• ۱۴۰۳ سه شنبه ۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4536 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۲۴ آذر

نگاهي به فيلم مرد ايرلندي به كارگرداني مارتين اسكورسيزي

وقتي ايتاليايي‌ها ايرلندي مي‌شوند

احسان صارمي

 

 

هر دو بر كاتوليك بودن خود پافشاري مي‌كنند. از نوعي شرارت اجتماعي بهره مي‌برند. چندان در قيد و بند قانون نيستند. مي‌خواهند اين طناب سفت و سخت مقررات را پاره كنند. هر جا مي‌روند، كلوني تشكيل مي‌دهند. عاشق دورهمي و شب‌نشيني هستند و به شادنوشي شهره‌اند. اسم‌شان در جداول و فهرست‌ها چندان از هم فاصله ندارند. برادران دوقلويي هستند كه بين‌شان يك رشته‌كوه و يك دريا فاصله انداخته است؛ اما روحشان در هم گره خورده است. حالا كجا اين دو ملت مي‌توانند بيش از هر زمان ديگري يكي شوند؟ بدون ‌شك در فيلمي از مارتين اسكورسيزي. حداقل از جان فورد ايرلندي نديديم با ايتاليايي‌ها خوب باشد هر چند ايتاليايي‌ها او را در اسپاگتي‌ها تجليل كردند؛ اما اين اسكورسيزي با ژن ايتاليايي بود كه ايرلندي‌ها و ايتاليايي‌ها را كنار هم بنشاند و همه‌ چيز را وارونه كرد. جاي ايتاليايي‌ها و ايرلندي‌ها را عوض كرد تا نشان دهد آب از آب تكان نمي‌خورد. تازه چيزهاي جديدي هم رو مي‌شود.

مثلا تصميم مي‌گيرد، جيمي هافاي ايرلندي را آل ‌پاچينوي ايتاليايي‌‌زاده بازي مي‌كند. آن هم آل ‌پاچينويي كه عادت كرده‌ايم در اين سال‌ها خسته باشد و چشمانش پف كرده، بوي مرگ بدهد. اما اين بار او در قامت جيمي هافاي پرشور ظاهر مي‌شود. مردي كه نوميد نمي‌شود و مي‌خواهد رييس باشد. چيزي شبيه پاچينوي دهه 70 معترض و كمي تودل ‌برو. پس عجيب هم نيست، دختر مرد ايرلندي شيفته او مي‌شود. اسكورسيزي پاچينو را از آن لاك پيرمردي‌اش خارج مي‌كند.در آن سو رابرت دنيرو، معجوني از ايتاليايي بودن و ايرلندي بودن، آن دنيرو هميشگي نيست. او مردي است، ساكت كه نگاه مي‌كند و مي‌كشد. بدون روحي در چشمانش، او تجسمي از وفاداري است. نه بر مدار وراجي ايتاليايي‌هاست و نه بر مدار داد و بيداد كردن‌هاي ايرلندي‌ها. حتي از آن لبخند مخصوص دنيرو هم خبري نيست. از همان‌هايي كه در تنگه وحشت تحويل‌تان مي‌داد. گويي شيطان در تجلي دلقك‌وارش ظاهر شده است. اما اين بار دنيرو ابليسي است بسان بنده حلقه ‌به‌‌گوش. اين فيلمي نيست كه از اسكورسيزي ديده باشيم. عادتمان بود، قهرمانانش جوان‌هاي بي‌كله باشند و زنان قدرتمند كمي لات. هيچ‌كدام در كار نيستند. اين بار نوبت پيرمردهاست؛ البته به معجزه جهان ديجيتال جوان مي‌شوند. راهش هم تكيه بر تكنيك برادران كوئن است. در چند مرحله روايت را به تاخير بينداز، چگونه؟ فلش‌بك در فلش‌بك. پس مدام پاچينو و دنيرو را جوان‌تر مي‌كند و زورش به جو پشي نمي‌رسد. پشي انگار از بچگي پير بوده است.«مرد ايرلندي» تجميع همه دستاوردها گذشته اسكورسيزي در سينماي گانگستري است. همان فحش‌ دادن‌ها و بددهني‌ها. همان دوربين ايستاي كم‌كار كه هر از گاهي مي‌چرخد چيزي بيشتر از آنچه مي‌بينيم، نشان‌مان مي‌دهد. اسكورسيزي يك داستان بلند دارد با يك عالمه شخصيت كه همه بايد بميرند. همه به جز يكي، يكي كه مرگ همه را روايت مي‌كند. او هم خواهد مرد؛ اما نه بسان آدم بدهاي فيلم‌هاي اخلاق‌گرا. براي اسكورسيزي كفايت مي‌كند طرف كليسا برود كه مي‌رود و البته آن صحنه احساسي ميان پدر و دختر در بانك. انگار گناهكار همان جا تنبيه مي‌شود؛ ولي گويي او را خيالي نيست. قهرمان اسكورسيزي بايد به رفيق وفادار باشد، رفيقي كه لوش ندهي. مثل سيلسيلي‌ها حتي اگر ايرلندي باشي.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون