سه دهه بعد از استقلال جمهوريهاي ارمنستان و آذربايجان از اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي پيشين، همچنان تخاصم ميان اين دو كشور در مورد ادعاهاي ارضي و سرنوشت منطقه قرهباغ ادامه دارد. جنگ ديرينه ميان اين دو همسايه شمالي ايران، همچنان لاينحل باقي مانده است و هر دو طرف، همواره انتظاراتي را از ايران براي موضعگيري به نفع خود مطرح كردهاند. محسن پاكآيين، ديپلمات ارشد كشورمان كه پيش از اين سفير ايران در جمهوري آذربايجان بوده، معتقد است كه هيچ كشوري به اندازه ايران براي ميانجيگري ميان باكو و ايروان ظرفيت ندارد. در ادامه متن كامل گفتوگوي «اعتماد» با محسن پاكآيين را بخوانيد.
سياست بيطرفانه ايران در موضوع قرهباغ تاكنون تا چه اندازه نتيجهبخش بوده است؟
بحث بيطرفي ايران يك سوال نادرست است؛ اطلاق عبارت بيطرفي صحيح نيست و ايران در مناقشه قرهباغ بيطرفي محسوب نميشود. سياست اصولي ايران، حمايت از تماميت ارضي همه كشورهاي همسايه و كشورهاي درگير در بحرانهاي منطقهاي است. در بحران قرهباغ هم تفاوتي نميكند، ايران بر تماميت ارضي دو طرف درگير تاكيد دارد. در واقع واژه بيطرفي به اين معنا است كه يك كشور به تماميت ارضي دو كشور درگير اهميتي ندهد، اما در موضوع مناطق اشغالي در مناقشه ميان جمهوري آذربايجان و جمهوري ارمنستان، جمهوري اسلامي ايران در همه موضعگيريهاي رسمي خود از جمله در آرايي كه در سازمان ملل متحد و سازمان همكاري اسلامي داده است، به نفع تماميت ارضي جمهوري آذربايجان راي داده است. مناقشه ميان جمهوري آذربايجان و جمهوري ارمنستان، به دو بخش تقسيم ميشود. يكي مساله اشغال 7 شهر جمهوري آذربايجان است كه جمهوري ارمنستان با ادعاي ايجاد منطقه حائل براي جلوگيري از حمله جمهوري آذربايجان اشغال كرده است. در اينكه اين 7 منطقه بخشي از خاك جمهوري آذربايجان است، ترديدي وجود ندارد و ارمنستان هم ترديدي در اين مورد ندارد، در نتيجه رفع اشغال از اين مناطق و احياي تماميت ارضي جمهوري آذربايجان، موضعي است كه از گذشته هم توسط ايران مورد تاكيد قرار گرفته است. موضوع ديگر، مساله استقلال منطقه خودمختار قرهباغ است. از ابتداي فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، ايروان اصرار داشت كه به دليل اكثريت ارمني منطقه قرهباغ، اين منطقه بايد تحت حاكميت دولتي مستقل از جمهوري آذربايجان قرار گيرد. در همان ابتدا استقلال جمهوريهاي اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي پيشين، جمهوري ارمنستان با حمايت نظامي روسيه توانست در منطقه قرهباغ پيشروي بكند و نه تنها نيروهاي آذربايجان را از اين منطقه عقب بنشاند، بلكه ساكنان بومي آذربايجاني و مسلمان منطقه را نيز از قرهباغ اخراج كرد. از آن زمان قرهباغ، به عنوان يك جمهوري مستقل اعلام استقلال كرد، كشوري خودخوانده كه در حال حاضر حتي از سوي ارمنستان هم استقلال آن به رسميت شناخته نميشود. به گمان من بايد توجه داشت كه مساله اشغال 7 منطقه از جمهوري آذربايجان و استقلال منطقه قرهباغ تمايز قائل شد تا بتوان موضع تهران در مورد اين مناقشه را بهتر درك كرد. اگر اين تمايز در تحليل رعايت شود، آنگاه ميتوان فهميد كه موضع روشن ايران در مورد مساله استقلال قرهباغ، ايجاد يك فرآيند گفتوگو ميان دو طرف براي حل و فصل مسالمتآميز مساله از طريق چارچوبهاي توافقهاي پس از فروپاشي شوروي است و موضع روشن ايران در مورد مساله 7 منطقه تحت اشغال نيز احياي تماميت ارضي و حاكميت ملي جمهوري آذربايجان است.
در مساله قرهباغ چطور؟ ايران دقيقا چه سياستي را دنبال ميكند؟
جمهوريهاي استقلاليافته از اتحاد جماهير شوروي در دهه 1990 بر مبناي قواعد و توافقهاي حقوقي مرزها و حدود خود را مشخص كردند. جمهوري اسلامي ايران علاقهمند است تا در مساله قرهباغ دو طرف، يعني جمهوري ارمنستان و جمهوري آذربايجان مستقيما در يك فرآيند حقوقي وارد گفتوگو با يكديگر شوند تا با رايزنيهاي فني و حقوقي، بر اساس توافقها و ساز و كارهاي موجود به راهكاري براي حل و فصل مساله قرهباغ برسند. واقعيت اين است كه راهكار ديگري براي اين موضوع وجود ندارد و بدون توافق دوجانبه ميان ارمنستان و آذربايجان نميتوان سرنوشت قرهباغ را مشخص كرد. جمهوري اسلامي ايران تنها كشوري است كه در طول سه دهه گذشته توانسته است صداقت خود را در ميانجيگري ميان دو طرف نشان بدهد و همواره اعلام آمادگي كرده است تا تسهيلات لازم براي مذاكره دو كشور براي حل و فصل موضوع قرهباغ را ايجاد كند.
آيا تاكيد ايران بر موضوع تماميت ارضي آذربايجان، به نوعي باعث بدبيني در طرف ارمني نميشود؟
اين موضع اصولي جمهوري اسلامي ايران، مختص به اين قضيه نيست. ما در تمامي بحرانها و مناقشههاي منطقهاي از تماميت ارضي همسايگان و كشورهاي منطقه حمايت كردهايم. براي مثال موضوع همهپرسي استقلال در اقليم كردستان عراق، تهران تاكيد كرد كه تماميت ارضي عراق اصل است. ايران در مورد هيچ يك از كشورهاي منطقه از اين موضع اصولي خود عقبنشيني نكرده است و دليلي ندارد در مورد مناقشه همسايههاي شمالي هم موضعگيري متفاوتي داشته باشد.
اين موضع ايران عملا چه تاثيري بر روابط ايران با دو كشور داشته است؟ آيا ايران توانسته موازنه را در روابطش با دو كشور حفظ كند؟
ايران با هر دو كشور در قالب مناسبات همسايگي و مجاورت سرزميني روابط دارد، روابط با هر دو همسايه شمالي خوب و سازنده و رو به گسترش است. البته رابطه متوازن لزوما به اين معنا نيست كه حجم مبادلات تجاري با هر دو كشور به لحاظ عددي مساوي باشد. يك كشور ممكن است ظرفيت اقتصادي بيشتري داشته باشد و ديگري ظرفيت اقتصادي كمتر؛ ايران مسلما براي توسعه روابط با هر دو جمهوري آمادگي دارد. در مجموع ايران با همه كشورهاي همسايه خود رابطه دوستانه و نزديك دارد و جمهوري آذربايجان و جمهوري ارمنستان هم از اين امر مستثنا نيستند.
اما افكار عمومي و برخي سياستمداران در هر دو كشور نسبت به اين موضع ايران نقدهايي دارند.
به هر تقدير از آن جهت كه روابط ميان جمهوري آذربايجان و جمهوري ارمنستان خصمانه است، قطعا دو كشور علاقهاي ندارند كه ايران با طرف ديگر رابطه خوبي داشته باشد، يعني انتظار دارند كه ايران را در جبهه خود ببينند. نه باكو علاقهمند است روابط ايران با ارمنستان توسعه پيدا كند و نه ايروان علاقهمند است كه ايران با آذربايجان رابطه خود را توسعه دهد. به همين دليل هم هست كه دولتهاي دو طرف معمولا تلاش ميكنند تا افكار عمومي خود را قانع كنند كه جمهوري اسلامي ايران به دليل رابطه با طرف مقابل، منافع كشور متبوعشان را تامين نميكند. به عنوان مثال در جمهوري آذربايجان اينگونه تبليغ ميشود كه به دليل دالان مرزي ميان جمهوري ارمنستان و جمهوري اسلامي ايران و روابط خوب تهران با ايروان، تحريمها عليه ارمنستان بياثر شده است و ايران كمك كرده است كه با وجود تحريمهاي جمهوري آذربايجان و تركيه عليه اين كشور، ارمنستان همچنان دوام بياورد. در برابر در ارمنستان هم اين گونه تبليغ ميشود كه ايران پيوندهاي قومي زيادي با اين كشور دارد و به دليل ميزباني از جمعيت كثير ارمنيها بايد از موضع اين كشور حمايت كند، يا گاهي گفته ميشود كه به دليل روابط خوب جمهوري آذربايجان با رژيم صهيونيستي، ايران نبايد با آذربايجان رابطه داشته باشد، هر چند كه روابط پنهاني ميان ايروان و تلآويو هم وجود دارد و حتي شايعاتي در مورد رسيدن آنها به توافقاتي براي معامله تسليحاتي رسيدهاند. اما واقعا ضرورتي ندارد كه جمهوري اسلامي ايران از چنين مطالباتي پيروي بكند. اينكه هر پايتخت دنبال اين است كه روابط ايران را با ديگري تخريب كنند، در سياست خارجي هر دو كشور قرار دارد. چنين انتظاراتي نبايد باعث شود كه ايران در اجراي سياست توسعه روابط خود با همسايگان دچار ترديد شود و دليل ندارد كه ايران به خاطر يكي از اين دو كشور از روابط با ديگر چشمپوشي كند.
برميگردم به سوال اول، اين سياست چه دستاوردي داشته است؟
ايران از جايگاه خود به عنوان يك ميانجي منصف استفاده كرده است تا جلوي ايجاد منازعات گستردهتر ميان دو كشور را بگيرد. فقط ايران است كه در ميان كشورهاي منطقه چنين موقعيتي دارد تا بتواند ميان دو كشور منصفانه ميانجيگري كند. براي مثال تركيه ظرفيت لازم براي ميانجيگري ميان دو طرف ندارد، چون كه با جمهوري ارمنستان رابطه ديپلماتيك ندارد و فقط با باكو رابطه دارد. روسيه هم به دليل حمايتهاي نظامياش از ارمنستان در ابتداي مناقشه قرهباغ، هر چند كه امروز با هر دو كشور روابط نزديكي دارد اما به دليل نقشي كه در سابقه بحران بازي كرده است و پايگاه نظامي دائمي كه در خاك ارمنستان دارد، نميتواند به عنوان يك ميانجي منصف مورد پذيرش دو طرف باشد. ايران از بدو آغاز بحران قرهباغ ميانجيگري خودش را آغاز كرد و تلاش كرده تا آرامش و امنيت و ثبات را به منطقه بازگرداند. به هر تقدير اين سياست نتيجه بخش بوده است، همين پارسال بار ديگر دو كشور در آستانه شعلهور شدن آتش درگيري پيش رفتند و رايزنيهاي طرف ايراني با هر دو پايتخت نقش موثري در حفظ آرامش و صلح در منطقه بازي كرد. اين منطقه در مجاورت ايران قرار دارد و حفظ ثبات و امنيت آن در امنيت، ثبات و توسعه ايران هم موثر است.
بخشي از مسير تجارت ايران با قفقاز و اوراسيا به دليل همين مناقشه دچار مشكل شده است و اتصال خط آهن ايران با منطقه به دليل اختلافات ميان دو كشور دچار اختلال شده است. فكر ميكنيد كه ايران بايد به كدام مسير براي احياي خط آهن ايران به شمال اولويت بدهد؟
واقعا نبايد مساله مناسبات تجاري ايران با دو كشور را با مسائل سياسي پيوند زد. اينكه چرا راهآهن ميان ايران و جمهوري آذربايجان و جمهوري ارمنستان فعال نيست، يك مساله سياسي نيست، بلكه مربوط به مسائل فني و اقتصادي است. خوشبختانه به تازگي شاهد راهاندازي راهآهن آستارا- آستارا ميان جمهوري اسلامي ايران و جمهوري آذربايجان بوديم و بخشهاي ديگر راهآهن از جمله بخش رشت - آستارا در حال تامين بودجه است. در مورد راهآهن ايران - ارمنستان هم نميتوان تاخير در ساخت آن را متوجه مسائل سياسي كرد. جغرافياي ارمنستان و مناطق كوهستاني بودن مرز ميان دو كشور، ريسك و مشكلات فني ساخت خط آهن را بسيار بالا برده است. به همين دليل طي سالهاي جاري سرمايهگذاران خارجي براي مشاركت در اين پروژه بيميل بودند. در نتيجه تاخير در ايجاد خط آهن ميان ايران و هر دو كشور به دليل مسائل فني و مالي ايجاد شده است نه به دليل مسائل سياسي. رابطه سياسي ايران با هر دو كشور سازنده و در حال رشد است و اگر در مواردي تاخيري ايجاد شده ربطي به مسائل سياسي ندارد.
چرا دولتهاي باكو و ايروان، انتظاراتي مشابه از روسيه در مورد مناقشه قرهباغ ندارند و با وجود اينكه روسيه با هر دو كشور رابطه نزديكي دارد از مسكو نميخواهند كه رابطه خود را به نفع يك طرف با ديگري كاهش دهد؟
وضعيت ايران با روسيه متفاوت است؛ همانگونه كه عرض كردم هيچ يك از كشورهاي منطقه از جمله روسيه نميتوانند جايگاه خود را در مناقشه قرهباغ با ايران مقايسه كنند، چرا كه ايران همواره بر موضعگيري اصولي خود مصر بوده، در حالي كه مسكو در ابتداي مناقشه عملا به نفع يك طرف وارد درگيري شده است. با وجود تبليغاتي كه ممكن است در مورد موضع ايران به اهداف سياسي در دو همسايه شمالي بشود، واقعيت اين است كه انتظار از ايران در مجموع به عنوان يك ميانجي بيشتر است، در حالي كه اعتماد كافي به طرفهايي همچون روسيه يا تركيه براي اقدام منصفانه و متوازن وجود ندارد. در همين درگيريهاي اخير قرهباغ شاهد بوديم كه رييسجمهوري اسلامي ايران و وزير دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح كشورمان بودند كه با همتايان خود در باكو و ايروان تماس گرفتند و زمينههاي كاهش تنش را فراهم كردند، در نتيجه واقعيت اين است كه به دليل موضع اصولي ايران، انتظارات از ايران در پايتختهاي دو كشور بيشتر ميشود، ولي نبايد اين انتظارات را به معناي رابطه بد يا بياعتمادي دو همسايه شمالي به ايران تلقي كرد.