• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4469 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۳۱ شهريور

برخيز و اول بكش (281) فصل بيست و ششم

«مثل مار حيله‌گر و مثل يك بچه ساده» – ماموران اسراييل گير افتادند

نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف

داني ياتوم گفت كه ماموران عمليات متناسب با شرايط عمل نكردند. او گفت «پيش‌فرض اصلي عمليات اين بود كه عمليات خاموش باشد، يعني اينكه هدف نبايد بداند كه او ضربه خورده است. ماموران عملياتي آشكارا از دستورات من سرپيچي كردند. من زماني كه تمرينات آنها در حال انجام بود، نظارت مي‌كردم بي‌پرده در دو موقعيت، چه با نوشته و چه با حرف، روشن كرده بودم كه اگر كسي در كنار مشعل بود آنها نبايد پيش‌تر بروند. اما آنها اصلا انجام ندادند. دليل شكست اين بود: اجرا بيش از حد عمل كردن در شرايطي كه به وضوح تاكيد شده بود كه نبايد عملي صورت بگيرد.»

حالت ايده‌آل اين بود كه تيم دوم قيصريه در همان نزديكي منتظر باشد كه اگر نياز شد يك عمليات انحرافي را انجام دهد. اما اين تيم نبود. حتي بدتر يك مردي به نام محمد ابوسيف، آموزش‌ديده چريكي و عضو حماس و پيك ارز اتفاقي در آن محل قدم مي‌زد. ابوسيف اول نگرفت كه چه اتفاقي دارد مي‌افتد اما ديد كه رييسش به يك سمت مي‌دود و دو غريبه هم به سمت ديگر كه يك نشانه آشكار بود. او به دنبال آن دو اسراييلي دويد تا اينكه آنها را در خودروي‌شان گرفت و شماره پلاك خودرو را برداشت. راننده اسراييلي ديد كه ابوسيف شماره ماشين را برداشت و به آن دو مامور هم گفت. خودرو در يك ترافيك سنگين گير افتاد و به سمت راست پيچيد و دوباره در آن خيابان يك ‌بار ديگر به سمت راست پيچيد. زماني كه آنها فكر كردند كه از صحنه به اندازه كافي دور شده‌اند، ماموران به راننده گفتند كه بايستد. از آنجا كه رد خودرو را گرفته بودند، فكر كردند كه بهترين كار اين است كه از دست آن خلاص شوند حتي با اينكه مشخص بود كه ساعت‌ها طول مي‌كشد تا پليس اردن ترتيب يك جست‌وجو را بدهد. اما اسراييلي‌ها متوجه اين نبودند كه ابوسيف سرسخت يك خودرو را در اختيار گرفته و هنوز آنها را تعقيب مي‌كند. او درست موقعي رسيد كه آن دو مامور عملياتي در دو جهت مختلف داشتند، قدم مي‌زدند و يكي از آنها داشت از خيابان رد مي‌شد. ابوسيف، ماهر در مبارزه تن به تن در اردوي مجاهدين در افغانستان آموزش ديده بود. او به فرد اسراييلي نزديك شد و او را نگه داشت و سر او داد زد كه از اطلاعات اسراييل است و سعي داشته تا رهبر حماس را بكشد. مامور دوم برگشت و با كله به سر ابوسيف زد. ابوسيف گيج خورد و خون از او جاري شد اما اسراييلي‌ها به جاي آنكه فرار كنند، ايستادند و گلوي او را فشار دادند تا بيهوش شود. اما آن روز، روز خوشي براي حماس بود. برحسب اتفاق يك چريك سابق فلسطيني از ارتش آزاديبخش فلسطين و مامور فعلي امنيتي اردن به نام سعد الخطيب سوار بر تاكسي از آنجا داشت، رد مي‌شد. او جمعيتي را ديد كه دو خارجي دارند، گلوي يك داخلي را فشار مي‌دهند. او به راننده گفت نگه‌دار و منتظر باش و رفت به سمت آنها كه آنها را از هم جدا كند. خطيب گفت، «يكي از آنها يك سنگ بزرگ برداشته بود و نزديك بود به سر ابوسيف بزند. من روي او پريدم و كنار زدمش و روي سينه‌اش نشستم تا حركت نكند.» سپس او به دو اسراييلي گفت كه آنها را به پاسگاه پليس مي‌برد. دو اسراييلي با ترس از اينكه شايد توجه جمعيت را به خود جلب كنند، قبول كردند كه بدون مقاومت به پاسگاه پليس بروند. افراد كنار خيابان به ابوسيف كمك كردند كه سوار تاكسي شود و الخطيب به او گفت كه جلو بنشيند و يك نفر به او گوشي همراهش را داد تا بتواند به مشعل زنگ بزند.

توضيح: استفاده از واژه تروريست‌هاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون