• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4584 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۲۳ بهمن

نگاهي به فيلم سينمايي «من مي‌ترسم» ساخته بهنام بهزادي

نيمه تاريك ما

سحر عصرآزاد

 

 

«من مي‌ترسم» سومين فيلم بهنام بهزادي پس از «تنها دو بار زندگي مي‌كنيم»، «قاعده تصادف» و «وارونگي» است كه درام‌هاي دروني و كم كنش را بر بستر رئاليسم دنبال مي‌كند. بهزادي در فيلم‌هايش اين دغدغه‌مندي را به اثبات رسانده كه كاراكترهاي طردشده و تضعيف شده كه در قالب قهرمان كلاسيك جاي نمي‌گيرند، مساله او و درام‌هايش هستند و به همين دليل هم همواره در آثار او با قصه‌ها و شخصيت‌هايي با خوانش جديد مواجه مي‌شويم.

بهزادي در جديدترين فيلمش يك جوان عاشق‌پيشه شاعرمسلك را محور كار قرار داده كه قرباني يك مثلث عاشقانه مي‌شود. جالب اينكه اين خوانش جديد از مثلث؛ به جاي اينكه مساله وصل يا ناكامي را مورد توجه و بسط دراماتيك قرار دهد، وجهي منحصربه‌فرد و چه بسا دور از ذهن را طرح مي‌كند. جواني كه قرباني توطئه مهندسي مي‌شود كه از دوست دختر او جواب رد شنيده، در نقطه‌اي حساس و تعيين‌كننده كه مي‌تواند بازي را روشنفكرانه به عنوان برنده ترك كند، نيمه تاريك شخصيتش را بروز داده و ترجيح مي‌دهد برنده كثيف اين بازي باشد.

نگاه بهزادي به هيولاي درون آدمي، موشكافانه كاراكتري را نشانه رفته كه تعريف اوليه‌اش از چنين سياهي به دور مي‌نمايد اما در ثبت چنين تحول برجسته‌اي است كه مي‌توان اين مضمون دروني را به يك جلوه بيروني و سينمايي تبديل كرد.

شايد اجتناب ناپذير به نظر برسد اما بهزادي در نقطه مقابل فيلم‌هاي قبلي‌اش در «من مي‌ترسم» همچون اسم مستقيم و شعارگونه‌اي كه دارد، سراغ كاراكترهاي تيپ‌وار رفته تا بتواند تقابل‌ها و تضادها را در كوتاه‌ترين زمان ممكن به نتيجه برساند و همين وجه، وجه تمايز و به زعم من نقطه ضعف فيلم در كارنامه‌اش تلقي مي‌شود. جوان شاعر عاشق‌پيشه، مهندس هوسباز، دختر زيباي بي‌مهرِ عشق مهاجرت، دختر سبكسر پايين شهري و... اين تعاريف در خلق كاراكترهاي فرعي هم بر اساس تيپ‌سازي‌هاي آشنا رعايت شده و به راحتي مي‌توان براي هر كاراكتر چند صفت را در كنار هم قرار داد تا تيپ آشناي مورد نظر به ذهن بيايد. اين رويه در انتخاب بازيگر نيز مورد توجه قرار گرفته و از امير جعفري تا ستاره پسياني در نقش‌هايي كه خود تبديل به كليشه آن شده‌اند، حضوري اغراق شده و قابل پيش‌بيني دارند. متاسفانه انتخاب زوج پوريا رحيمي سام و الناز شاكردوست هم كه تركيبي تازه و كنجكاوي‌برانگيز است، به تصوير يك رابطه عاشقانه به انتهارسيده كمكي نكرده و به گفته بهتر اصلا اين حال و هوا و اتمسفر بين آنها جريان ندارد كه بتوان براي شاعرانگي اين عشق، شعري سرود يا براي ناكامي آن غصه خورد.

كافي است فلاش بك كوتاهي به «وارونگي» بزنيم و ببينيم چگونه شخصيت‌ها روي كاغذ با نيازهاي دراماتيك ملموس اما متمايز از هم خلق شده و با انتخاب بازيگراني غيركليشه‌اي اين وجه تقويت شد تا درام دروني و مساله به ظاهر كليشه‌اي و ساده قهرمان فيلم كه يك دختر جوان و تنها و محكوم به نگهداري از مادرش بود، به بهترين شكل به تصوير دربيايد. دختري كه اين اراده را پيدا مي‌كند تا مقابل برادر و خواهران و دوست پسرش بايستد و حق خود را طلب كند؛ قوي‌ترين و ملموس‌ترين قهرماني است كه مي‌شد در چنين درامي به تصوير كشيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها