• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4494 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۳۰ مهر

كوتاه درباره فيروز زنوزي جلالي به مناسبت سالروز تولدش

نويسنده‌ جست‌وجوگر

رسول ‌آباديان

 

 

آخرين‌بار كه فيروز زنوزي جلالي را ديدم بسيار برافروخته و عصباني بود. علت‌ را جويا شدم. كمي آرام شد و گفت: «به نويسنده‌ توهين مي‌كنند» و در طول مسير نسبتا بلندي كه با هم قدم ‌زديم، بارها نتوانست جلوي اشك خودش را بگيرد. صاحب نمايشنامه‌هايي چون «مثنوي كوچه»، «درختي در برزخ»، «غريبه»، «فاجعه‌ نوزدهمين»، «تيغ بر پشت»، «سلطان و كاتب»، «نماز» و... حالا ديگر از جوري حرف مي‌زد كه ازسوي بعضي‌ها به اهل قلم روا داشته مي‌شود. فيروز زنوزي جلالي نويسنده‌اي بود كه ظاهرا نمي‌توانست تن به سفارشي‌نويسي ‌بدهد و اگر گاهي سفارشي هم در اين رابطه دريافت مي‌كرد، دلش مي‌خواست شأن نويسندگي ‌خود را حفظ كند و صددرصد هماني نباشد كه ديگران مي‌خواهند. با مروري كوتاه به آثار اين نويسنده درمي‌يابيم نويسنده‌اي ‌است جست‌وجوگر كه تقريبا در اغلب راه‌هايي كه قدم برداشته، موفق‌ بوده است. او در طول حيات ادبي ‌و هنري‌اش، دوره‌اي نمايشنامه نوشته و دوره‌اي هم فيلمنامه كه حاصل اين دوران فيلمنامه‌هايي چون «شور و شيرين» و «اين كوچولوي پُردردِ سر» است. زنوزي جلالي در كنار فعاليت‌هايش در مقام نويسنده، نگاهي وسيع به حوزه نقد ادبي هم داشت كه از ميان اين فعاليت‌ها مي‌توان به كتاب «باران بر زمين سوخته»، بررسي و نقد «داستان يك شهر»، «درخت انجير معابد» و «مدار صفر درجه» از احمد محمود اشاره كرد. نگاه دقيق و بي‌طرفانه زنوزي جلالي در اين كتاب و شرح دقيق رويدادهاي داستاني و وصف توان نويسنده‌ جنوبي در نوشتن شاهكارهايي بزرگ و پرهيز از اطاله كلام و سوگيري‌هاي معمول، اين كتاب را به كتابي قابل اعتنا تبديل كرده است؛ كتابي كه مي‌توان با خواندنش، بخشي از جهان ذهني نويسنده‌اي حرفه‌اي چون محمود را كشف و دريافت كرد. زنوزي جلالي گرچه دل خوشي از وضعيت برخورد با نويسندگان نداشت اما وسوسه نوشتن هيچ‌گاه رهايش نمي‌كرد و تمام تلاشش اين بود كه رابطه‌اش را با جامعه خود حفظ كند. داستان‌هاي زنوزي جلالي از آن جمله داستان‌هايي هستند كه بايد خوانده‌ شوند. استقلال ذهني نويسنده به همراه حس ‌قصه‌گويي ذاتي باعث نوشته شدن مجموعه‌هايي چون «مردي با كفش‌هاي قهوه‌اي»، «اسكاد روي ماز۵۴۳»، «حضور»، «سياه بمبك» و... شد. يكي از ويژگي‌هاي زنوزي جلالي در داستان، تصوير‌هاي زنده و جاندار از درياي جنوب است؛ منطقه‌اي كه او سال‌ها در آن مشغول به كار بوده است. توان نويسنده در پرورش وضعيت‌هاي داستاني و ساخت باورپذير شخصيت‌هاي جنوبي باعث شده كه خيلي‌ها او را نويسنده‌اي اهل جنوب تصور كنند، درصورتي كه زنوزي جلالي اصالتا از قوم لر بود و آنچه در داستان‌هايش مشاهده مي‌كنيم فقط حاصل تخيل قدرتمند اوست. يكي ديگر از آثاري كه نام زنوزي جلالي را بر سر زبان‌ها انداخت، رمان «مخلوق» است؛ رماني كه به باور خيلي از اهالي ادبيات توانسته نوعي نگاه تازه به داستان‌هاي قرآني و پيوند آنها به زندگي مدرن و امروزي داشته باشد. عبدالعلي دستغيب، منتقد ارزشمند كشورمان در جايي پيرامون آثار زنوزي ‌جلالي گفته است: «عمده‌ترين مضامين داستان‌هاي زنوزي، جنگ، فقر و شوربختي مردم و اندوه و محنت انسان‌هاي دردمند است...»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون