تقسيم عادلانه كيك
محسن آزموده
مادر قطعه كيكي را به سه فرزندش داد تا با هم تقسيم كنند و بخورند. خيلي زود بين بچهها بر سر نحوه تقسيم كيك دعوا شد، يكي ميگفت من كوچكترم و بايد سهم بيشتري دريافت كنم، ديگري ميگفت من در كارهاي خانه بيشتر به مادر كمك ميكنم، پس سهم من بايد بيشتر باشد و سومي مدعي بود كه من تازه از بيماري بهبود يافتهام و بدنم به تقويت بيشتري نياز دارد و بنابراين سهم من بايد بيشتر باشد. مادر كه از دور شاهد اين نزاع بيپايان بود، پس از تامل مداخله كرد و گفت: صبر كنيد، براي اينكه دعوا خاتمه يابد، پيشنهادي دارم؛ يكي از شما (هر كدامتان، فرقي نميكند)، كيك را برش بزند و دو نفر ديگر، از ميان برشها، باز بنا به قرعه، سهم خود را انتخاب كند و روشن است كه قطعه باقيمانده سهم كسي است كه كيك را برش زده . بچهها اين شيوه حل منازعه را قبول كردند، اما حالا تازه مشكل براي كسي كه بنا به قرعه، مسووليت برش زدن كيك را به عهده ميگرفت، شروع شد، چون او بايد طوري كيك را قطعهقطعه ميكرد كه دو نفر ديگر هر انتخابي ميكردند، سر او (يعني كسي كه كيك را برش زده) كلاه نرود.
روش پيشنهادي مادر در تقسيم كيك را فيلسوفان عدالت به منزله انصاف خواندهاند. يعني در اينجا كسي كه مسوول برش زدن كيك است، بنا به شرايطي كه پيش آمده، يعني به اين دليل كه خودش آخرين كسي است كه انتخاب ميكند، تمام تلاشش را ميكند كه كيك را به منصفانهترين شيوه ممكن برش بزند. او هم طوري كيك را ميبرد كه به آخرين فردي كه به كيك دسترسي دارد (در اينجا خودش) اجحاف نشود. انتخاب برشزننده كيك به وسيله قرعه هم سبب ميشود كه جاي اعتراض نماند كه چرا او يا چرا من نه و ... .
در مثال حاضر روشن است كه سادهترين راه، تنصيف كيك يعني تقسيم آن به سه قطعه كاملا مساوي است. اما همه جا تقسيم عادلانه و منصفانه به همين سادگي نيست. ما در جامعه با يك كيك و سه كودك مواجه نيستيم، مساله بر سر تقسيم همه ضروريات و امكانات متفاوت و كثير براي زندگي بشري با تنوعي شگفتانگيز از حيث قوم و نژاد و رنگ و زبان و جنسيت و فرهنگ و دين و مذهب و طبقه اجتماعي و طبقه اقتصادي و... است، به خصوص كه اين امكانات ضروري و حياتي، محدود است. اينجاست كه به اعتقاد جان راولز، فيلسوف معاصر امريكايي، بهترين راهحل استفاده از حجاب جهل به ويژه براي كساني است كه قرار است كيك امكانات را برش بزنند. حجاب جهل به اين معناست كه ايشان بايد از همه اطلاعات و آگاهيهاي خود و در نتيجه تعلقات خود نسبت به افراد چشمپوشي كنند، يعني به اين توجهي نكنند كه فلاني پسرعمويشان است و با ديگري قهر كردهاند. به عبارت ديگر روي همه منافع و حب و بغضها و علايق شخصي حجاب جهل بكشند و بر اساس اصولي كلي تصميم بگيرند. اين حجاب جهل مهمتر از آن موجب ميشود كه آنها نتوانند محاسبه كنند كه خودشان و قوم و خويشها و دوست و آشناهايشان، چطور زودتر به امكانات دسترسي مييابند. در نتيجه مثل مورد كودكان و كيك، مجبور ميشوند طوري امكانات محدود اقتصادي را تقسيم كنند كه اگر خودشان و آشنايشان به هر دليل، آخرين نفرهايي باشند كه امكانات به آنها ميرسد، نسبت به بقيه متضرر نشوند. اين يكي از اصول اساسي نظريه عدالت راولز است. او اين اصل را چنين خلاصه ميكرد كه كيك امكانات در جامعه را بايد به گونهاي تقسيم كرد كه به كمتوانترين اقشار و گروهها، بيشترين نفع برسد. اين همان روشي است كه مادر در تقسيم كيك به كار برد، بدين معنا كه او هم ميگفت، عادلانهترين و منصفانهترين شيوه تقسيم كيك آن است كه آخرين نفري كه به هر دليل (حالا به دليل قرعه يا اينكه در خانه نبوده يا ...) به سهم خود ميرسد، احساس نكند كه به دليل اين ديرتر رسيدن، متضرر شده و به او ظلم شده است.