قربانيافراطگرايي
نوذر شفيعي
بعد از ماهها گمانهزنيهاي سياسي در رابطه با افزايش اختلافنظرها ميان دو مرد جنجالي كاخ سفيد يعني جان بولتون و ترامپ، در نهايت شاهد علني شدن اين اختلافات و پايان حضور چهره جنگطلب جمهوريخواهان در كاخ سفيد هستيم. جان بولتون كه از سوي ترامپ به سمت استراتژيك مشاوره امنيتي ملي برگزيده شده بود، راهبر اصلي سياست خارجي امريكا در طيف متنوعي از مذاكرات و مسائل بينالمللي بود. مذاكره با كره شمالي، خروج برجامي امريكا، بحث حمله نظامي به ونزوئلا، مساله خروج نظامي امريكا از افغانستان، همه اين محورها محل منازعه ترامپ و بولتون بود. بسياري بر اين باورند كه يكي از دلايل خروج برجامي امريكا، مشاورهها و توصيههاي بولتون بود كه ترامپ را مجاب به خروج از توافق بينالمللي برجام كرد. اوج اختلافنظر ترامپ و بولتون در مساله سقوط پهپاد امريكا بود كه طي آن بولتون خواستار برخورد نظامي با ايران بود كه ترامپ با آن مخالفت ورزيد. مقصود از ذكر اين موارد، تفاوت فكري و گفتماني ترامپ و بولتون است. اين دو فرد گرچه در جرگه جمهوريخواهان قرار دارند اما پايه فكري و سياسي متفاوتي دارند. ترامپ بارها اعلام كرده بود كه بولتون شخصيت و مرام افراطي دارد و متوجه اين بعد از رفتار و روحياتش است.
براي همين اگر امروز شاهد اخراج او از سوي ترامپ هستيم؛ به اين امر مربوط ميشود كه ترامپ به اين موضوع وقوف يافته كه با بولتون امكان پيشبرد هيچ سناريوي سياسي ماندگار و موفقيتآميز نيست. ترامپي كه به شدت به موفقيت و ابتكار در شرايط كنوني در امريكا نياز دارد؛ انتخابات 2020 براي ترامپ به كابوسي بزرگ تبديل شده و نگران از دست دادن كرسي قدرتش است. تداوم بقايش در عرصه سياسي منوط به حصول دستاوردهاي ملموس و اثرگذار است كه حداقل طي سه سال اخير نشاني از اين دستاورد بزرگ ديده نميشود. يكي از نشانههاي بزرگ شكست سياسي ترامپ، مساله كره شمالي است كه ترامپ باطنا تمايل به معامله و توافقي بزرگ با اين كشور دارد كه درست برخلاف نظر ترامپ، بولتون خواستار نفي هر گونه تعامل و مذاكره با كره شمالي است. سابقا هم در سال 1994 زماني كه مذاكرات خوشبينانه و اميدواركنندهاي ميان پيونگيانگ و واشنگتن در جريان بود؛ در همان دوره، بولتون يكي از عوامل اصلي برهم زنندگان مذاكره بود و كل مسير را به بنبست كشاند. ترامپ به عطف به تجربه گذشته متوجه اين واقعيت شد كه با بودن بولتون و مشاورههايش امكان اينكه با پيونگيانگ به توافق رسيد؛ ميسر نيست. در ساير موضوعات هم داستان به همين منوال است. در مساله ونزوئلا بولتون اين اميدواري را به ترامپ داد كه دولت چپگراي مادورو به زودي از سوي معترضان شكست خواهد خورد. برخلاف تصورات بولتون، مادورو در قدرت ماند و اين امر ضربه حيثيتي بزرگ به ترامپ زد. موضوع آخر به ايران برميگردد. همانطور كه گفته شد يكي از عوامل موثر در تصميم ترامپ در خروج از برجام، فشارها و القائات سياسي بولتون بود و مدام بر تحريم و فشار بيشتر بر ايران تاكيد داشت. باز در اين خصوص بسياري از تحليلگران بر اين باورند كه ترامپ آنگونه كه اكنون در روابط ايران و امريكا اتفاق افتاده، ميل به افزايش تنش و دشمني بيشتر ندارد. سياستهاي ايذايي بولتون همچون ديدار با منافقين در پاريس و ارتباط نزديك با لابيهاي يهودي باعث فاصلهگيري و عمق خصومت ميان ايران و امريكا شده است. برآيند اين موارد گوياي طيف اختلافنظرهاي ترامپ و بولتون است و از اين جهت خروجش از كاخ سفيد اجتنابناپذير بود. براي همين اين ديدگاه مطرح است كه با رفتن بولتون احتمال انعطاف در سياست خارجي امريكا بيش از گذشته شكل بگيرد، چراكه يكي از مجراهاي مهم نفوذ لابيهاي صهيونيستي در كاخ سفيد بسته شد و البته در صورتي كه فرد مناسب و صلحطلبي جاي بولتون را در كاخ سفيد بر عهده گيرد؛ آن موقع احتمال چرخش در سياست خارجي امريكا را بيشتر ميتوان انتظار داشت.