فراموشي نقش آموزشي رسانهها
مهدي خليلي٭
رسانهها در جوامع امروزي به عنوان چهارمين ركن دموكراسي شناخته شدهاند و نقش مهمي در مشاركت مردم، توسعه علمي، مشروعيت حكومت، اتحاد ملي و تغييرات اجتماعي ايفا ميكنند.
مطبوعات براساس تغييرات و تحولات اجتماعي به طرح مشكلات و مسائل اجتماعي چون تورم، جهاني شدن، جامعه مدني، ترافيك، احزاب، اعتياد، ميراث فرهنگي، ماليات، بانك، بررسي، بيمه، پرداخته و براي هر يك از اين مسائل به اطلاعرساني يا ارتقاي فرهنگي در اين حوزهها دست ميزنند.
در واقع مطبوعات دو كاركرد مهم و موثر در عرصه افكار عمومي دارند كه عبارتند از:
نقش اطلاعرساني
وظيفه اساسي رسانههاي همگاني مجهز كردن افراد به آگاهيهايي است كه براي زندگي در جهان در حال تغيير نياز دارند و اطلاعات مورد نياز افراد با هم متفاوت است. هوشيار ساختن و علاقهمند كردن مردم به مسائل تعليم و تربيت به حل مشكلات اجتماعي و اقتصادي منجر ميشود و در نتيجه به مشاركت مردمي منجر ميشود. رسانههاي همگاني ميتوانند با تهيه و انتشار خبرهاي علمي و فرهنگي در حوزه آموزش و پرورش، افق ديد مردمي را گسترش داده و با شكل دادن به افكار عمومي و گسترش انديشههاي جمعي، توسعه اقتصادي را هموارتر كنند.
نقش آموزشي
مطبوعات، ظرفيت گستردهاي براي آموزشهاي عمومي دارند. نقشي كه مطبوعات در ايجاد تغيير يا تقويت هنجارها، ارزشها و نگرشها ايفاء ميكنند، مكمل آموزشهاي رسمي و مدرسهاي است كه حتماً پس از فراغت از تحصيل مخاطبان را شامل ميشود كه با توجه به ميزان نفوذ مطبوعات در جامعه، اين رسانه مكتوب توانايي تغيير در نظامهاي ارزشي و هنجارهاي فرهنگي مخاطبان خود را دارد و قادر است فرآيند اجتماعي شدن ثانويه را پيش برد و لذا آن را آموزشهاي موازي يا آموزشهاي غيررسمي ناميدهاند. محركهاي مورد استفاده در آموزش رسانهاي به گونهاي نامحسوس و از راه تاثيرگذاري و لانه گزيني در ناهوشيار مخاطب عمل ميكند و لذا آثار آن آتي و ثابت است و جزئي از رگههاي شخصيت مخاطبان ميشود.
البته در اين مقوله بايد به اين نكته اذعان كرد كه گرچه مطبوعات و رسانههاي كشور، تلاش خويش را براي اطلاعرساني در عرصه آموزش و پرورش به كارگرفته يا ميگيرند، اما توفيق درخور و شايستهاي حاصل نشده است. به راستي چرا اين مهم اتفاق نيفتاد و چگونه ميتوان بدان دست يافت؟
رسانهها و مطبوعات باديد حزبي و جناحي و سياسي به مسائل آموزش و پرورش نگريسته يا مينگرند ولي آموزش و پرورش مساله ملي است؛ سياستزدگي حاكم بر فضاي جامعه، مطبوعات را نيز سياست زده كرده است و به همين علت، متاسفانه نتوانسته است درصد بالايي از فضاي اختصاص يافته به مطبوعات را به خود اختصاص دهد و اندك فضاي اختصاص يافته در فضاي مطبوعات، آلوده به سياست و غرض ورزي شده و اصل خبر و متن واقعيت، همراه حاشيهها شده و در اين راستا رسانههاي خبري از منظر بدبيني يا خوشبيني به داستان كشدار فرهنگيان پرداخته و درنهايت تحليلهايي ساده و كمتر ريشهدار ارايه ميشود.
اكثر رسانهها در عرصه آموزش و پرورش در سطح توصيف و خبر باقي مانده و كمتر به مرحله تحليل و كنكاش ميپردازند.
حداكثر ده درصد از مطالب مربوط به آموزش و پرورش در صفحه يك روزنامهها چاپ ميشود و مطبوعات بيشتر به مسائل اقتصادي آموزش و پرورش پرداخته و در كمترين صورت، ديگر مسائل فرهنگي را مورد توجه قرار ميدهند.
روزنامهنگاران و خبرنگاران و فعالان خبري در حوزه آموزش و پرورش را غالباً افرادي جوان و علاقهمند تشكيل داده، كه در ابتداي راه خبرسازي و دنياي خبر هستند. لذا لازم است براي تقويت مبحث آموزش و پرورش در مطبوعات مساله آموزش اصحاب رسانه و تربيت خبرنگاران متخصص جدي
گرفته شود.
رسانهها در طرح مسائل اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي... ميتوانند از نگاه، تعليم و تربيت به موضوعات فوق بپردازند و براي نهادينه شدن مسائل فرهنگي تلاش كنند.
روزمرگي و سطحي نگري بر مطبوعات در پردازش تعليم و تربيت، يكي از آسيبهاي رسانههاي ايران است.
آموزش و پرورش، جايگاه شايستهاي در مطبوعات به دست نياوردهاند، بسياري از مطبوعات اين مساله را درك نكرده و مسوولان رابطه مناسبي با اصحاب رسانه برقرار نكرده، و به دغدغههايشان پاسخ نداده يا نميدهند.
آموزش وپرورش ورسانهها هر دو محصول جامعه غربي هستند و در واقع وارداتياند. لذا تلاش در هر دو لازم است تا هم آموزش و پرورش مدرن به جايگاه خويش دستيافته و هم رسانهها به عنوان ركن چهارم دموكراسي مطرح شوند تا با آسيبشناسي هر دو و تلاش در هر دو زمينه شاهد افقهاي مثبتي در اين خصوص باشيم.
البته بايد بدانيم كه تلاش براي قدرت معلمان و مرجعيت آموزگاران، تلاش براي ارتقاي مطبوعات نيز هست.
٭ معلم وروزنامهنگار
منبع سايت سخن معلم