بالكان، گرهاي ناگشوده
سعيد عابدپور
بالكان در قاره اروپا يك استثناي بزرگ است؛ استثنا از نظر عقبماندگي مدني و سياسي نسبت به اتحاديه اروپا، جايي در حد وسط ميان اروپا و آسيا، برزخي در ميان مدرنيته و سنت. محل تنازع شرق و غرب و محل چالشهاي ديني، سياسي و نظامي در چند قرن اخير. بالكان مجموعهاي متكثر از فرهنگها، قوميتها و اديان و به همان اندازه درگير بحران هويت. بالكان محل شكست امپراتوري عثماني و سپس تاخت و تاز براي تقسيم ميراث عثماني است. بالكان جايي است كه هويتها با يكديگر درگير شدهاند و عقلانيت سياسي با تاخير به آنجا رسيده است. بالكان يعني عدم تغيير آدمها از نظر باورها و ارزشهاي سياسي و اسطورهاي. بالكان يعني جايي كه مسلمانان بايد بهتدريج عقب بنشينند تا ارتدوكسها و كاتوليكها بر سر ميراث آن به توافق برسند. بالكان يعني نزاع ابدي براي ناكجاآباد سرشاراز نفرت و تاريخپرستي. اين منطقه كه مدت زيادي در سلطه عثمانيها بوده، به خاطر ميراث فرهنگ و تمدن اسلامي و نفي آن در رقابت و دشمنيها غوطهور شده است. دشمنيها و رقابتهاي طولاني بين مسيحيت ارتدوكس و كاتوليك و مسلمانان؛ در بالكان تمامي ندارد بلكه از فازي به فاز ديگر منتقل ميشود. در اين منطقه خشونت قويتر از همزيستي مسالمتآميز است و متاسفانه ريشه در اعماق تاريخ دارد. روايت بهتري از بالكان سراغ نداريم. اختلافات سياسي، اجتماعي و ديني منطقه يوگسلاوي 24 سال بعد از جنگ همچنان ادامه دارد. كليشههاي رايج خشونت، عدم تحمل ديني، فشارهاي سياسي و اجتماعي مختلف عليه مسلمانان بوسني و هرزگوين، كوزوو، مقدونيه و مونتهنگرو بخشي از جريان ديني، فرهنگي و اجتماعي حاكم در بالكان است. سياست در بالكان در شكل سابق قومي و قبيلهاي و مافيايي جريان دارد و تو گويي كه بالكان هيچ نسبتي با دنياي مدرن، احزاب سياسي و جريانهاي مدني ندارد. احزاب به لحاظ شكلي مدرنند ولي از منظر ماهيتي تداوم سنتهاي قومي و قبيلهاي هستند، چه احزاب چپ و چه احزاب راست. احزاب ميانه جايگاهي در سياست بالكان ندارند. صعف جامعه مدني با وجود راهاندازي صدها انجمن غيردولتي در ساختار فرهنگي سياسي محسوس است. سياست در بالكان ريشه فئودالي و بيگ و شاهزادهبازي دارد.
در بالكان حقوق بشر، دموكراسي، فرهنگ مفاهيمي انتزاعي هستند. اينها در چارچوب فلسفه مدرنيته جاي دارند. نگاهي به قيافههاي مرتب و منظم سياستمداران صرب، كروات، مقدونيهاي، بلغار، بوشنياك، مونته نگرويي و آلبانيايي نكنيد، اينها كليشههاي گذشته تاريخي را تكرار ميكنند. نو در بالكان مفهوم ندارد و اگر هم باشد ظاهر است. حكومتهاي كمونيستي در بالكان به مقدار زيادي مسوول عدم توسعه جامعه مدني هستند. سنت جامعه مدني در بالكان ضعيف است و همانگونه كه مردم كشورهاي بالكان از حكومتهاي تماميتخواه كمونيستي بالكان بيرون آمدند، به همان شكل احزاب سياسي را پذيرفتند و ماهيتي تماميتخواهانه، ديكتاتوري و غير مدني دارند. احزاب سياسي بالكان يعني جايي كه يك نفر فكر ميكند، تصميم ميگيرد و ديگران مجري تصميمات او هستند. تاريخ در ذهن بسياري از مردم و نخبگان سياسي بالكان اسطورهها هستند؛ اسطورههايي كه تكرار ميشوند. مسلمانان در اين اسطورهها هدف هستند. اسطورهها قويتر از تاريخ عمل ميكنند. مورخين صرب و كروات و مقدونيهاي از نكات مثبت حكومت عثماني دربالكان سخن نميگويند، از آباداني شهرها و آزادي ديني پيروان اهل كتاب در دوره عثماني حرفي نميزنند. در مقابل مسلمانان بالكان از حكومت عثماني چنان دفاع ميكنند كه گويي فراموش كردند، عثمانيها به زور اين مناطق را تسخير كردند. در بالكان تاريخ جنگها، خشونتها، قتلعامها به مردم خورانده ميشود، تاريخ زندگي مسالمتآميز گويي در بالكان وجود نداشته يا اگر وجود دارد از نظر مورخين صرب و بلغار و مقدونيهاي نبايد بازگو شود. تاريخ جنگ براي تهييج ملتها عليه يكديگر ساخته و پرداخته ميشود. كافي است به جنگ اخير در بوسني و هرزگوين نگاهي بكنيم. جنايتكاران صرب در صربستان و جمهوري صربسكا براي خود داراي خيابان و خاطره جمعي شدهاند و با آنها چون قهرمانان جنگ كوزوو به سال 1389 ميلادي ياد ميشود. مورخين كروات از جنايتهاي كرواتها در جنگ اخير و جنگ جهاني دوم چيزي نميگويند. اينجا تاريخ براي افشاي جنايات طرف مقابل و تطهير خويش است. مسلمانها نيز در فضاي بدون تاريخ بهسر ميبرند. حافظه تاريخي بستگي به سن و مشاهدات جنايتها دارد و نه مطالعه تاريخ . براي مسلمانها عثمانيها مقدسند و اندكي كه شناخت بهتري از حكومت عثماني دارند، در فضاي عثمانيزده مسلمانان بالكان چيزي نميگويند. بالكان يك گره ناگشوده تاريخي و سياسي است. همانقدر كه بالكان عقبماندهتر از اتحاديه اروپا هست، برخي كشورهاي اتحاديه اروپا به بالكان از منظر رقابت بين اسلام و مسيحيت مينگرند. از منظر طرد هويت اسلامي اين منطقه و كوشش براي مسيحي كردن . از اينرو بالكان تنها محل اختلاف بين ساكنان آن نيست. محل اختلاف و رقابت امريكا و روسيه و كشورهاي مختلف اتحاديه اروپا است. روسها در بالكان به دنبال تقويت جهان اسلاو ارتدوكس ميگردند و در بسط جهان اسلاوي به ناسيوناليسم صرب ميكوشند. آلمانيها در خدمت كمك به برادران كاتوليك و امريكا در پي تضعيف نفوذ روسيه و صربستان با مسلمانان بالكان تعامل دارد.
تلاش ميشد مدل كسب و كار اين فيلمها در همان جوايز و تحسينها تعريف شود. اگر در اوج جنگ تحميلي يعني در مقطعي كه رسانههاي دنيا اخبار ايران را فيلتر ميكردند، سينماي ايران پرچمدار فرهنگ و هنر بود؛ امروز هم در حلقه تنگ تحريمهاي اقتصادي و سياسي، حضور و موفقيتهاي سينماي ايران در جشنوارههاي جهاني پراهميت است. همچنان فيلمهاي ايراني از چند نسل سينماگران ايراني كه رنگ و بوي فرهنگ ايراني را ميدهند در جشنوارههاي بينالمللي فيلم حضور چشمگير دارند و مورد اقبال و توجه قرار ميگيرند. فيلمهايي كه با كسب جوايز بينالمللي زنده بودن فرهنگ امروز ايران را نشان ميدهد. موفقيت فيلم «متري شش و نيم» در جشنواره فيلم توكيو كه جزو جشنوارههاي الف جهاني و آسيايي محسوب ميشود و همچنين توجه اين جشنواره به فيلمهاي ايراني و تقدير از امير نادري فيلمساز نوگرا و پيشكسوت سينماي ايران حايز اهميت است. اما در روزگار ما، مساله فقط نمايش فرهنگ و ارزشهاي فرهنگي ايران در فضاي بينالمللي، بلكه پرگشودن اثري سينمايي، در آسمان فرهنگ بينالمللي، دقيقا نشانگر قدرتنرم كشورمان، براي عبور از مرزهايي است كه برخي در دنيا كوشيدهاند با سختترين ابزارهاي ممكن از عبور محصولات ايراني از آن مرزها جلوگيري كنند. منطقه ممنوعهاي كه فيلمهايي چون «متري شش و نيم»، با اهرم قدرت تكنيكي و غناي محتوايي به سادگي آنها را به سخره ميگيرند و به شكلي چشمگير بر فراز اين منطقه ممنوعه به مانور قدرت ميپردازند. اين پرواز چيزي جز خلق تصوير در اذهان عمومي بينالمللي نيست، در جهان امروز سينماگران ايراني تصوير درست و متفاوتي از كشورشان ثبت و منعكس ميكنند. جشنوارههاي فيلم محل ديدن و ديده شدن هستند و امكاني براي تفاهم كشورها براي توليد مشترك و عرضه و تبادل فيلم و رونق بازار صنعت تصوير است. درست است كه با گسترش پلتفرمهاي جديد عرضه و نمايش فيلم، بازاريابي سنتي در بازار فيلم با چالشهايي روبهرو شده است اما در اين ميان و با وجود تحريمهاي همهجانبه كشورمان، كار پخشكنندگان ايراني كه به دنبال بازاريابي محصولات سينماي ايران هستند بسيار دشوار است. پخشكنندگان ايراني با چالشهاي اصلي نظير بسته شدن راههاي انتقال يا دريافت پول، ارسال مواد تبليغي يا بستههاي فيلم و... مواجه هستند. در اين شرايط، نهادهاي دولتي و حمايتي، وزارتخانهها و دستگاههايي نظير وزارت صمت و وزارت امورخارجه، بايد به سمت نقش جديدي حركت كنند؛ گرايشي كه بتواند در حمايت از بخش خصوصي، نقش تسهيلگر براي پخشكنندگان و صادركنندگان محصولات سينمايي و صنعت تصوير ايران را فراهم كند و به جاي تزريق پول مستقيم يا حمايت كور براي عميقتر كردن منحني شوم توليد در سينماي ايران، پروازهايي از اين دست را بلندتر، باشكوهتر و شگفتآورتر از امروز، ممكن كند.