• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4461 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۱ شهريور

اميدت را از دست نده

اسدالله امرايي

«اينكه من اوقاتم را در اينجا- و دقيقا در اينجا- چگونه مي‏گذرانم، اينكه آيا مي‏توانم خودم باقي بمانم يا نه، اهميت بيشتري دارد. به اين لحاظ، «معنايي» كه زنداني شدن من در نهايت خواهد داشت، به آن سادگي كه در آغاز به نظر مي‏آمد نيست. ولي مطمئنم كه متوجه منظورم مي‏شوي.

اين را كه چه خواهد شد، نمي‌دانم. در حال حاضر فقط مي‌دانم كه با وجود تمام رنج‏ها هنوز سبك نشده‏ام؛ هنوز هويتم را حفظ كرده‏ام؛ اعتبار آن را آزموده‏ام و از شأنم دفاع كرده‏ام.

اينكه اين كدامين نيكي را به دنيا عرضه خواهد كرد، نمي‌دانم. اما براي من خوب است. هيچ اطميناني وجود ندارد كه دوباره بتوانم مطلب ارزنده‏اي بنويسم اما اطمينان دارم كه اگر شكست بخورم، ديگر هرگز نخواهم توانست چيز باارزشي بنويسم.

بنابراين آينده معلوم است. سرشار از اميدها، ترديدها، عزم‌ها، بلاتكليفي‏ها، برنامه‌ها و بيم‏ها هستم. فعلا فقط از يك چيز مطمئنم: هميشه داستان جالبي وجود خواهد داشت: نه فقط براي من، بلكه با من نيز. اما تو اين را مي‏داني، مگر نه؟

مي‌بوسمت و اشك...

نامه‌هايي به اولگا نوشته واتسلاو هاول با ترجمه فروغ پورياوري در نشر ثالث منتشر شده است. در ميان نويسندگان كساني هستند كه در گوشه و كنار جهان، سر و كارشان به دادگاه و زندان مي‌افتد.البته كم‌شمارند آنهايي كه پس از شكسته شدن قفل زندان، به روزگار حيات خويش از جانب ملتي كه زبان و صداي فروخورده‌اش بوده‌اند موقعيت خود را همچنان حفظ كنند. واتسلاو هاول اين بخت را داشت كه يكي از آنان باشد. واتسلاو هاول از جمله نويسندگان و سياستمداراني بود كه رنج فراوان برد تا به شيوه‌اي كه دلش مي‌خواست به كشور و مردمش خدمت كند.

او نمايشنامه‌نويسي بود كه سرانجام به كاخ رياست‌جمهوري راه‌ يافت. هاول به علت عضويت در گروهي كه به بازداشت‌هاي خودسرانه اعتراض مي‌كردند و به گروه هفتاد و هفت معروف شد بارها تحت اذيت و ايذا قرار گرفت و بازداشت شد.

«هر بار كه به ديدن من مي‌آيي، برايم از دوستاني مي‌گويي كه كشور را ترك كرده‌اند. آنها را درك مي‌كنم، به‌خصوص جوان‌ها را كه مي‌خواهند دنيا را بشناسند، تحصيل كنند، چيزي ببينند و احساس نمي‌كنند كه ريسمان مسووليت ادامه دادن كاري كه شروع كرده‌اند آنها را به اين مكان مقيد مي‌كند، يا احساس نمي‌كنند كه چيزهايي وجود دارد كه انسان نبايد از آنها فرار كند و در عين حال وقتي به آنها فكر مي‌كنم به نظرم مي‌آيد چنانچه به تحصيل يا مطالعه به عنوان جمع‌آوري اطلاعات نگاه شود، تصميم به رفتن هميشه بجا و درست است. اما اگر انسان در جست‌وجوي حقيقت باشد، بهتر است آن را درون خود و سرنوشتي كه به آن دچار شده جست‌وجو كند.

اگر اينجا سعي نكند، به‌ندرت آن را در جاي ديگري پيدا خواهد كرد.

آيا برخي از اين عزيمت‌ها، به جاي آنكه سفري در جست‌وجوي حقيقت باشد فرار از آن نيست؟» نامه‌هايش را با اولگاي عزيزم آغاز مي‌كرد و با عبارت مي‌بوسمت و اشك يا با بوسه‌ها و اشك به پايان مي‌رساند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون