• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4598 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۱۰ اسفند

كوتاه به بهانه زادروز سعيد پورصميمي

نمونه بازيگري مدرن در تئاتر و سينماي ما

بابك احمدي

 

 

هميشه با شنيدن نام و فاميلش ياد آن روز گرم تابستاني مي‌افتم كه در تاكسي كنارم نشست. بلافاصله سر صحبت باز شد، من هم كه عشق فيلم و سينما يك راست رفتم سر اصل مطلب. سن و سالم آن‌قدري بود كه اولين گزينه تصويري پيوند‌دهنده ما شد «مدرسه پيرمردها»، كاش بدانيد با فلفل‌پاشي‌ِ آن چند مرد پيرِ دلدارِ شوخ و شنگ توي فيلم چه روزگاري گذراندم. بعد هم كه «ناخدا خورشيد» ناصر تقوايي و «دلشدگان» علي حاتمي و «پرده آخر» واروژ خانِ كريم مسيحي. خوب به ياد دارم كه پرسيدم: «اين روزها فيلم تازه ندارين؟» سرش را رو به بالا حركت داد، لب پايين را چسباند به لب بالا و چانه جمع كرد و در پاسخ گفت: «نه، بيشتر فيلم مي‌بينم تا فيلم بازي كنم.» بعد انگاري كه صد سال با منِ جوان رفيق باشد، ادامه داد: «يك فيلمي هم هست كه مدتي دنبالش گشته‌ام ولي پيدا نمي‌كنم.»

من هم كه با بچه‌هاي فيلم‌باز و آرشيو جمع‌كن سر در يك آخور داشتم، فرصت غنيمت شمرده و سينه سپر كردم كه: «چه فيلمي؟ من مي‌تونم جور كنم.» گفت: «نه از اين فيلم‌هاي سينمايي و اينها نيست. مستند، دنبال يك سري مستندم مي‌گردم، درباره آشويتس!» اول تعجب كردم ولي چشم‌هايم به سرعت گشاد شد. خيلي نگذشته بود كه دوستي ماجراي مجموعه مستندهاي بي‌بي‌سي درباره اردوگاه كار اجباري را پيش كشيده بود و ما هم چنين بي‌توجه از كنارش رد شديم. خلاصه ماجرا رسيد به شماره تلفن و آدرس منزل و فرستادن مستندهاي موردنظر. در پوست خودم نمي‌گنجيدم ولي در عين حال پرسشي براي هميشه فكرم را مشغول كرد كه چرا آن زمان دنبال مستندهاي آشويتس مي‌گشت؟ چند سالي رد شد تا دانشكده روزنامه‌نگاري به پايان رسيد و مثلا شدم روزنامه‌نگار! هر چه در زمينه تئاتر بيشتر مطالعه‌ كردم بهتر فهميدم يك بازيگر چطور مي‌تواند با بهترين‌هاي تئاتر و سينماي ايران همكاري كند و همواره كيفيتي ثابت داشته باشد. درباره يك روز و دو روز يا 10 سال و
20 سال صحبت نمي‌كنيم. سعيد پورصميمي در دهه 40 وقتي با گروه عباس يوسفياني همكاري داشت هم كيفيت بالايي از خود به نمايش مي‌گذاشت كه اگر جز اين بود نامش در جمع هنرمندان نامي نمايش «پژوهشي ژرف و سترگ...» به كارگرداني آربي اُوانسيان قرار نمي‌گرفت. اصولا پيشنهادم اين است كه بازيگران قدر تئاتر ايران را بايد با نمايش‌هايي كه در آن روي صحنه رفته‌‌اند، بشناسيم. در اين صورت متوجه خواهيم شد افراد چطور كيفيتي داشته‌اند. پورصميمي از جمله بازيگراني نبود كه فقط به درد نقش «مشت رحيم» و «اوس ممد» بخورد، چون خيلي‌ها اين‌طوري بودند، بلكه توانايي‌اش اجازه مي‌داد به شخصيت‌هاي نمايشنامه‌هاي مدرن تجسد ببخشد.

اينجاست كه حميد سمندريان براي نمايش‌هاي «آندورا» و «دايره‌گچي قفقازي» سراغش مي‌رود. همين‌طور «خسيس» مولير بازي مي‌كند يا «ريچارد سوم» شكسپير. خواندن و به روز بودن، دست از جست‌وجو نكشيدن و زندگي منظم چنين هنرمندي مي‌سازد، بي‌پايان و همواره الهام‌بخش. زندگي با عزتش دراز باد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون