شيفته اخلاق و انسان
علي مسعودينيا
هر وقت جايي حرف از رمانهاي كلاسيك است، يا خودم دارم حرفي ميزنم درباره كلاسيكها تصويري از رمانهاي قطور و گاه چندجلدي تولستوي توي ذهنم نقش ميبندد؛ «رستاخيز»، «آنا كارنينا» و «جنگ و صلح». شايد همين تصوير ترسناك و در عين حال باشكوه است كه خيليها را از خواندن آثار كلاسيك و رمانهاي تولستوي دور نگه ميدارد. اين در حالي است كه وقتي رمان يا نوولتي از او را به دست ميگيري و وارد دنياي داستانهايش ميشوي چنان در خود غرقت ميكند كه گذر زمان را از ياد ميبري. ناگهان سفر ميكني به عمق دوران روسيه تزاري و انگار زيست مردمان آن روزگار را تجربه ميكني. آثار تولستوي در مختصات بسيار منحصر به فردي واقع ميشوند: جايي كه حضور تاريخ را با تمام وجود حس ميكني اما در عين حال آگاهي كه داري در دنياي داستان سير ميكني؛ جايي كه جامعهشناسي و مردمشناسي به شكلي دقيق و موشكافانه حضور دارد اما در شيوههاي هنرمندانه او از توصيف فضا و شخصيتپردازي شيرين و دلپذير و خواندني پيش رويت قرار ميگيرند و از همه مهمتر، جايي كه اخلاق و فلسفه اخلاق حاكم بلامنازع است، اما حس نميكني گرم خواندن يك نصيحتنامه براي عبرت بشر هستي. تولستوي در چنين مختصاتي در قالب يك نابغه ظاهر ميشود. جايي كه هنوز نويسندگان اين مسووليت را روي دوش خود حس ميكنند كه غير از قصهگو، جامعهشناس، فيلسوف اخلاق، مورخ و حتي روانكاو باشند. اين شايد همان وجه ملالآوري باشد كه كلاسيكنخواندهها را از نويسندگاني چون تولستوي دور ميكند. اما خواندهها ميدانند كه او چنان تمام اين مواد خام غيرداستاني را در دل داستانش حل ميكند كه جايي براي ذرهاي ملال باقي نميماند. ضمن آنكه در نوولتهايي چون «مرگ ايوان ايليچ» و «شيطان» همين رويكرد را در ساختاري موجزتر ارايه ميدهد و چه درخشان. او همانند يك پيشواي مذهبي در دوران بگير و ببندهاي پليس تزاري ظهور كرد و چه در زندگي و چه در آثارش در پي اصلاح بنيادين نقصانهاي جامعه بود. تولستوي يك انساندوست واقعي بود. در تمامي آثارش عشقي كه به انسان و حقوق او دارد كاملا آشكار است. رذايل بشر را با صراحت نكوهش ميكند، اما انگار آناكارنيناي گناهكارش را هم به تدريج در طول قصه ميبخشد و با او مهربانتر ميشود و مرگش را به مرگي معصومانه بدل ميكند. مضامين تاريخي و اخلاقي و جامعهشناسانه آثار او در لفاف زيبا و ظريف هنر قصهگويياش انگار موميايي ميشوند و هرگز انقضا و كهنگي را تجربه نميكنند.