• ۱۴۰۳ سه شنبه ۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4485 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۸ مهر

ايران براي همه ‌ايرانيان

فاطمه باباخاني

سفرم به سمت اهواز بود تا از آنجا با همراهي يكي از فعالان محيط زيست منطقه به بازديد شادگان و اميديه و آغاجاري و در نهايت بهبهان و تنگه تكاب برويم. در همين مسير رفت با «خيريه» هم‌كوپه شدم‌. از عرب‌‌‌‌‌هاي شوش بود با موهايي فرخورده و چهره‌اي كه از دور داد مي‌زد اهل جنوب است؛ با همان روي گشاده‌اي كه در اغلب آنها مي‌بيني. هم كوپه‌اي ديگرمان زني آباداني بود كه‌ مي‌گفت، سالي چند بار به زادگاهش مي‌آيد و‌ هيچ جاي دنيا برايش آبادان نمي‌شود. دو ساك بزرگ داشت يكي قرمز و ديگري آبي، اما به گفته خودش نه قرمز و آبي كه برزيلته روي ديوارهاي آبادان بيشتر به چشم مي‌آيد. همسفر چهارم دختري دانشجو بود كه از همان ابتدا هدفونش را به گوشش زد تا صدايمان را نشنود و سريع تخت بالايي را براي خودش مرتب كرد و تا زمان پياده شدن حضورش را احساس نكرديم.

خيريه از عرب‌‌‌‌‌هاي خوزستان بود، يكي از آرزوهاي من هم ياد گرفتن زبان عربي، همين شد كه بحث به تفاوت زبان عربي در كشورهاي مختلف كشيد و اينكه آيا نمي‌شد گفت، مصر به واسطه الازهر عربي فصيح‌تري دارد؟ خيريه معتقد بود، عربي عراقي نسبت به ساير لهجه‌هاي عربي به ادبيات نزديك‌تر و در نتيجه فصيح‌تر است. خيريه به دنبال تنبورنوازي با راهنمايي يك نوازنده كرمانشاهي بود، من به آن موسيقي عرفاني و زبان عربي فكر مي‌كردم و هيچ ‌ايده‌اي در ذهنم نمي‌آمد كه با آن خود را سرگرم كنم كه اصلا سررشته‌اي نه در زبان عربي و نه در موسيقي نداشتم.

همچنان بحث زبان عربي و خواننده‌هاي محبوب عرب ادامه داشت كه موضوع به واكنش فارسي‌زبان‌‌‌‌‌ها به عرب‌زبان‌‌‌‌‌ها كشيد. كم نمي‌شنويم برخي عرب‌‌‌‌‌ها را عامل عقب نگه داشته شدن‌ ايران مي‌دانند و با گفتاري درشت درباره آنها سخن مي‌گويند. خيريه هم از‌ اين حرف‌‌‌‌‌ها كم نشنيده بود، مي‌گفت در شركت گاه كه حرف به عرب‌‌‌‌‌ها مي‌كشد برخي همكاران و مديران چنان سخن مي‌گويند كه گويا عرب‌‌‌‌‌ها از اقوام ‌ايراني نيستند. حرف‌شان كه تمام مي‌شود، ياد خيريه مي‌افتند كه كنارشان نشسته‌ با دهاني از تعجب بازمانده. يك عذرخواهي كه منظورشان همه عرب‌‌‌‌‌ها نيست و دوباره تكرار ‌اين گفته‌ها در موقعيتي ديگر كه باز خيريه از يادشان مي‌رود، خيريه با همان موهاي فر انبوه و چهره‌اي كه لبخند جزيي از آن است.

از ‌اين حرف‌‌‌‌‌ها زياد مي‌شنويم، اگر عرب‌‌‌‌‌ها نبودند، اگر ترك‌‌‌‌‌ها نبودند‌، اگر تركمن‌‌‌‌‌ها نبودند، اگر لرها نبودند، اگر كردها نبودند، اگر‌ اينها نبودند ‌آيا كليتي مثل ‌ايران باقي بود؟ انگار نمي‌دانيم عرب‌‌‌‌‌ها ساكنان هميشگي ‌ايران بوده‌اند، ‌‌اينكه قبيله‌هاي عرب خوزستان سال‌هاي سال جلوي ورود عرب‌‌‌‌‌هاي عربستان به ‌ايران را گرفته بودند و اگر تنگ‌نظري و سعايت گروهي از سرداران دربار ساساني در تضعيف آنها نبود، اين قبيله چندان ضعيف نمي‌شد كه نتواند كشور را نگه دارد. فراموش مي‌كنيم وقتي از ‌ايران حرف مي‌زنيم تنها از تهران و شيراز و اصفهان حرف نمي‌زنيم، ‌‌ايران كشوري است كه در آن كردستان و خوزستان و گلستان و سيستان و بلوچستان و خراسان و لرستان به يك اندازه اهميت دارد، آنها هستند كه توليد مي‌كنند و ما كه در مركز نشسته‌ايم، تنها مصرف‌كننده‌‌‌‌‌ايم. فراموش‌مان مي‌شود، بودجه كشورمان با طلاي سياهي تامين مي‌شود كه همان مردمان عرب روي زمينش زندگي مي‌كنند، مصائبش را مي‌كشند و در عين حال سهم اندكي از درآمدهاي حاصله از آن دارند اما همچنان بردباري مي‌كنند. نمي‌شود هم نمك بخوريم و هم نمكدان بشكنيم، نمي‌شود يادمان برود، عرب‌‌‌‌‌ها در زمان جنگ جلوي دشمن ‌ايستادند تا ‌ايران بماند، نمي‌شود با افتخار درباره‌ اين پرچم 3 رنگ حرف بزنيم و در ‌اين ميان تنها يك قوم را شايسته بخوانيم. مي‌شود از‌ اين تنگ‌نظري‌‌‌‌‌ها دست كشيد، مي‌شود همان لحظه كه مي‌خواهيم عصبانيت خود را با گرفتن انگشت اشاره به سوي ديگري بگيريم، لحظه‌اي تامل كنيم و بدانيم ‌ايران بدون خيريه و خيريه‌ها جاي ملال‌انگيزي مي‌شد‌.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون