبل از انقلاب نوشته شده اما يك سند ملي است. كمااينكه صدام حسين در نخستين گام براي حمله به ايران اين سند را پاره كرد. بعد از مذاكرات مفصل با وزير امورخارجه وقت، او را متقاعد كرديم كه اين پاراگراف حذف شود و نطق اوليه پيشين خوانده شود. اين از اقدامات ارزشمند مرحوم زندفرد بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون