ايران و ليگ قهرمانان آسيا
فرزاد آشوبي
در قرعهكشي ليگ قهرمانان آسيا شايد به ظاهر گروههاي استقلال و پرسپوليس ساده به نظر برسند اما واقعيت اين است كه موفقيت در اين تورنمنت كار سختي است. تيمهاي آسيايي به لحاظ سختافزاري، فرسنگها با باشگاههاي ما فاصله دارند.
همچنين تفكرات حاكم بر باشگاهها و فلسفه مديران اين تيمها با آنچه در فوتبال خودمان ميبينيم، متفاوت است. هر 4 نماينده ما بازيهاي سخت و دشواري پيش رو خواهند داشت و البته احتمال موفقيت هم وجود دارد. فارغ از تفاوت سطح امكانات فوتبال در ايران و ساير نقاط آسيا در بين 4 نماينده ايران به نظرم سختترين شرايط را شهر خودرو تجربه خواهد كرد. اين تيم به واسطه همگروهي با تيمهايي كه هميشه در سطح آسيا مدعي بودند و سابقه زيادي در اين تورنمنت دارند شرايط دشواري را تجربه خواهد كرد. سپاهان نيز البته در گروه نسبتا سختي قرار گرفته است. با اين حال بسياري از هواداران منتظر نحوه كاركرد مربيان خارجي سرخابيها در اين تورنمنت هستند. كالدرون سابقه حضور در ليگ قهرمانان آسيا و كسب مقام نايب قهرماني را در كارنامه دارد و اين ميتواند امتياز خوبي براي ايشان باشد. هر چند باشگاهها و تيمها دايما در حال تغيير هستند و تفكرات جديدي بر بعد فني آنها حاكم شده است. بنابراين نياز است كه حتما اطلاعات و آناليزهايي كه مربي بر اساس آنها تصميم ميگيرد كاملا
به روز و بر اساس واقعيتها باشد. اما در مورد آقاي استراماچوني قبل از اينكه به نتيجه احتمالي او در ليگ قهرمانان آسيا بپردازم، دوست دارم به يك نكته اشاره كنم. من معتقدم كه ايشان تصميم بسيار حرفهاي و درستي براي ترك ايران گرفته است. ايشان بعد از چند بار دادن اولتيماتوم، تصميم قطعي گرفت. به شخصه دوست دارم كه ايشان برنگردد؛ نه به اين خاطر كه دوست ندارم موفقيت استقلال را ببينم؛ ابدا اين طور نيست. هر كدام از باشگاههاي ما كه موفقيتي به دست آورند باعث شادي همه ايرانيان ميشود. منتها وقتي يك مربي تصميم حرفهاي ميگيرد، برگشتن از آن تصميم حرفهاي بودن تصميم ابتدايي را نيز زير سوال ميبرد. فارغ از اين مساله بنده از ابتداي فصل به آقاي استراماچوني خوشبين بودم و هر چه جلوتر رفتيم، خوشبينتر شدم. ايدهها و تفكراتي كه ايشان به استقلال تزريق كرده بسيار ناب و ايدهآل بوده است؛ البته در سطح فوتبال ما. استقلال در حال نزديك شدن به استانداردهاي مرسوم فوتبال دنياست. قرار نيست استقلال را با باشگاههاي بزرگ دنيا مقايسه كنيم كه اين مقايسه از اساس اشتباه است ولي نوع تفكرات آقاي استراماچوني و راهكارهاي فني ايشان در فوتبال ايران بديع است. ايشان اگر برگردد و در ليگ قهرمانان آسيا روي نيمكت استقلال بنشيند، ميتواند كمك زيادي به تيم بكند. اينكه ايشان تجربه حضور در چنين تورنمنتي ندارد، مشكل خاصي ايجاد نميكند. ايشان نشان داده به سرعت با شرايط فوتبال ايران وفق پيدا كرده و در آسيا نيز چنين خواهد شد. ايشان ديدگاه روشن و مشخصي دارد و به خوبي ميتواند رقبا را براي تيمش آناليز و موشكافي كند و اين مساله در آسيا نيز راهگشاست. رقابتهاي ACL از اول بهمن آغاز ميشود و به اين ترتيب تيمهاي ما فرصت چنداني براي آمادهسازي ندارند. اين بدان معنا نيست كه برنامهريزي خاصي نميتوان براي اين مسابقات انجام داد. ميشود از هر روزي براي پيشرفت استفاده كرد. منتها آن چيزي كه اهميت دارد اين است كه باشگاههاي ما بايد فلسفه داشته باشند. اينكه تيمي بسته شود و يك سرمربي براي تيم بيايد، كافي نيست. باشگاه بايد داراي فلسفه مشخص باشد و اين فلسفه را مديران هستند كه انتخاب ميكنند و تمام اعضاي باشگاه موظف ميشوند در راستاي اهداف باشگاه حركت كنند. اين مساله چندان در فوتبال ما جايگاهي ندارد و آنچه اجرايي ميشود، زندگي توي لحظه است. به همين دليل ما وقتي به مسابقاتي ميرسيم، تازه فكر ميكنيم كه چه كاري بايد انجام دهيم. اين مساله فوتبال ما را اذيت ميكند. ما افراد كمي در فوتبالمان داريم كه ديد بلندمدت دارند. به عنوان مثال نقطه قوت آقاي كيروش همين بود. ايشان براي هر رقابتي ماهها و روزها و ساعتهاي زيادي وقت ميگذاشت و برنامهريزي ميكرد و موفقيتهايي به دست آورد كه براي كل جامعه فوتبالي ما قابل لمس بود.