• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4492 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۲۸ مهر

رفيقي كه مواظب‌ ما بود

احمد پژمان

ابتدا به بازماندگان، از جمله خانم (سوسن اصلاني) پسر و دختران‌‌ آقاي دهلوي، برادران و فاميلش از صميم قلب تسليت مي‌گويم.

اين متن را براي دوست صميمي و مشوق من در موسيقي مي‌نويسم. در حالي كه از شنيدن اين خبر سخت اندوهگينم. اگر چه حسين دهلوي 10 سالي بود كه به فراموشي دچار شده بود و پسرش هومن كه مدام با او در تماس هستم از پدر و اوضاعش باخبرم مي‌كرد، اما مرگ دوستان، آن هم دوستاني كه چنين بزرگ و بِشكوه‌ هستند، كوهي از غم و اندوه را بر شانه‌هايت مي‌نهد و انبوهي از خاطرات خوش و ناخوش گذشته را به ذهنت روانه مي‌كند و نمي‌تواني از دست دادن آنها را حقير و در حد حوادث روزمره به شمار‌آوري و...

از كنارشان به راحتي عبور كني. لذا اين روزها بيشتر به او و كارهايي كه كرد، فكر مي‌كنم. دهلوي براي من يك دوست و مشوق بود؛ هم در زندگي و هم در كار. تمام هم و غم او ايران و موسيقي ايراني بود. نكته‌اي كه دغدغه مشترك هر دوي ما بود و شايد يكي از دلايل نزديكي و دوستي درازدامن من و او، همين دغدغه‌مندي نسبت به موسيقي ايراني در سطح و كيفيتي بالا بود كه خود را در آثار سمفونيك نشان مي‌داد. دهلوي شمّ خوبي داشت در شناخت آثار موسيقايي كه طعم و رنگ ايراني داشتند و نخستين كسي بود كه «اپراي جشن دهقان» ساخته من را شنيد و فضاي ايراني آن مورد پسندش قرار گرفت و بسيار تشويقم كرد. البته من پيش از آن در اركستر صبا و به عنوان نوازنده ويلن با او همكاري مي‌كردم. اركستري كه آقاي دهلوي رهبري آن را بر عهده داشت و با نظم و ديسيپليني تحسين‌برانگيز اداره مي‌شد. ما مثل بچه‌هاي دهلوي بوديم كه از ما مراقبت مي‌كرد و وظيفه خودش مي‌دانست كه مواظب همه ماها باشد كه مبادا خطايي از ما سر بزند. جديتش هم به گونه‌اي نبود كه آزردگي و ملال خاطر به همراه بياورد. بلكه فضايي محترمانه اما آزاد و تعريف شده داشت كه به ما خوش مي‌گذشت و ما احساس امنيت خاطر مي‌كرديم كه آقاي دهلوي بالاي سر ماست. موسيقي براي او هميشه جدي بود و هيچگاه آن را سرسري نگرفت. به ياد دارم براي كمك به زلزله يا سيل‌زدگان پاكستان از طرف وزارت فرهنگ و هنر به اين كشور رفته بوديم و چندين اجرا در شهرهاي مختلف داشتيم. شبي در يكي از اين شهرها قرار بود موسيقي اجرا كنيم و درست زمان نواختن اركستر، جمعيت حرف مي‌زدند و به موسيقي و اجراي ما زياد اعتنايي نداشتند و گوش نمي‌كردند و اندك اندك پچ‌ پچه‌ها زياد و زيادتر شد و مزاحم شنيدن موسيقي شده بود. آقاي دهلوي به اركستر اشاره كرد دست از نواختن بردارند. سپس با عصبانيت رو به جمعيت كرد و با همان زبان فارسي و در حالي كه چوب رهبري را به طرف جمعيت تكان مي‌داد و تهديدشان مي‌كرد به آنها گفت و فهماند كه اگر بخواهند شلوغ كنند كنسرت و اركستر را تعطيل مي‌كند. بعد آن قدر منتظر ماند تا جمعيت ساكتِ ساكت شدند و سپس اجراي موسيقي را از سر گرفت. دهلوي از منظر سلوك شخصي هم فرد ويژه‌اي بود و نزد كسي كرنش نمي‌كرد؛ با وزير و مسوولان بالا هم كه صحبت مي‌كرد بسيار عادي و معمولي رفتار مي‌كرد و اهل تملق و تعارف نبود. اين روحيه جدي او سبب شد كه وقتي هنرستان موسيقي ملي ايران را به دست گرفت، آن را دگرگون كند. به اين معنا كه مجموعه‌اي از ايده‌ها را به هنرستان تزريق كرد. براي نمونه علم تئوري موسيقي غرب، سلفژ (سرايش)، هارموني، سازشناسي و كنترپوان را به هنرستان اضافه كرد و آن وضعيت پيشين را توسعه داد به نحوي كه آن را تبديل به يك كسنرواتوار بين‌المللي كرد كه تاكيد بيشتري روي موسيقي ايراني داشت تا با نامش كه هنرستان موسيقي ملي بود، سنخيت داشته باشد. قطعا هنرجوياني كه در آن دوره ۴۱ تا ۱۳۵۰ در هنرستان درس مي‌خواندند اكنون جزو بهترين نوازندگان و موزيسين‌هاي كشور به شمار مي‌روند و بخشي مهم از اين توفيق‌ها به خاطر نظم، جديت و آشنايي آقاي دهلوي و روحيه معلم‌وار او در پرورش استعدادها بود. در آهنگسازي نيز او فردي متفاوت بود. نخستين بار فرم‌هاي موسيقي غربي را براي معرفي موسيقي و سازهاي ايراني به كار گرفت كه نمونه آن كنسرتينو براي سنتور با اجراي آقاي پايور و يا كنسرتينو براي تار با آهنگي از كلنل وزيري و يك اجراي ويژه با تنبك از كارهاي آقاي حسين تهراني را مي‌توان نام برد. در اين اجراها او به درستي سازهاي ايراني را براي اركستر به كار برد و ارزش‌هاي پنهان اين سازها را به جامعه به خصوص جامعه موسيقي شناساند. اين اجراها به قدري زيبا و متفاوت بود كه انرژي مضاعفي به ما مي‌داد و جنبشي بود براي موسيقي ايران در آن سال‌ها. دهلوي در كار خود پيشرو بود. قبل از او افرادي چون ثمين باغچه‌بان و حسين ناصحي موسيقي مي‌نوشتند اما اين دهلوي بود كه اولين بار با سازهاي ايراني و ربع پرده كارهاي اركسترال را اجرا كرد. تمام زندگي من با آقاي دهلوي خاطره است و ما دوستان بسيار خوبي براي هم بوديم. به ياد دارم كه براي اجرايي از اپراي ماني و مانا (بخش اركسترال اين اپرا به رهبري دوست خوب‌مان علي رهبري) به همراه هومن (فرزند آقاي دهلوي) و خود آقاي دهلوي به اسلواكي دعوت شديم و لحظات بسيار خوشي با هم داشتيم. خيلي غم‌انگيز بود كه 10 سال به بيماري فراموشي (آلزايمر) دچار شد. روزي كه خبر درگذشتش را شنيدم با هومن (فرزندشان كه در امريكا زندگي مي‌كند) صحبت كردم. من و هومن در تماسيم و من مدام جوياي احوال آقاي دهلوي مي‌شدم. همان روز با خانم دهلوي هم صحبت كردم و تسليت گفتم و ياد ايام را زنده كرديم. يادش به خير و ماندگاري.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون