ايران ، روسيه ، تركيه
به نظر ميرسد هنوز تهديد خاصي متوجه همكاري روسيه و ايران با تركيه نشده باشد و حتي بعضا شايد بتوان از تامين برخي منافع روسيه و ايران نيز تا اين لحظه سخن گفت. جمهوري اسلامي ايران از همان ابتداي بحران سوريه همواره حمايت رسمي خود از دولت سوريه و شخص بشار اسد را اعلام كرده است. براي جمهوري اسلامي ايران حفظ تماميت ارضي سوريه و تثبيت دولت مركزي اين كشور از اولويت اساسي برخوردار است به همين دليل حمله نظامي تركيه به سوريه به خاطر تهديدي كه متوجه تماميت ارضي سوريه و موقعيت دولت بشار اسد خواهد شد، مورد خواست ايران نيست. اما حمله نظامي تركيه احتمال نزديك شدن كردهاي سوريه به دولت مركزي و مساعد كردن زمينه براي حضور ارتش اين كشور در مناطق كردنشين را افزايش خواهد داد و اين مساله از دو جنبه ميتواند براي جمهوري اسلامي ايران حايز اهميت باشد:
1- ايران هرگونه عاملي كه باعث تقويت دولت مركزي بشار اسد باشد را در جهت منافع خود ميداند به همين دليل نزديك شدن كردهاي سوريه به دولت سوريه به عنوان بخشي از نيروهاي مخالف دولت مركزي ميتواند مورد خواست ايران باشد.
2- متمايل شدن كردهاي سوريه به دولت بشار اسد در وضعيتي كه ايالات متحده امريكا براي آنها ايجاد كرده است آنها را در موقعيت پايينتري نسبت به دولت مركزي براي پذيرش خواستههاي بشار اسد قرار خواهد داد كه اين موضوع ميتواند در روند تدوين قانون اساسي آينده سوريه با تحتالشعاع قرار دادن خواست خودمختاري كردها همسو با منافع دولت مركزي قرار گيرد.
از طرفي هم براي روسيه خروج نيروهاي نظامي امريكا از سوريه به معناي حضور اين كشور به عنوان تنها قدرت مطرح و بزرگ در سوريه خواهد بود كه دست اين كشور را براي مديريت بحران بازتر ميكند. روسيه اگرچه مخالفت و نگراني خود را نسبت به اقدام نظامي تركيه بيان كرده اما اين نگراني تاكنون منجر به آن نشده است كه اين كشور اقدام موثري براي بازداشتن تركيه از پيشروي در خاك سوريه اتجام دهد. روسيه حتي تمايلي براي بررسي موضوع در شوراي امنيت از خود نشان نداده و با اين استدلال كه اگر قرار به ورود شوراي امنيت به بحران كنوني سوريه باشد بايد همه مسائل سوريه به صورت يك كليت تفكيكناپذير مورد توجه قرار گيرد كه عملا موضعي مماشاتگونه در رابطه با تركيه اتخاذ كرده است.
اما آيا آنچه گفته شد را ميتوان فاكتوري موثر در تضعيف نشدن روند همكاريها ميان سه كشور ايران روسيه و تركيه در نظر گرفت يا اينكه با وجود منافع گفته شده براي روسيه و ايران، حمله نظامي تركيه به سوريه قادر به آشكار كردن تضادهاي ميان اين سه كشور خواهد بود. پاسخ اين سوال را بايد در انگيزهها و اهداف تركيه از اقدام نظامي عليه كردهاي سوريه جستوجو كرد. آنچه ميتوان به عنوان هدف و انگيزه تركيه براي عمليات «چشمه صلح» مطرح كرد با توجه به سخنان مقامات تركيه و اهداف تاريخي اين كشور در قبال كردها تا حدود زيادي مشخص است، تركيه با استناد به تروريستي خواندن كردهاي سوريه آنها را همواره تهديدي براي منافع ملي و امنيت سرزميني خود قلمداد ميكند و به همين خاطر هيچگاه قصد و نيت خود براي عمليات نظامي عليه كردهاي سوريه و ايجاد منطقه امن در داخل خاك سوريه را پنهان نكرده است. اما به نظر ميرسد كه نبايد تمام انگيزههاي تركيه در عمليات نظامي عليه كردها را منحصر به آنچه اين كشور تهديد عليه امنيت ملي خود عنوان ميكند در نظر گرفت. تركيه طي سالهاي اخير به دنبال اتخاذ رويكرد نوعثمانيگرايي، نوعي سياست قدرت را در قبال همسايگان خود به نمايش گذاشته است كه مطرح شدن برخي ادعاهاي تاريخي اين كشور در قبال مناطقي همچون موصل يا ابراز اميدواري اردوغان براي به جاي آوردن نماز جمعه در شام را بايد همراستا با چنين رويكردي در نظر گرفت. اينها واقعيتهايي هستند كه باعث ميشود به صادق بودن تركيه در آنچه تلاش براي تامين امنيت خود عنوان ميكند، ترديد كنيم. حضور نظامي تركيه در سوريه با توجه به حمايت اين كشور از ارتش آزاد سوريه ميتواند در تحولات بعدي اين كشور دست بالاتري به تركيه در برابر ايران و روسيه بدهد و شايد نگاه ترامپ به تاثير اين مساله بر تضعيف موقعيت ايران و روسيه در سوريه را بتوان همان انگيزهاي در نظر گرفت كه رييسجمهوري امريكا را به توافق با اردوغان كشانده است. اگرچه تاكيد ترامپ بر عملي كردن برنامه خود براي خروج نيروهاي نظامي امريكا از خاورميانه و نشان دادن تمايل و عزم رييسجمهوري براي تحقق وعدههاي انتخاباتي را ميتوان از جمله انگيزههاي ترامپ براي بيرون كشاندن نيروهاي نظامي ايالات متحده از خاك سوريه در نظر گرفت و از اين بابت آن را بايد رفتاري منطبق با چارچوب فكري رييسجمهور امريكا و نگاه خاص او به موضوعات بينالمللي دانست، اما همانطور كه در مورد تركيه نبايد صرف به مواضع اعلامي رهبران اين كشور اكتفا كنيم در مورد ايالات متحده امريكا نيز با وجود آنچه از سوي رييسجمهور امريكا در توييتر بيان ميشود، ميتوان از وجود انگيزههاي ديگري نيز نام برد. اين انگيزهها و اهداف البته ممكن است به تدريج و پس از حمله نظامي تركيه در اذهان تصميمگيرندگان امريكا شكل گرفته باشد يا تحت تاثير فشار مخالفان داخلي عقبنشيني امريكا از سوريه به وجود آمده باشد اما به هر حال هر چه كه باشد نتيجه آن تلاش امريكا براي رسيدن به يك توافق رسمي يا ضمني با تركيه به منظور حفظ منافع خود در سوريه يعني كاسته شدن از نقش روسيه و ايران در سوريه خواهد بود. با توجه به آنچه بيان شد، ميتوان گفت مولفههايي كه قادر به اثرگذاري بر همكاري ايران و روسيه با تركيه خواهد بود عبارتند از:
1- ادامه حضور نظامي تركيه در سوريه در درازمدت،
2- احتمال به توافق رسيدن تركيه با امريكا در رابطه با ايجاد يك منطقه امن در مناطق شمالي سوريه يا دادن نوعي خودمختاري محدود به كردهاي سوريه در خارج از مناطق امن.
در صورت تحقق هريك از اين شرايط به نظر ميرسد منافعي كه روسيه و ايران از دست خواهند داد بر منافع به دست آمده آنها غلبه خواهد كرد كه اين مساله طبيعتا همكاري ميان اين سه كشور به ويژه همكاري آنها در قالب نشستهاي آستانه را تحتالشعاع خود قرار خواهد داد. دلايل چنين موضوعي را بايد از يك سو در نگراني روسيه از پرشدن خلأ حضور نظامي امريكا توسط قدرتي ديگر غير از خود و از سوي ديگر در برداشت جمهوري اسلامي ايران از حضور نظامي تركيه با عنوان عاملي موثر در تحت فشار قرار دادن دولت مركزي سوريه در نظر گرفت. البته اين را هم نبايد از نظر دور داشت كه روسيه ممكن است به منظور تامين خواستههاي خود و ممانعت از شكلگيري هر نوع توافقي ميان تركيه و امريكا كه قادر به تاثيرگذاري منفي بر منافع خود باشد به توافق با تركيه براي حضور و نظارت مشترك در شمال سوريه دست پيدا كند كه در اين صورت نتيجه چنين وضعيتي تحت فشار قرار گرفتن و كاسته شدن از نقش ايران در سوريه خواهد بود.