• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4461 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۱ شهريور

يك روايت معتبر درباره واقعه‌اي تاريخي

سينما ركس چگونه سوخت؟

عباس عظيمي| 28 مرداد براي آشنايان به تاريخ ايران غير از كودتاي 1332 با واقعه‎ تلخ ديگري نيز گره خورده است: آتش‌سوزي سينما ركس در تابستان سال 1357، واقعه‌اي اسف‌انگيز كه در آن بيش از 650 نفر از هم‎وطنان در آتش سوختند. درباره اين فاجعه، علل و عوامل و پيامدهاي آن بسيار نوشته شده است. بسياري از پرسش‌ها بعد از گذشت چهل سال پاسخ يافته و شماري از ابعاد نيز كماكان در پرده ابهام است. اما آنچه در اين ميان كمتر شنيده‌ايم و خوانده‌ايم، روايتي زنده و شخصي از نحوه وقوع حادثه است. انتشارات «به‌نشر» وابسته به انتشارات آستان قدس رضوي، اخيرا اقدام به انتشار مجموعه‌اي با عنوان «يك روايت معتبر» كرده است.«يك روايت معتبر درباره سينما ركس»، يكي از اين آثار است كه زهرا عزيز محمدي آن را نوشته است و با تصاوير و عكس‌هايي متنوع، در 72 صفحه به قيمت 9 هزار تومان منتشر شده است. نويسنده در اين كتاب كوشيده علاوه بر ارايه روايتي شخصي از واقعه مذكور، از اين منابع استفاده كند: «فاجعه سينما ركس» نوشته مجيد احمديان (بي جا، 1392)، «خروج ممنوع» نوشته ليلا اشرفي، «يك سال مبارزه براي سرنگوني رژيم شاه» نوشته روح‌الله حسينيان، روزنامه آيندگان، روزنامه خراسان، روزشمار انقلاب اسلامي (سازمان تبليغات اسلامي)، تهران نوشته عباس سليمي نوين (همشهري 1388)، تاريخ سياسي بيست و پنج ساله ايران نوشته غلام رضا نجاتي (موسسه خدمات فرهنگي رسا، 1373)، «آخرين روزها: پايان سلطنت و درگذشت شاه» نوشته هوشنگ نهاوندي. كتاب با پيشگفتاري به جاي مقدمه آغاز مي‌شود درباره زوجي به اسم عباس و ناهيد كه در سالن سينما نشسته‌اند و تيتراژ فيلم كه همان ترانه مشهور «گنجشكك اشي‌مشي» است را نگاه مي‌كنند. ناگهان صداهاي عجيب و غريبي از داخل سينما شنيده مي‌شود و فرياد كه «آتيش، آتيش.» سالن به چشم بر هم زدني‌گر گرفت. دود غليظي تمام فضاي خيابان اميري را پر كرد. صداي جيغ، ناله‌هايي كه نااميدانه كمك مي‌خواستند. «ناگهان در بسته شد. ديگر كسي نمي‌توانست خارج شود. مردمي كه بيرون سينما بودند، مات و مبهوت به طرف در هجوم آوردند. صداي مشت‌هايي كه به در كوبيده مي‌شد.آمارهاي مختلفي درباره كشته‌شدگان منتشر شد. بليت‌هاي فروخته شده بيش از 650 عدد بوده. روزنامه اطلاعات حاضران در سينما را 700 نفر تخمين زده. گورستان آبادان اعلام كرد 600 جسد سوخته تحويل گرفته و آمار رسمي دولتي حكايت از رقم 377 نفر كشته در اين حادثه مي‌كرد. روزنامه‌ها و مطبوعات داخلي و خارجي شروع به انعكاس خبر كردند. واكنش‌ها تند و سريع بود. در نهايت علت كثرت تلفات عدم حضور مسوولان سينما و افراد موظف و عدم تجهيز دستگاه‌هاي آتش‌نشاني اعلام شد. عامل آتش‌سوزي فردي به نام محمدرضا آشور معرفي شد كه در مرز ايران و عراق در حالي كه راهي نجف بود دستگير شد و چند نفر مثل اسفنديار رمضاني شخصي كه در غياب مدير سينما مسوول بوده و حميد پايان نگهبان و سرايدار سينما و چند مامور آتش‌نشاني نيز به دليل اهمال بازداشت شدند.بعد از انقلاب و نهم مهرماه 1358 هياتي 25 نفره از بازماندگان با امام (ره) ديدار كردند و خواستار مجازات قاتلان فرزندان‌شان شدند. امام نيز دستور رسيدگي به پرونده را داد. در دومين سالگرد اين واقعه، در اوايل شهريور روزنامه‌ها نوشتند: عاملان فاجعه سينما ركس آبادان اعدام شدند. 20 جلسه دادگاه و در نهايت حكم اعدام براي اين شش نفر: فرج‌الله مجتهدي كارمند ساواك، سياوش اميني آل‌آقا سرهنگ شهرباني، اسفنديار رمضاني مدير سينما، علي نادري صاحب سينما، ستوان بهمني افسر شهرباني و بالاخره حسين تكبعلي‌زاده عامل اصلي آتش‌سوزي كه همدستانش همان روز حادثه در آتش سوختند. تكبعلي‌زاده، كه «پيش از حادثه معتاد به هرويين و كارمند جوشكاري بود، با اصغر نوروزي آشنا شد و پايش به جلساتي باز شد و به اصفهان رفته بود. اعتيادش را ترك كرد و با ممدزاغي و برادرش يدالله، فلاح و فرج بذركار دوست شد و نوار و كتاب به آبادان مي‌آورد و تكثير مي‌كرد و به خيال خودش دغدغه تغيير و آگاهي مردم را داشت. اما وقتي به خودش آمد، ديد انگار اين كارها بي‌فايده است، نتيجه نمي‌دهد. مي‌خواست برگردد سمت مواد‌فروشي و اعتياد. برگردد اصفهان. رفقا باز موفق شدند متقاعدش كنند تا دوباره ترك كند. اين‌بار در بيمارستان توان‌بخشي اصفهان بستري شده بود. دوباره به سمت تهيه كتاب و جزوه رفت. كم‌كم ميان جمع دوستانش زمزمه آتش زدن سينماها را شنيد. تكبعلي‌زاده و دوستانش براي آتش زدن سينما سهيلا مصمم شده بودند. مي‌خواستند مردم را يك‌جوري به خيابان‌ها بكشانند. روزي كه داشتند نقشه‌شان را عملي مي‌كردند، حتي وقتي تينر را هم ريخته بودند، ناگهان چند نفر از آنجا عبور كردند و وقفه در آتش زدن باعث خشك شدن تينر شد. كمي كه به اطراف توجه كردند، ديدند اصلا سينما سهيلا راه گريز نداشت. از بوفه و باجه قابل ديدن بودند. جلوي تماشاگران هم كه نمي‌شد علني اين كار را كرد... به سينما ركس فكر كرده بودند. از ميان جمع آنها حيات بليت خريد. وارد سينما شدند... وسط فيلم، به بهانه توالت رفتن بلند شدند. جلوي درهايي را كه در راهروي اصلي بود، آتش زدند. اما خودشان گرفتار شدند. و تكبعلي‌زاده از بين دوستانش زنده ماند تا تقاص پس بدهد.» (64-61)

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون