گزارشي درباره كتابهايي كه ميخواهند فلسفه را از انحصار مخاطبان خاص دربياورند
زندگي مسالمتآميز با نيچه و فرويد و ديگران
الميرا حسيني
در همه ادوار و جوامع، فلسفه و فيلسوف ابهتي داشته است كه سبب ميشده تا عامه جامعه نتوانند با آن ارتباط كاملي برقرار كنند. فيلسوف قرار بود به زباني ثقيل سخن بگويد و درباره نظام هستي اظهارنظر كند. سير تاريخ فلسفه نيز به ما نشان ميدهد كه فلاسفه بيشتر علاقهمند به مباحث بنيادين بشري بودند و خود را چندان گرفتار امور روزمره نميكردند. اما ظهور مدرنيته و تغيير سبك زندگي مردم، كمكم فيلسوفان را نيز قانع كرد تا نگاهي جديتر به امر روزمره داشته باشند. مسائلي كه عامه مردم با آن سروكار داشته و دارند. رد اين علاقهمندي را ميتوان در آثاري كه چند سالي است عنوان كتاب فلسفي را بر پيشاني دارند، دنبال كرد؛ نگاهي عميق به اتفاقاتي كه هر روز عده كثيري از انسانها با آن مواجهند و مطرح كردن اين نظريات به زباني ساده و قابل فهم. اما ماجرا به همين هم ختم نميشود. فيلسوفان و نظريهپردازان معاصر هر چند نقطه تاكيدشان بر مسائل روزمره است اما در نگاه و مسيرشان ميشود تاويلها و تفسيرهايي از فيلسوفان پيشين را جستوجو كرد. آنها از هگل، هايدگر، كييركگور و حتي سقراط و افلاطون سخن ميگويند و پاي آنها را به نوشتههايشان باز ميكنند. در اثر همين اتفاق، دسته دومي از كتابهاي فلسفي پا به عرصه وجود گذاشتهاند كه تلاش دارند با همان زبان ساده، نظريات گذشتگان را مطرح كنند و زمينهساز آشنايي مخاطب امروزي با فيلسوفاني باشند كه ردپاي آنها را در بسياري از نوشتهها ميبينيم.
درسهايي براي زندگي
روزگار مدرن اقتضائاتي دارد. يكي از آنها كه بر همه وجوه زندگي اثر گذاشته، سرعت بالايي است كه خواه ناخواه به جامعه تحميل كرده است. عدهاي از فيلسوفان بيآنكه دنكيشوتوار به دنبال مقصري براي اين قضيه باشند و اين اتفاق را نكوهش كنند، وارد ميدان عمل شدهاند و براي كساني كه نه حوصله و نه زماني براي پيگيري تمام آثار فيلسوفان دارند، كتابهايي فراهم آوردهاند تا مخاطباني از اين دست با چكيدهاي از نظريات آنان آشنا شوند. كتابهايي كه ترجمه آنها را تحت عناويني چون «آشنايي با...» ميبينيم كه آن 3 نقطه را نام يك متفكر پر ميكند. البته هر چيزي كه بازار خود را پيدا كند بهناچار دامانش از دست متقلبان و كتابسازان در امان نيست. اما همچنان در اين ميان كتابهاي خوبي نيز يافت ميشوند كه ميتوان به اعتبار نام ناشر يا مترجم به آنها اعتماد كرد. يكي از آنها كتابهايي است كه نشر هنوز در زيرمجموعه «مدرسه زندگي» منتشر ميكند و تاكنون 3 عنوان از آن وارد بازار كتاب شده است: «درسهاي كييركگور براي زندگي»، «درسهاي فرويد براي زندگي» و «درسهاي نيچه براي زندگي» كه هر 3 را صالح نجفي ترجمه كرده است. مترجمي كه نامي آشنا براي مخاطبان كتابهاي فلسفي به حساب ميآيد. از ديگر ناشراني كه به اين امر مبادرت ورزيده است، ميتوان از نشر هرمس نام برد كه عنوان كتابهايش نام متفكران را يدك ميكشد: «مارتين هايدگر»، «پل تيليش»، «فريدريش شلايرماخر»، «رودولف بولتمان»، «لودويگ ويتگنشتاين»، «فريدريش نيچه»، «سقراط» و كتابهايي چون «فلسفه براوئر» و «فلسفه لايبنيتس».
كتابخانهاي براي زندگي
از سويي ديگر يكي از ناشراني كه با جديت آثار فلسفي را كه به زباني ساده نگاشته شدهاند، ترجمه و به بازار عرضه ميكند، نشر نو است. اين برنامهاي بوده كه از ابتدا مجموعه كتابخانه فلسفه زندگي اين انتشارات پيگيري ميكرده است. افشين خاكباز كه مترجم كتابهايي چون «شهرت»، «عدالت؛ چه بايد كرد؟»، «فلسفه ملال»، «اخلاق بازجويي» و... است و با نشر نو همكاري دارد درباره اين رويكرد ميگويد:«آثار فلسفي از ديرباز در ايران خوانندگان و مخاطبان خاص خود را داشته است ولي اين مخاطبان عمدتا به روشنفكران و محافل دانشگاهي محدود بودهاند. مجموعه كتابخانه فلسفه زندگي نشر نو ميكوشد، فلسفه را به ميان مردم بياورد و آنها را با دغدغههاي فيلسوفان آشنا كند و با پيوند زدن مسائل و پرسشهاي فلسفي با جنبههاي مختلف زندگي مردم و بيان برخي مسائل و پرسشهاي فلسفي به زبان ساده و به دور از تكلف و پيچيدهگوييهايي كه در برخي نوشتههاي فلسفي ميبينيم، مردم را با فلسفه و نگاه فلسفي آشتي دهد و به اين فكر بيندازد كه شايد چنين نگاهي بتواند در پس پديدههاي متكثري كه پيرامون انسان مدرن را احاطه كردهاند، اصول و قواعدي را بيابد كه به درك معناي اين پديدهها و پيامدهايي كه براي ما دارند، كمك كند.»خاكباز درباره وجوه مشترك اين كتابها معتقد است:«وجه مشترك اين كتابها آن است كه هر يك، از منظر فلسفه و عمدتا فلسفه اخلاق، به يكي از دغدغهها و جنبههاي وجودي انسان امروزي ميپردازد. ملال، ترس، خوشبختي، شهرت، عدالت، سياست، مرگ، ميانسالي و مواردي از اين دست، دغدغههاي مشترك مردمان عادي و فيلسوفان است و طرح آنها در چارچوب آشتي دادن مردم با فلسفه و آگاه كردن آنها از ظرفيتهايي است كه نگاه فلسفي به مسائل ايجاد ميكند.»
فلسفه در ميان مردم
يكي از فيلسوفان معاصري كه براي علاقهمندان نامي آشنا به حساب ميآيد و تا به حال چند كتاب از او ترجمه شده، لارس اسونسن است. «فلسفه تنهايي»، «فلسفه ملال» و «فلسفه فشن» كتابهايي از اين نويسندهاند كه ترجمهشان به فارسي در اختيار مخاطبان قرار گرفته است. آيدين رشيدي، مترجم «فلسفه فشن» كه نشر مشكي آن را عرضه كرده درباره اينكه آيا ميتوان علت علاقه كساني چون اسونسن به مسائل مبتلابه روزگار مدرن را از فاصلهاي كه فلسفه كمكم از مسائل هستيشناختي فاصله ميگيرد، جستوجو كرد، ميگويد:«ماركس جايي گفت كه فلسفه با هگل به پايان رسيد و كار خود را نيز نه در حيطه فلسفه كه علم ميدانست. گرچه نميتوان با او صددرصد همعقيده بود اما اين گفته نكتهاي مهم را در خود دارد و آن اين است كه بعد از هگل فيلسوفي نيست كه بتواند نظام هستيشناختي جامعي را ايجاد كند كه به شكلي منسجم جهان را توضيح دهد. با نگاهي به جريانهاي فلسفي متاخر نيز ميتوان ديد كه فيلسوفان با نشان دادن استثناها و تناقضها ساختن چنين دستگاههاي عظيم فلسفي را از اساس اشتباه دانستند. در نتيجه اين روند ميبينيم كه فيلسوفان نسل جديد ترجيح ميدهند كه با اتكا به نقاط قوت فلسفههاي مختلف، جنبههاي مختلف زندگي انسان مدرن را در بوته بررسي قرار دهند و به او در حل مشكلاتي كه در زندگي با آنها روبهروست، ياري رسانند. اين جنبهها گرچه ساده و پيش پا افتاده به نظر ميرسند اما هر يك برآمده از تعارضاتي ريشهاي و غامضند و براي درك هر يك بايد به حيطهها و مباحث مختلف فلسفي و جامعهشناسي رجوع كرد و در آنها عميق شد. همان طور كه در كتاب فلسفه فشن نيز ميبينيم، پديدهاي كه در نگاه اول چيزي سطحي و پيش پا افتاده به نظر ميرسد، وقتي خوب در آن دقيق ميشويم، عمق و وسعت حوزه تاثير و تاثر آن معلوم ميشود. اسونسن خود در اين باره ميگويد: فشن پديدهاي است كه بايد در تلاشمان براي درك خويشتن در وضعيت تاريخيمان در مركز توجه قرار بگيرد... من تا به آنجا پيش ميروم كه ميگويم درك فشن لازمه درك بسنده ما از دنياي مدرن است.»او درباره تعمد اين متفكر به استفاده از زباني ساده و سرراست اضافه ميكند:«يكي از ويژگيهاي بارز نثر اسونسن سادهفهمي آن است در عين اينكه اين سادهفهم بودن چيزي از اهميت و اعتبار آن نكاسته است. اسونسن يكي از فيلسوفاني است كه در دوران اخير به سادهنويسي و عامه فهم كردن مباحث فلسفي روي آوردهاند تا فلسفه را از كرسيهاي دانشگاهي به ميان مردم بازگردانند. جايي كه اصالتا به آنجا تعلق دارد. همان طور كه ميدانيم، خاستگاه فلسفه دولتشهرهاي يوناني بوده كه در آن بحثهاي فلسفي در ميادين شهر و با حضور گسترده مردم انجام ميشد و رسالت آن واكاوي مسائلي بود كه ذهن انسان را در طول زندگي به خود مشغول ميكنند.»اما پايان صحبتهاي رشيدي بر لزوم وجود اين ديدگاه و توجه عامه مردم تاكيد دارد:«بر كسي پوشيده نيست انسان امروز كه در گرداب هايل دنياي مدرن بيپناه مانده چقدر به حلقه نجات تفكر و تعقل فلسفي نيازمند است چراكه علاوه بر مسائلي همچون مرگ، معناي هستي، فضائل اخلاقي و بسياري مفاهيم كه ميان انسانها در زمانها و مكانهاي مختلف مشترك است، دچار انواع و اقسام مشكلات جديدي شده است كه از پيشرفت تكنولوژي حاصل شده و منبعث از زندگي در جامعه صنعتي و پس از آن جامعه ديجيتال است. مشكلاتي كه علم با منتهاي پيشرفت خود نيز قادر به حل آنها نيست و به جرات ميتوان گفت اگر فلسفه به داد بشر نرسد همواره خوف آن هست كه علم و تكنولوژي با پيشرفت كوركورانه و هيولاوار خود چه بر سر انسان بياورد.»