درباره ايرج بسطاميِ فقيد به بهانه زادروزش
مشقتهاي مرد شيداي آواز
بهمن فاطمي
در پنجمين روز زمستان 82، زمين در شهرستان بم استان كرمان چنان لرزيد كه دهها هزار نفر از ساكنان آن بلاد را به كام مرگ فرو برد. از آن واقعه هولناك همه مصيبت ديدند و از آن جمله موسيقي سنتي ايران كه يكي از نامهاي مهم خود را از دست داد: ايرج بسطامي. كسي كه به سبب تولد در خانواده و خانداني نوازنده و خنياگر، از همان سالهاي آغازين زندگي، پيش از اينكه سنش مقتضي نشستن بر سر كلاس درسِ مدرسه باشد، به خواندن علاقهمند شد. خاندان بسطامي، دستكم از چند پشتِ ايرج، خواننده و نوازنده و به اصطلاح با آوا و نواي موسيقي محشور بودند. اين زمينه اجدادي وقتي با قريحه و غريزه موسيقايي ايرج پيوند خورد، سببساز طبعآزمايي او در زمينه آواز در پنج - شش سالگي شد. گرايش ايرج به خواندن در همان طفوليت نه تنها براي خود او همچون سرگرمي جذابي كودكانه كه براي خانواده و اطرافيان و به ويژه هنرمندان سلفش، يعني پدر و پدربزرگ هم پيشدرآمد اتفاق مهمي در عالم موسيقي جدي شد. چنانكه گفته ميشود پدربزرگش مسووليت خود ميديده كه استعداد نوه خردسالش را جدي بگيرد و به ديگران هم يادآور شود كه ايرج «در آينده خواننده بزرگي خواهد شد».
نتيجه تاكيدهاي پدربزرگ و البته مشاهدات پدر آن شد كه خانواده به عنوان مهمترين پشتوانههاي ايرج، او را در مسير كارآمدي براي پرورش هنرش قرار دهند.
ايرج بسطامي بين نزديكان و بستگانش، بيش از همه مجذوب يدالله بسطامي بود؛ كسي كه براي ايرج نه فقط عمو كه نوازندهاي متبحر و استادي مهربان هم بود. هم او، يعني يدالله بسطامي بود كه يك گروه موسيقي، عمدتا متشكل از خانواده و خويشان نسبي و سببي خود ساخت كه ايرج و دو برادرش يعني عباس و محمدعلي هم در آن عضويت داشتند. اين گروه كه اعضاي ديگري چون شوهر خواهر ايرج هم در آن حضور داشتند، در راديو تلويزيون وقت برنامه اجرا ميكردند و از آن طريق گستره وسيعتري از مخاطبان موسيقي سنتي ايران با كارهايشان آشنا شدند. با اينهمه، اتفاق مهم زندگي هنري ايرج بسطامي هنوز رخ نداده بود. اين همولايتي ايرج، حسين سالاري، نوازنده اهل كرمان بود كه زمينه را براي راه يافتن ايرج به كلاسهاي محمدرضا شجريان فراهم كرد و سببساز فراگيري رديفهاي آوازي در آن كلاسها براي او شد.
ايرج بسطامي در اولين روز از آذر 1336 در بم متولد شد و در جريان زلزله اين شهر در 46 سالگي از دنيا رفت. آلبومهاي موسيقي متعددي در كارنامه او به چشم ميخورد كه در آنها نوازندگاني از گروههاي عارف، دستان، همايون، نيستان، اشراق و ... صدايش را همراهي كردهاند. اگر بنا باشد استناد كنيم به زحمتهايي كه هر هنرمند براي دست يافتن به جايگاه درخوري در هنر متحمل شده است، هماينكه زحمت طي كردن مسافت حدودا دو هزار و 500 كيلومتري در رفت و برگشت از بم به تهران را هر هفته بر خود هموار ميكرد تا بتواند در كلاسهاي شجريان شركت كند، به شهرش برگردد و پس از يكي، دو روز استراحت بار ديگر مهياي تكرار همين رفت و برگشت شود، خود گوياي مشقتي است كه او در راه موسيقي با عشق هر چه تمامتر بر خود هموار كرد.