آيا فرضيههاي مطرح در فضاي مجازي پيرامون سقوط پرواز تهران-كييف معتبر هستند؟
استناد به كدام مدرك؟
گروه: اجتماعي
«حرفهايگري در روزنامهنگاري يعني تلاش براي نزديكشدن به حقيقت. حقيقت هم بر علايق ما، فرضيههاي ما يا تحليلهاي ما استوار نيست. به حقيقت بر اساس روش درست و سندهاي قابل اتكا ميشود، نزديك شد. در حادثه هواپيما هركس ادعايي كرد، له يا عليه، از او سند بخواهيد و راستي آن سند را بيازماييد.» توييت حسن نمكدوست، استاد علوم ارتباطات واكنشي بود به بلبشوي گمانها و فرضيهها و روايتهاي بيپايان و البته بدون منبع و ماخذ دو روز گذشته در شبكههاي مجازي. فرضيههايي كه حقيقت محض پنداشته ميشوند، دست به دست ميچرخند و روايتهاي متعدد و سردرگمكنندهاي از واقعيت را رقم ميزنند. و آنچه كه اين ميان از ياد ميرود، حفظ احترام خانوادههاي داغداري است كه در ميان اين اخبار متلاطم گم شدهاند.
«يك منبع آگاه» منبع استناد بسياري از نوشتههايي بود كه در توييتر و تلگرام دست به دست ميشد و تصوير مشوش و تاريكتري از هفته گذشته را براي كاربران ايران تصوير ميكرد. با اينكه فرداي سقوط هواپيماي بويينگ 737 و پر كشيدن 176 مسافر آن
علي عابدزاده، رييس سازمان هواپيمايي كشوري در برنامه گفتوگوي خبري از آخرين اطلاعات به دست آمده از سانحه هوايي صحبت كرد
اما از شامگاه روز پنجشنبه، نوزدهم دي تصويري از بقاياي يك موشك در جوب آب دست به دست شد. در همان ساعات اوليه تاييد به اين عكس مورد انتقاد كاربران فضاي مجازي قرار گرفت، يكي از اين اعتراضات به سايه عكس و نور آن اشاره ميكرد و ميگفت كه اين تصوير با زمان انتشار آن همخواني ندارد. همزمان با بالاگرفتن شائبهها، وب سايت Bellingcat كه خود را وبسايت ژورناليستي تحقيقي ميخواند، با استناد به همين دو تصوير توانست محل عكسبرداري تصوير را با استفاده از ماهواره جايي در اطراف شهرك پرند نشان بدهد. اين تصاوير به سرعت بالايي در توييتر و ديگر شبكههاي اجتماعي ميچرخيدند اما گوگل ميگويد كه اين دو عكس قديمي هستند و به چند روز پيش از وقوع حادثه تعلق دارند. در اين ميان آنچه كه چندان به چشم نميخورد، مديريت افكار عمومي و دعوت آنها به سمت آرامش و تعقل در گفتهها و شنيدهها و مهلتدادن به كارشناسان امور براي بررسي كارشناسي سانحه بود. نمكدوست در توييت ديگري با انتقاد از خبرنگاري كه ادعا كرده بود از روي ديگري از حادثه «مطمئن است» نوشته بود: بيان ادعايي چنين بزرگ، بدون ارايه سند مربوطه را، بسيار نادرست ميدانم. در اين ميان اما روزنامهنگاران ديگري هم مدعي بودند كه در همان ساعات اوليه وقوع حادثه از محل بازديد كرده بودند و بدون ممانعت توانسته بودند به عكاسي بپردازند. سبقت گرفتن از انتشار خبر
آن هم خبري كه با جان هموطنانمان مرتبط است و هر احتمال خطا رنجي بر رنج خانوادههاي آنها اضافه ميكند چه سودي دارد؟
به گزارش flightradar24 از نيمه شب 8 ژانويه (18 دي) تا پرواز PS 725، 10 خروج پرواز از فرودگاه امامخميني ثبت شده است و آخرين پرواز پيش از تهران-كييف، پرواز شماره QR 8408 به ساعت 5:39 دقيقه به وقت محلي تهران بود. اطلاعات اين مركز كه وظيفه ثبت حركت هواپيماهاي جهان را به عهده دارد، نشان ميدهد كه هواپيما تا حدود 8 هزارپا همچنان روي رادار بوده و بعد از رادار مفقود ميشود و كمتر از چند دقيقه بعد سقوط ميكند، چند دقيقهاي كه به معناي توليد دهها فرضيههاي بياعتبار شده است.
يكي از كاربران توييتر در واكنش به اين روال سريع انتشار خبر و پيشگرفتن از كارشناسان و مسوولان نوشته بود: «كمتر كساني منتظر نتيجه تحقيقات ماندهاند، همه ميخواهند ادعايشان را ثابت كنند در اين باره كه هواپيما چطور سقوط كرده است و هيچكدام به فكر خانواده و دوستان قربانيان و حتي حقيقت نيست.» چرخش نيويورك تايمز و استناد به تصاوير ماهوارهاي موج ديگري را به اين جنگ رواني-توييتري تمامعيار افزود. در اين ميان بود كه عبدالله رمضانزاده، استاد بازنشسته حقوق تهران با انتقاد از رفتار خبري رسانهها، خصوصا صدا و سيما رشتهتوييتي را از يك خلبان به انتشار گذاشت كه در 36 بخش تلاش كرده بود فرضيههاي طرح شده را به چالش بكشد و با استناد به دانش علمي به آنها پاسخ بگويد، امري كه شايد در وهله اول ميتوانست به عهده رسانههاي رسمي دولت باشد تا از وقوع چنين موجي جلوگيري كنند، براي مثال اين خلبان از كدي به نام «اسكواك» نام برده بود و گفته بود: « اين كدها در حافظه سيستم هوشمند سامانه مركزي پدافند تعريف شدهاند علاوه بر آن افسران و كارمندان كنترل راداري همه آنها را در اختيار دارند.» به زعم اين خلبان اين كد در اختيار افسران و كارمندان كنترل است و يكي از اولين كارهاي خلبانان هنگام شروع پرواز و قبل از استارت زدن به هواپيما، «ست كردن اسكواك» كدها روي دستگاهي است و اين كد به تمام مراكز راداري كشور پيش از آغاز پرواز مخابره ميشود. اما همين خلبان هم گفته بود كه نتيجه نهايي منوط به قرائت جعبه سياه هواپيما و نوار مكالمات خلبان در كاكيپت (اتاقك خلبان) است و «هر ادعايي قبل از انتشار گزارش كامل سازمان هواپيمايي كشور در حد فرضيه است و هركسي بگويد من ميدانم چه شده مطمئنا دروغ ميگويد.» آخرين نمونه فرضيهسازي، مدعي حضور «لودرها در محل سقوط هواپيما بود» كه اينبار اين فرضيه به كمترين مدرك تصويري هم اتكا نكرده است، با توجه به اينكه تا بررسي جعبه سياه هواپيما و انتشار گزارش حادثه رد يا تاييد هيچ ادعايي نميتواند مورد تاييد باشد، سوال اينجاست كه تا اين زمان، چه نهادي مرجعيت مديريت عواطف زخمخورده و هجوم فرضيههاي مختلف را به عهده خواهد گرفت؟ و چرا از ابتداي بروز سانحه مرجعي براي اطلاعرساني اين امر تعيين نشد؟