پاشنه آشيل دولت
جوادي حصار
دولت روحاني از همان لحظههاي پس از پيروزي كه با ساز مخالف نسبت به حاميان خويش آنها را از خودش دلسرد كرد قافيه را باخت. وقتي به وزرايش گفت در هر امري با نمايندگان مجلس هماهنگ شويد و شدند تا سناريوي راست دائم سمفوني استيضاح كوك نكند، قافيه را باخت. از همان زماني كه به جاي وزير ارشادش خود به مصاف سرهنگان عرصه فرهنگ رفت، قافيه را باخت و چون گوش به فرياد دلسوزان كشور و اصلاحطلبان حامي دولت نداد و در هر دو ساحت سترگ وزارت داخله و دستگاه اطلاعرساني دولت براي خودش پاشنه آشيل و چشم اسفنديار درست كرد...
قافيه را باخت. معلوم است كه حالا آن هم پس از وقايعي چنين خوفانگيز و هراسآور شانه زير بار مسووليت نميدهند. دولت وقتي نميتواند وزارت كشورش را مواخذه كند كه چرا تمكين نكرده چه توقعي از صدا و سيما دارد كه همه سازوكارش در جهتهاي ديگري جز همنوايي با دولت به كار رفته و ميروند. دولت كه هيچ شوربختانه در وقايع اخير هر كس توانست شانه از زير بار مسووليت خالي كرد و اگر نبود تدبير رهبري و استمالت و دلجويي از آسيبديدگان و فرمان به رتق و فتق امور در جهت روشنگري و تحقق مطالبات مردمي، معلوم نبود چه سرنوشتي و براي چند وقت در كوچه و خيابانهاي كشور در انتظار مردم بود. حالا هم كه مقداري آب از آسياب افتاده و ذهن و ضمير طالبان حقيقت جوياي علت و نتيجه و ميزان خسارات و كشته و زخميهاي مردم شدهاند كسي تن به مسووليت نميسپارد و نميگويد كه چه بود و چه شد و چرا؟ چه كساني و چگونه و با چه دليلي به روز سياه افتادند و چه خانوادههايي بايد داغدار عزيزان خويش باشند بدون توضيحي و پوزشي از سوي مقامات مسوول. ماجرا هنوز در جريان است؛ دولت و مقامات ديگر چه قضايي و چه پارلماني نميتوانند از پاسخگويي تن زده و طفره بروند. بازيهاي كهنه و نخنماي كي بود كي بود من نبودم هم چاره كار نخواهد بود. مردم اگر چه بزرگند و پرگذشت اما پاسخ ميطلبند و مجازات و محاكمه خاطي و خائن و كشور پس از اين دردهاي جانكاه ميتواند روي آرامش نسبي ببيند اگر عدالت در حق همگان جاري و ساري شود.