• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4470 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۱ مهر

حريف حسن يزداني قيد حضور درفينال را زد

مردِ مردانِ مرد، رخش را زين كرد

صدرالدين كاظمي

 

 

در يك نگاه كلي به عملكرد تيم كشتي آزاد ايران در مسابقات جهاني در تيم ايران همان‌ كساني موفق به كسب مدال شدند كه پيش از مسابقات از آنها انتظار مي‌رفت. در اين بين فقط رنگ مدال‌ها متفاوت بود. كسي رنگ مدالش بهتر بود و ديگري نه. به هر صورت اينها اميدهاي درجه اول ما بودند براي كسب مدال. يعني اينكه تيم ايران روي سه تا چهار مدال حساب مي‌كرد كه آنها رسيده است. البته كادر فني گمان نمي‌كرد كه حسن يزداني به اين راحتي صاحب مدال طلا بشود. در وزن يزداني چون تيلور امريكايي نبود خواسته يزداني خيلي زود محقق شد. در مورد كريمي هم بايد به اين نكته اشاره كنم كه شانس بزرگ او اين بود كه با كشتي‌گير امريكايي هم گروه نشد. چون در حال حاضر تنها كسي كه مي‌تواند در مقابل كريمي ايستادگي كند و برنده شود - آن هم به خاطر نوع گاردش كه گارد مخالف كريمي است - همين كاكس امريكايي است. در مبارزات قبلي اين دو نفر هم همين اتفاق افتاد. يك ضعف اساسي در كشتي كريمي وجود دارد كه يا نمي‌خواهد برطرفش كند يا براي برطرف كردنش دير شده است.

به جز يزداني و كريمي كه راهي فينال شدند، دو كشتي‌گير ديگر ما هم بايد راهي فينال مي‌شدند. هم در 61 و هم در 57. همين نوع نگاهي كه به كشتي وجود دارد، يعني گره‌هايي كه در سبك مبارزه اين كشتي‌گيران وجود دارد و قصدي براي برطرف كردن‌شان نيست، باعث شد كه اين دو نفر نتوانند به فينال برسند و از شانس كسب مدال طلا دور شوند. شما مي‌بينيد كه كشتي‌گير ما يعني رضا اطري نماينده روسيه را حتي تا نزديك به خاك كردن هم مي‌برد اما نمي‌تواند كارش را تكميل كند و مي‌بازد و به طبع آن در رده‌بندي هم شكست مي‌خورد. در 61 كيلوگرم هم احسان‌پور بايد مي‌برد؛ اگر اين «بايد» را جدي مي‌گرفت كشتي‌گير ما. ولي بايد بپذيريم كه ما هم مشكلات و گره‌هاي كوري در كشتي‌گيران‌مان داريم كه اين گره‌ها بيشتر برمي‌گردد به آموزش. اين گره‌ها در ميدان‌هاي سخت و تقابل با رقباي قدر خودشان را نشان مي‌دهند. حتي حسن يزداني هم از اين قضيه دور نيست. شما يادتان هست كه يزداني در مقابله با حريف قدري مثل تيلور درست در همان نقاطي كه مشكل آموزشي وجود دارد، همان نقاطي كه ملكه ذهن كشتي‌گير شده بود، شكست خورد.

درباره غيبت حريف حسن يزداني در فينال، بايد گفت اينكه يك كشتي‌گير در فينال كشتي نگيرد، واقعه نادري نيست. اين امر گاهي ناشي از اختلاف سطح است و گاهي واقعا ناشي از مصدوميت است. كسي كه در اثر سطح كيفي پايين‌تر ترجيح مي‌دهد در فينال كشتي نگيرد، طبيعتا بايد مصدوميت را بهانه كند. به نظرم كشتي‌گير هندي مي‌ترسيد سريعا كشتي را 10 بر صفر ببازد و اقتدار ناشي از رسيدنش به فينال زير سوال برود، و به همين دليل قيد حضور در كشتي فينال را زد. حريف هندي حسن يزداني، قبل از فينال در ديدار سرگروهي يك كشتي خيلي سنگين داشت و آن مسابقه را برد و شايد ترجيح مي‌داد پايان كارش در اين مسابقات، همان برد به ياد ماندني در مبارزه‌اي سنگين باشد.

اما در خصوص عملكرد بهنام احسان‌پور در اين مسابقات؛ به نظرم احسان‌پور بايد طلا مي‌گرفت چون همه ‌چيز بر وفق مرادش بود. تقريبا 90 درصد حريفانش چپ‌گارد بودند كه باب طبع احسان‌پور هستند. تقريبا كمتر حريف چپ‌گاردي مي‌تواند احسان‌پور را شكست دهد. تخصص بهنام، گرفتن گارد چپ است. او حاجي علي‌اف آذربايجاني را هم سه، چهار سال قبل در جام جهاني به دليل چپ‌گارد بودن شكست داد. در همين مسابقات، حريف روسي هم كه بهنام را با نتيجه 2 بر 2 شكست داد، چپ‌گارد بود. بهنام در آن مسابقه تعلل كرد. او به جاي اينكه دو بار اقدام به زيرگيري كند و يك ‌بار حريفش را در خاك بنشاند، بايد پنج بار زيرگيري مي‌كرد. در اين صورت او قطعا ادريس‌اف روسي را هم مي‌برد چون شيوه كشتي گرفتنش بر كشتي با پاي چپ متمركز است و با تسلط خاصي از عهده حريفان چپ‌گارد برمي‌آيد. بهنام‌پور فرصت بسيار ارزشمندي را براي كسب مدال طلاي جهاني از دست داد. اگر چه مدال برنز تا حدي او را خوشحال كرد ولي مي‌توانست به فينال برسد. بهنام‌پور در كشتي با حريف خطرناك آذربايجاني‌اش در دور سوم مسابقات، يكي دو اشتباه مهلك داشت. او هر وقت سربيرون زير گرفت، كنده‌اش كشيده شد ولي هر جا كه سرتو زير گرفت، توانست حريف را از پا دربياورد. اين همان گره‌هاي تكنيكي است كه مي‌گويم همچنان در تيم ما وجود دارد.

يكي از كشتي‌گيران ما كه گفته مي‌شود فراتر از حد انتظار ظاهر شده است، امامي است. با اين حال بايد بگويم كه امامي دو سال است كه بايد به اينجا مي‌رسيد. نگاه كنيد به جدولي كه امامي در آن حضور داشت. امامي غير از بردن هيچ كار ديگري نمي‌توانست انجام دهد. حتي امامي نبايد مقابل كشتي‌گير قزاقستاني مي‌باخت. او در شرايطي بود كه بايد به فينال مي‌رسيد و در مبارزه با حريف روس عيارش را مشخص مي‌كرد. حريفاني كه با امامي كشتي ‌گرفتند در حد و اندازه‌اي نبودند كه امامي را با اين كلاس و سبك كشتي اذيت كنند. البته كه امامي بايد سال گذشته هم صاحب مدال جهاني مي‌شد و حتي خيلي زودتر در 65 كيلو به مدال جهاني مي‌رسيد. البته گفته مي‌شود كه امامي مقابل كشتي‌گير قزاق با اشتباهات داوري صعود به فينال را از دست داد. در مورد اين بايد بگويم كه من با انتقاداتي كه از داوري مي‌شود موافقم اما بيشتر موافق اين هستم كه كريمي نبايد 6 امتياز مقابل حريف از دست مي‌داد. بيشتر بايد به آن طرف قضيه نگاه كنيم. به هيچ ‌وجه كشتي‌گير قزاق در قواره‌اي نبود كه 6 امتياز از كشتي‌گير ما به دست آورد. براي ايمان آوردن به حرف من كافي است فينال اين كشتي‌گير قزاق با حريف روسي را ببينيد كه به چه راحتي 14 امتياز از دست داد. يعني دادن 6 امتياز خيلي بزرگ‌تر است تا مواخذه كردن داوران. البته كه داوران ضعف داشتند ولي ضعف بزرگ‌تر را بايد در امتيازاتي كه امامي داد، پيدا كنيم. فرض كنيد آن دو امتياز هم مي‌دادند و كشتي‌گير ما برنده مي‌شد. ولي آيا گره‌هاي كشتي امامي باز مي‌شد؟ ما بايد اين مشكلات را برطرف كنيم تا در آينده يك قهرمان جهان از امامي بسازيم.

در مورد حذف شده‌هاي تيم هم بايد به اين نكته اشاره كنم كه در 74، 79 و 125 كيلوگرم نبايد هيچ انتظاري داشت. رضا افضلي در 74 كيلوگرم كشتي‌گيري است كه 6 سال قبل در جهاني حاضر بود و خيلي راحت حذف شد. در اين مدت هم افضلي هيچ پيشرفتي نداشته است. در اين وضعيت طبيعي است كه در اين وزن كه هر روز مدعيان جديدي به خودش مي‌بيند، نتوانيم كاري را از پيش ببريم. كاملا مشخص است كه ما يك سرمايه‌گذاري بيهوده انجام مي‌دهيم به صرف اينكه مسابقات انتخابي براي ما اهميت دارد. يعني با يك بهانه درست يك كار غلط انجام مي‌دهيم. در 125 كيلوگرم هم نماينده ما توانش در همين حد بود. وقتي ضعف‌هاي تكنيكي‌اش را مي‌بينيم اين مساله واضح مي‌شود. حتي برد محبي مقابل حريف امريكايي‌اش بايد خيلي مهم جلوه داده شود. اين در حالي است كه هر لحظه محبي مي‌تواند شكست بخورد. به دليل اينكه در تكنيك خيلي ضعيف است. مخصوصا در تكنيك اصلي كه زيرگيري است، محبي هيچ مهارتي ندارد. اينجاست كه يك كشتي‌گير درجه اول مثل طاها آكگل و گنو پتراشويلي مي‌توانند به راحتي بر چنين حريف‌هايي غلبه كنند. حتي كشتي‌گيران درجه دويي مثل خوتسيانوسكي هم مي‌توانند محبي را در يك كشتي نزديك ببرند. در 97 كيلوگرم به نظرم شعباني از نظر روحي هنوز به آن حد و اندازه از تكامل نرسيده بود. شعباني وقتي نگاه مي‌كند به اليكادزه كه 12 -10 سال بزرگ‌تر از خودش است و همان حريفي است كه بر رضا يزداني در دوران اوجش غلبه كرده بود، از نظر روحي دچار افت مي‌شود. در حالي كه اوديكادزه بعد از برد شعباني نشان داد كه ديگر كشتي‌گير قابل اعتنايي نيست. حتي اگر مدال جهاني هم بياورد باز هم اتفاقي است. چون اين سبك از كشتي در كشتي روز دنيا خريدار ندارد. همان طور كه اسنايدر هم به دليل ضعف‌هاي بدني و تكنيكي در حدي نيست كه غير قابل شكست باشد. بنابراين شعباني به آن درجه ذهني كه لازمه حضور در مسابقات جهاني است، نرسيده بود. شعباني تنها چند روز قبل از اعزام به مسابقات جهاني در ليست تيم ملي قرار گرفت.

اميرمحمد يزداني اما مي‌تواند يك امامي ديگر در كشتي ايران باشد. او كشتي‌گيري است كه به نظر مي‌رسد در آينده و در اوزان 70 و 74 كيلوگرم به شكوفايي برسد. يزداني را بايد آنجا ببينيم و اگر مربيان ما عاقل باشند بايد خيلي زود او را به كلاس بالاتر هدايت كنند. آن جسارتي كه در كشتي يزداني ديده مي‌شود به نظر راه‌گشاست. ايران نياز به چنين كشتي‌گيراني دارد. مثل امامي، امير يزداني، حسن يزداني. اينها كشي‌گيراني هستند كه وقتي مي‌آيند روي تشك رو دارند. يعني درنده‌اند و تهور مبارزاتي دارند.

در نهايت بحثي كه باقي مي‌ماند اين است كه اگر پرويز هادي و رضا يزداني به مسابقات جهاني اعزام شده بودند شانس مدال داشتيم يا نه؟ در اين رابطه بايد بگويم كه در 125 حتما شانس داشتيم. چه با پرويز هادي چه با كميل قاسمي. در سنگين وزن كشتي‌گيري كه بتواند به پا برسد و 6 دقيقه بجنگد مي‌تواند صاحب مدال شود. در حال حاضر كساني كه شانس كسب مدال در سنگين‌وزن را دارند از دو نفر بيشتر نيست. يعني همين طاها آكگل و گنو پتراشويلي. امروزه هم كه بر طبق قوانين جديد اين دو كشتي‌گير هر كدام در يك سمت جدول قرار مي‌گيرند و با اين فرض كه ما حتي به يكي از اين دو نفر هم ببازيم مي‌توانيم مدال برنز را به دست آوريم و البته قبلا هم اين دو نفر را شكست داده بوديم. در 97 كيلوگرم هم وقتش رسيده است كه ديگر به آينده نگاه كنيم. با تمام احترامي كه براي يزداني قائلم فكر مي‌كنم دوران سرمايه‌گذاري روي جوانان رسيده است.


كتاب كشتي را بايد مثل «حسن يزداني» خواند. دقيق و عميق و كاربردي و هدفمند. حسن، خوب خوانده و خوب‌تر فهميده و بهتر از همه امتحان پس مي‌دهد. حسن، فهميده است، اول درس اين كتاب قطور «عاشقي» است وكدام عاشق است كه در جست‌وجوي عاشقانه خود سر از پا بشناسد و براي رسيدن به معشوق دودوتاچهارتا كند و به سود و زيان بينديشد؟

حسن، با قلبش كشتي مي‌گيرد و هر راه ناهموار و هر رقيب قدري را با عشقش پشت سر مي‌گذارد و البته مثل فرهاد شهرتش را مي‌برد.

مي‌گفت:

اي دوست ما را مترسان ز دشمن

ترسي ندارد سري كه بريده است

آخر مگر نه، مگر نه،

در كوچه عاشقان گشته‌ام من.

كار او روي تشك مبارزه، فقط بردن و باختن نيست، حتي اجرا و نمايش فن و بند كشتي هم نيست كه نوعي لذت بردن و لذت بخشيدن و نوعي تدريس عملي كتاب كشتي است.

حسن، فقط كشتي‌گير ممتاز، تكنيسيني تمام‌عيار و هنرمندي قابل نيست كه خواسته يا ناخواسته، معلمي تاثيرگذار، كشتي‌گيري مولف و سرمشقي براي ديگران هم هست؛ از آن انسان‌هايي كه وقتي نيستند هم انگار هستند و وقتي مي‌روند تاثير خود را تا ابد در روح و ذهن وحافظه دوست و دشمن باقي مي‌گذارند؛ مثل تختي، حبيبي، موحد، سيف‌پور، جوادي، رسول خادم و...

در «نورسلطان» قزاقستان هيچ كشتي‌گيري به تاثيرگذاري و البته كوبندگي او كشتي نگرفت. حتي پترياشويلي گرجستاني، عبدالرشيد سعداله‌يف روس، كاكس امريكايي و... و البته او بود كه از زيبايي‌هاي نفس‌گير كشتي و از اصالت و سبك كشتي ايراني دفاع كرد.

با چنين دفاع جانانه‌اي به همه ياد داد چگونه بايد كشتي گرفت. چگونه بايد عاشقانه مبارزه كرد و چگونه بايد نترس و جنگجو و شجاع باقي ماند. شايد درس‌هاي او بتواند به ياد همه بياورد نتيجه كشتي را روي تشك رقم مي‌زنند و براي فرار از زير بار شكست و سقوط به استقبال شكست و سقوط نمي‌روند و آسمان را به ريسمان نمي‌بافند.

حسن يزداني، اگر در تدريس و آموزش همين درس فاخر به همه اركان كشتي و در ترويج فن و صنعت شريف مبارزه متهورانه و رو به جلو كوشيده باشد شايسته هر تمجيد و تحسيني است.

گردگردان گرد

مردمردان مرد

شيربچه مهتر پولادچنگ آهنين‌ناخن

رخش را زين كن

ماندگي نپذير

خستگي نشناس...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون