از دور و نزديك درباره تورج شعبانخاني كه ديروز به آرامگاه ابدي رفت
هنرمندي كه شبيه
خلوت خود بود
تورج شعبانخاني پس از سن 16 سالگي به ساز و موسيقي روي آورد و از همان زمان به آهنگسازي علاقه نشان ميداد. در ذهنش، ناخودآگاه ملوديهايي زيبا با نواهايي زيبا در جريان بود. به همين دليل هم احساس ميكرد بهتر است اين ملوديها را بنويسد تا اينكه آنها را با ساز بزند. دو سالي گيتار نواخت. ساز تخصصياش گيتار بود البته قبل از اينكه گيتار بنوازد، مدتي جاز و درام مينواخت. او در مصاحبهاي گفته بود: «چون بيشتر ميخواندم جاز نواختن و خواندن برايم سخت بود. به همين دليل به گيتار روي آوردم و فهميدم بهترين سازي كه ميتواند خواننده براي صدايش داشته باشد سازي مثل گيتار يا پيانو است؛ در واقع سازهايي كه بشود روي آنها آكورد گرفت.» در 19 سالگياش آگهي تلويزيون وقت را ديد كه در آن از متقاضيان علاقهمند به خوانندگي براي سازمان راديو و تلويزيون دعوت كرده بودند. مسوولان تلويزيون دوره دو سالهاي را براي تربيت و پرورش اين علاقهمندان تدارك ديده بودند تورج شعبانخاني مشتاق به خوانندگي بود و بلافاصله با ديدن اين آگهي در اين كلاسها ثبتنام كرد. بسياري از خوانندههاي بزرگ ايران همچون سيمين غانم، هوشمند عقيلي، حبيب محبيان، هنگامه اخوان در اين كلاسها شركت كرده بودند. در اين كلاسها از درسهاي استاد حنانه بسيار بهره برد به طوري كه هميشه به مثابه الگويي از او در حرفه موسيقي ياد ميكرد. پايان 19 سالگي با آغاز آهنگسازي مصادف شد. نخستين قراردادي كه براي آهنگسازي امضا كرد، براي ساخت موسيقي فيلم «آدمك» به كارگرداني خسرو هريتاش بود. كارگردان به دنبال صدايي خاص و قدرتمند براي خوانندگي روي موسيقي متن بود. شعبانخاني مدتي پيش با فريدون فروغي دوست شده بود؛ فريدون فروغي خوانندهاي جوان و همسن و سال شعبانخاني بود و كارنامه حرفهاياش هنوز سفيد بود. شعبانخاني فكر كرد اين خواننده نوپا ميتواند از پس خوانندگي براي اين فيلم بربيايد و در نظرش ميآمد كه صداي فروغي با ملوديها همخوان بود. از طرفي به نظرش رسيد اين خواننده جوان با خوانندگي در اين فيلم ميتواند هياهويي به پا كند و اسمش سر زبانها بيفتد. سال 1350 فيلم «آدمك» روي پرده رفت و نقطه تحول آهنگسازي در حرفه شعبانخاني ثبت شد. در آن دوران فقط شعرهاي حافظ يا اشعاري خاص را ميخواند. اما آهنگسازي برايش حرفه جديتري بود و خوانندهها جذب همكاري با او ميشدند. تا زمان انقلاب حدود 200 ترانه ساخت و بعد از انقلاب هم حدود صد و چند ترانه ديگر آهنگسازي كرد. ميتوان گفت تا به امروز حدود 300 اثر از تورج شعبانخاني منتشر شده است.
موسيقي و آدمهايش
شعبانخاني با اشاره به اينكه فلسفهاي پشت هر آهنگي وجود دارد، درباره آهنگسازي اين روزها گفته بود: «شما بايد خلاقيت داشته باشيد كه اثر يا ملودي را خلق كني. متاسفانه در حال حاضر آهنگسازان جوان و بيتجربه تا حدي جذب ترانهها و آهنگهاي فرنگي ميشوند به علاوه اينكه براي كارشان زحمت نميكشند. به طور مثال ميخواهند در 15 دقيقه آهنگ خيلي زيبا بسازند، در صورتي كه روش كار ما اين نيست. ما پيش از شروع كار دو، سه روزي را با اشعار زندگي ميكنيم.» شعبانخاني، اردلان سرافراز و فرهاد مهراد زماني هر شب همديگر را ميديدند. اين سه هنرمند در محفلشان درباره شعر، موسيقي و كارهايي كه ساخته بودند ميگفتند و ميشنيدند. شعبانخاني در مصاحبه با روزنامه ايران، درباره تسلط فرهاد بر موسيقي ديگر نقاط دنيا گفته بود: « فرهاد چون با گروههاي خارجي زياد حشر و نشر داشت و با فرنگيها زياد كار ميكرد، زودتر از خيليهاي ديگر فهميد كه در موسيقي ديگر نقاط دنيا از جمله اروپا و امريكا چه ميگذرد. اين آشنايي خيلي به او در كارش كمك كرد. او بر اساس اطلاعاتي كه از آن طرف به دست ميآورد، كاملا تحليل ميكرد كه الان در ايران و براي هر طيف از مخاطبان پير و جوان موسيقي چه نوع كارهايي بازخورد دارد و بايد ساخته شود.»آهنگ ترانه «بهار بهار» از جمله قطعات خاطرهساز و پرطرفدار تورج شعبانخاني است است. اين ترانه سروده محمدعلي بهمني است كه ناصر عبداللهي هم آن را خواند. او درباره شكلگيري آهنگ اين ترانه گفته بود: «محمد علي بهمني دوستي ديرينهاي با من داشت. در گذشته هردويمان كار ميكرديم اما تا آن موقع با همديگر همكاري نكرده بوديم. زماني كه اشعار ايشان به دست من رسيد، خيلي خوشم آمد. ديدم دقيقا شعر هماني است كه ميخواهم. پنج ترانه بود كه من از ايشان اجرا كردم يكي هم همين بود كه در آلبوم «غزل» ارايه شد.» او درباره كار با ناصر عبداللهي گفته بود: «خدا رحمت كند ناصر عبداللهي را. او بچه بومي بود و از بندرعباس آمده بود. ساده بود. شركتي كه من اين اثر را به آنها داده بودم خواندن اين ترانه را به او اجبار كرده بودند. مطمئنم روز اولي كه كار را به او دادند، گفته بود اين ترانه به صداي من نميخورد و نميتوانم بخوانمش. اما چون ترانه گل كرده بود، ميخواستند عبداللهي هم آن را بخواند در صورتي كه سبك او اصلا به اين كارها نميخورد. به عقيده من عبداللهي بسيار بسيار با احساس بود. كارش را خوب انجام ميداد. با اينكه نو بود و تازه كارش را شروع كرده بود كارهايي كه كرد، ضعيف نبودند.»