• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4505 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۱۸ آبان

ايده دانشگاه يعني توصيف بحران

در جست‌و جوي تناقض آكادميا

احمد ابوالفتحي

 

 

آموزش عالي به عنوان ايده به چه معناست؟ آيا مي‌توان دانشگاه را همچون يك مفهوم در نظر گرفت و راجع به آن تامل كرد؟ چه زمان اين شكل از ايده‌پردازي ضروري مي‌شود؟ نتيجه آن چيست؟ به تازگي كتاب ايده آموزش عالي نوشته رونالد بارنت با ترجمه مشترك ميرمجيد محمدي‌فومني، آريادخت فومني‌بيدهندي، علي رضايي و احسان اكرادي منتشر شده است. به اين مناسبت جلسه نقد و بررسي آن در هشتمين برنامه از سلسله نشست‌هاي «فرهنگ و دانشگاه»، عصر روز دوشنبه 29 مهر 1398 در سراي كتاب برگزار شد. در اين نشست حسين مصباحيان، ميثم سفيدخوش، عليرضا مرادي و احسان اكرادي يكي از مترجمان كتاب به بحث و بررسي اين اثر پرداختند.

 

ايده دانشگاه ايراني

عليرضا مرادي، عضو هيات علمي پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي| ايده شكل‌گيري آموزش عالي در دانشگاه قدمتي بيش از صد ساله دارد و به پيش از مشروطه بازمي‌گردد. شكل‌گيري دانشگاه در دوره پهلوي اول، اين مكان را محل تلاقي سه دسته از ايده‌ها قرار داد. ايده‌هاي ملي‌گرايانه، ايده‌هايي كه در پي عرفي‌سازي بودند و ايده‌هاي رهايي‌بخش. در برخورد با مقوله دانشگاه پرسش اساسي‌اي كه ما در پي پاسخ به آن هستيم، اين است كه كاركردهاي دانشگاه چيست و خاستگاه دانشگاه در ايران را در كجا بايد جست‌وجو كرد.

 

رونالد بارنت كيست؟

نويسنده كتاب «ايده آموزش عالي»، رونالد بارنت انديشمند و نظريه‌پرداز انگليسي است، در مقام تاليف بسيار پركار بوده و تاكنون حدود 30 كتاب را منتشر كرده است. او مدافع نئوليبراليسم آموزشي است و در حوزه مساله فرهنگ دانشگاهي دو پارادايم اساسي را به‌طور جدي دنبال مي‌كند. يكي از اين دو پارادايم مساله آزادي بيان و حفظ استقلال دانشگاه است و ديگري اينكه دانشگاه به آرمان كشف حقيقت عيني وفادار باشد. از بارنت علاوه بر كتابي كه در اين باره مورد بررسي قرار گرفت، آثار ديگري نظير «ايده دانشگاه بوم‌شناختي» و «دانشگاه آينده، ايده‌ها و امكان‌ها» نيز به فارسي ترجمه شده است. ويژگي مهم انديشه‌اي در بارنت اين بوده است كه همواره در پي پيوند زدن سنت‌هاي ديگر انديشه‌اي در حوزه آموزش عالي و از جمله ايده دانشگاه رهايي‌بخش با سنت دانشگاهي انگليسي بوده است.

 

فقدان نظريه آموزشي مدرن

احسان اكرادي ، مترجم كتاب| بارنت در فصل اول كتاب خود به دنبال يك عنصر گمشده مي‌گردد و در پي به رخ كشيدن تناقضي است كه در دل آموزش عالي وجود دارد. آن تناقض از اين قرار است كه با وجود آنكه آموزش عالي كسب و كار بزرگي بوده است و نهادي كلان در جامعه مدرن به حساب مي‌آيد، تلاش اندكي براي درك آموزش عالي صورت گرفته است. اين مساله به فقدان نظريه آموزشي مدرن در حوزه آموزش عالي منجر شده و به اين وضعيت انجاميده است كه وظيفه و كاركرد آموزش عالي، توسعه ادراك آگاهانه همه حوزه‌ها جزو خود آموزش عالي شده است. اين وضعيت به دليل نگاه كاركردگرايانه به آموزش عالي و دور شدن از ويژگي‌هاي ذاتي آن رخ داده است.

در نگاه بارنت مقوله‌هايي نظير پيگيري حقيقت و دانش عيني، پژوهش، آموزش ليبرال، استقلال دانشگاهي، آزادي علمي، عقلانيت، توسعه توانايي انتقادي دانشجو، توسعه استقلال دانشجو، ايجاد مركزي براي انتقاد در جامعه و ايجاد انجمني بي‌طرف و باز براي بحث و نقد، پس‌زمينه‌هاي ارزشي آموزش عالي محسوب مي‌شوند.

 

دو مبناي آموزش عالي

از نظر بارنت آموزش عالي به‌طور مرسوم بر پايه دو اصل بديهي بنا نهاده شده است. اين دو اصل از اين قرار است كه دانشگاه قلمرو دانش عيني است. قلمرو حقايق شناخته شده‌اي كه به دانشجو عرضه مي‌شود و از او انتظار مي‌رود حفظ اين حقايق را تضمين كند. اصل دوم هم اين است كه دانش عيني در بين اعضاي جامعه دانشگاهي كه از آزادي برخوردار هستند، اشاعه مي‌يابد.

از منظر بارنت هر دو اين اصول در معرض تهديد و فشار هستند. از سويي علومي كه دستيابي به دانش عيني را دست‌نيافتني فرض مي‌كنند، ايده معرفت‌شناختي دانشگاه را در معرض تهديد قرار داده‌اند و از سوي ديگر اقتدار و استقلال دانشگاه كه ريشه در قرون وسطي دارد، امروزه هر چه بيشتر در معرض تهديد است و اين مساله به تضعيف جامعه‌شناختي آموزش عالي منجر مي‌شود و آموزش عالي را با بحران مشروعيت مواجه مي‌كند.

 

سطحي، مبهم و ناكام

حسين مصباحيان، استاد فلسفه دانشگاه تهران| كتاب «ايده آموزش عالي» در سال 1990 نوشته شده است. ا و از آن زمان تاكنون كتاب‌هاي بسياري در زمينه فلسفه آموزش عالي نگاشته است، بنابراين در اولويت اين كتاب براي ترجمه مي‌توان تشكيك كرد. برخي معادل‌هاي انتخاب شده در كتاب نيز نامناسب و ناشي از عدم آشنايي با مفاهيم است. ترجمه كتاب گاه فني نيست. دليل اين موضوع را مي‌توان در اصطلاحاتي كه به عنوان معادل اصطلاحات فني فلسفه انتخاب شده است، جست‌وجو كرد. در اين انتخاب‌ها ديدگاه‌هاي جاافتاده در مورد انتخاب معادل درست كه برآمده از بحث‌هاي طولاني مترجمان اين حوزه است مورد توجه قرار نگرفته است.

من در اين كتاب مطلبي نديدم كه افق‌هاي جديدي براي مطالعات جدي باز كند و به‌عكس، ابهامات و امور مخدوشي در كتاب ديدم كه مشخص مي‌كند، نويسنده نتوانسته است به عمق بحث راه پيدا كند. به عنوان مثال نويسنده تلاش كرده رهايي‌بخشي را با آموزش ليبرال پيوند بزند. هر جا رهايي‌بخشي را بتوان يافت، در اين نوع از آموزش نمي‌توان. در نظام آموزش ليبرال توجه به دستاورد است و نه رهايي. در مقوله نظام آموزشي تنها با متفكراني نظير فوكو، رورتي، هابرماس و دريدا مي‌توان از رهايي‌بخشي حرف زد.

بارنت مباحث خود را در سه سطح پيش مي‌برد و در هر سه سطح ناكام مي‌ماند. سطح اول اين است كه آموزش عالي داراي مفاهيم خود است و با اصطلاحات خود بايد درك شود. در اين سطح بارنت ايده آموزش عالي جهانشمول را طرح مي‌كند و در اين زمينه ناموفق است. به اين دليل كه ما هيچ چيز جهانشمول و يونيورسالي نداريم. بارنت در سطح دوم به دنبال ارايه تئوري فراگير آموزش عالي است و در سطح سوم نيز در پي راهكارهايي براي توانمندسازي دانشجو مي‌گردد اما آنچه او ارايه مي‌دهد بيش از راهكار، نصيحت است.

ضرورت بازگشت به ايدئولوژي

اگر قرار باشد آموزش عالي وجه رهايي‌بخش داشته باشد بايد به جنبه ايدئولوژيك خود توجه كند. آنچه درباره معناي ايدئولوژي رواج پيدا كرده، اين است كه ايدئولوژي مجموعه‌اي از بايدها و نبايدهاست. در صورتي كه ايدئولوژي از اساس عليه اين مجموعه عقايد بايد و نبايدي است. ايدئولوژي قرار بوده علمي باشد براي شناخت ايده‌ها و به ريشه‌شناسي ايده‌ها بپردازد نه اينكه خود تبديل شود به مجموعه‌اي از عقايد سخت و استوار. ما بايد به تعبير اوليه از مقوله ايدئولوژي بازگرديم، چراكه ايدئولوژي قرار بوده نقد ايده‌هاي سلطه يافته را در دستور كار قرار دهد و ما به چنين چيزي نياز داريم و اينكه سازوكاري براي چنين نقدي وجود دارد يك خلأ است. از نظر من اصولا آموزش رهايي‌بخش و ايدئولوژي با تعبيري كه گفته شد در هيچ سيستم قدرت مستقري اتفاق نمي‌افتد.

 

بينارشته‌اي يك رشته است

در هر محفلي كه وارد مي‌شويم، صحبت از رويكرد بينارشته‌اي است. توجه نمي‌شود كه بينارشته‌اي خود يك رشته است و رويكرد نيست. ما از اساس به جاي گفت‌وگو ميان رشته‌ها به جنگ ميان رشته‌ها نياز داريم. در سال 1944 رشته‌اي شكل گرفت به نام رشته تقسيمي علوم اجتماعي كه اين رشته قرار بود به مفاهيمي بپردازد كه از يك رشته بزرگ‌تر هستند؛ مفاهيمي مانند هويت. اين رشته در آغاز به صورت مولتي ديسيپلينري شكل گرفت و چند انديشمند در كنار هم به انديشيدن و نظريه‌پردازي اقدام مي‌كردند. اما پس از مدتي اين رويكرد جاي خود را به اينترديسيپلينري داد كه در آن به سمت اين حركت كرديم كه يك انديشمند مفاهيم رشته‌هاي مختلف را در كنار هم به كار ببرد. در حال حاضر رويكرد بينارشته‌اي جاي همه اينها را گرفته است و به نظر مي‌رسد ما نيازمند نوعي بازگشت هستيم تا بتوانيم به سمت رشته‌هاي دقيق و علمي حركت كنيم.

 

دانشگاه دچار بحران است

ميثم سفيدخوش، عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي | طرح ايده براي هر چيز در ادبيات فلسفي برآمده از يك تنش است و تا وقتي تنشي در وضع موجود كشف نشود هيچ‌وقت ميلي براي فراروي از وضع موجود پديد نمي‌آيد و ايده‌اي هم شكل نمي‌گيرد. نگرش غالب اين است كه دانشگاه به جاي ايده به مديريت مطلوب نياز دارد و جامعه دانشگاهي ما اكنون گرفتار نوعي مديريت‌گرايي است و البته اين مشكل تمامي اركان جامعه ماست. ولي اين مديريت‌گرايي نوعي توهم است. مساله اين است كه دانشگاه دچار بحران است و با تغيير مديريت از بحران خارج نمي‌شود. ما بايد بحران را به رسميت بشناسيم و در پي ايده‌پردازي براي رهايي از آن بربياييم. هنگامي كه دچار بحران هستيم بايد از سطح معمول فراتر برويم تا مشكلات را از بالا ببينيم. اين روند ايده‌پردازي نام دارد، ايده چشمي است كه فيلسوف با آن بحران را مي‌بيند. مراجعه به ايده اولا يعني به رسميت شناختن بحران و اين چيزي است كه جامعه دانشگاهي ما به آن نياز دارد. ايده دانشگاه در گام اول يعني توصيف بحران.

 


اكرادي: در نگاه بارنت مقوله‌هايي نظير پيگيري حقيقت و دانش عيني، پژوهش، آموزش ليبرال، استقلال دانشگاهي، آزادي علمي، عقلانيت، توسعه توانايي انتقادي دانشجو، توسعه استقلال دانشجو، ايجاد مركزي براي انتقاد در جامعه و ايجاد انجمني بي‌طرف و باز براي بحث و نقد، پس‌زمينه‌هاي ارزشي آموزش عالي محسوب مي‌شوند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون