• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4462 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۲۳ شهريور

رمان جديد مصطفي مستور از امروز در كتابفروشي‌ها

عروساني كه شهر را غرق نور مي‌كنند

بهنام ناصري

 

 

گرچه نخستين كتاب مصطفي مستور مجموعه‌اي از قصه‌هاي او بود كه در سال 77 با نام «عشق روي پياده‌رو» منتشر شد اما سال پاياني آن دهه، انتشار اولين رمان او، «روي ماه خداوند را ببوس» بود كه نام نويسنده‌اش را سر زبان‌ها انداخت.

حالا از آن روزگار و از زمان چاپ نخستين كتاب اين نويسنده خوزستاني بيش از دو دهه مي‌گذرد و او در اين سال‌ها آثار متعددي چه در قالب رمان، چه مجموعه قصه، چه نمايشنامه و چه ترجمه انتشار داده است. به تازگي نشر مركز رماني از مستور منتشر كرده با عنواني به لحاظ صورت نوشتاري غريب: «معسوميت». رماني كه قرار است امروز راهي بازار كتاب شود.

از چند نمونه سطر محاوره‌اي كه از اين رمان در رسانه‌ها منتشر شده، دست‎‌كم يك چيز برمي‌آيد؛ اينكه «زن» در مقام سوژه، گويا در «معسوميت» هم پاي ثابت قصه است. در اغلب آثار مستور، زن موقعيتي كانوني دارد و بعضا حتي مهم‌ترين موضوع قصه است. گرچه محوريت «زن» به مثابه سوژه تنها مختص آثار مستور نيست اما آنچه به رمان‌ها و قصه‌هاي كوتاه او از اين حيث موقعيتي ديگر مي‌دهد، ماهيت - اگر اصطلاح رسايي باشد- فرازميني زنان اين آثار است. از اين منظر در تقابل دو گونه مفروض از حضور زن در ادبيات قصوي ايران به معناي معاصر كلمه و بعد از «بوف كور»، شايد بتوان مستور را روايتگر «زن اثيري» در مقابل «زن لكاته» دانست. روايتي از زن، قابل انطباق بر معشوقي كه قرن‌ها در ادبيات تغزلي و غنايي فارسي مورد خطاب قرار گرفته. روايتي برآمده از جهان‌بيني آشنايي كه مسير عشق‌ورزي را نه در عالم واقع كه در افلاك و جايي منتزع از عالم خاكي امتداد مي‌دهد.

زنان آثار مستور هم به سبب همين جهان‌بيني، غالبا وجهي فرازميني دارند. مومن، روشن‌بين، پايبند به عهد، درون‌گرا و در عين حال دست‌نيافتني و به تملك درنيامدني و در يك كلام آميخته به امر قدسي. مي‌توان حدس زد كه رمان تازه انتشار يافته مستور هم كه تا اين لحظه هنوز به دست نويسنده اين سطرها نرسيده، در نسبتش با زن به مثابه سوژه، چنين مختصاتي داشته باشد. از بازي نويسنده با حروف در نامگذاري كتاب كه بگذريم، تداعي اوليه «معسوميت» بيش و پيش از هر چيز همان مفهوم معصوميت است. مصدري -نمي‌دانم مهجور يا مجعول- كه دهخدا اسم فاعلش يعني «عاسم» را «رنج و سختي رساننده بر عيال» معني كرده است كه خود بخش ديگري از الگوي ذهني ما از كتاب ناديده نويسنده نام‌آشناي‌مان را تكميل مي‌كند. اينها را بگذاريم در كنار ديگر مصالحي كه از كتاب داريم. همان نمونه سطرهاي محاوره‌اي منتشر شده از رمان كه گفتم:

«...‌ مي‌خواستم رييس‌جمهوري، شهرداري، وكيلي، وزيري و چيزي بودم و مي‌تونستم دستور بدم يك روز را به اسم «روز عروس» اسم‌‌گذاري كنند و تو اون روز همه زن‌هاي شهر از پير و جوون گرفته تا مجرد و متاهل تا بچه و بزرگ و سالم و مريض و آزاد و زندوني، همه لباس عروس بپوشند و بريزند تو خيابون‌هاي شهر و همه ‌جا را غرق نور كنند.»

حالا بايد منتظر ماند و ديد كه كتاب تازه مستور در ادامه نگاه ايده‌آليستي اين نويسنده به هستي چه روايتي از «زن» خود براي مان به همراه آورده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون