• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4618 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۲۳ فروردين

بركلي و اصالت تصور

جرج بركلي (۱۷۵۳– ۱۶۸۵) فيلسوف و كشيش ايرلندي، توسط بسياري از فلاسفه امروزي از فيلسوفان ايده‌آليست مدرن محسوب مي‌شود.او به عنوان ششمين و واپسين فرزند خانواده به سال ۱۶۸۵ در كيلكني ايرلند ‌زاده شد. در سال ۱۷۰۰ وارد‌ ترينتي كالج دوبلين شد كه مدت 20 سال در آن ماندگار شد و در همان ‌جا بود كه با انديشه‌هاي نوين مانند جان لاك و ايزاك نيوتن آشنا شد. 24 ساله بود كه رساله جستار درباره نظريه جديد رويت را به زيور طبع آراست. از جمله مصنفات مهم ديگر بركلي بايد به مبادي علم انسان و سه گفت و شنود ميان هيلاس و فيلونوس كه در زمان حضورش در آكسفورد نوشته شده است، اشاره كرد. جمله مشهور او
«Esse est percipi» (ترجمه تقريبي: شرط وجود، درك شدن توسط حواس است) پاسخي به مسائل دوآليسم رنه دكارت بود و تا مدت‌ها در محافل فلسفي مورد بحث بود. او معتقد است كه ماده و شي‌ءاي وجود حقيقي ندارد و آنچه هست و مي‌بينم «نور است و رنگ» كه با چشم ديده مي‌شود.شهر «بركلي» در ايالت كاليفرنيا و دانشگاه بركلي را به افتخار وي نامگذاري كرده‌اند. او كتابي درباره تئوري علم نوشت كه از نظر سلاست و رواني و فصاحت در ادبيات انگليس كم‌نظير است. بركلي در قرن هفدهم زندگي مي‌كرد؛  قرني كه در آن نگاه انسان به هستي و جهان عوض شده بود در علوم طبيعي كساني مثل گاليله و بويل و هاروي و نيوتن و در علوم سياسي كساني مثل هابز و در فلسفه كساني مثل دكارت و لايبنيتس و اسپينوزا و لاك تفسير جديدي از جهان و هستي ارايه داده بودند و در تفسير جديد نگاه سنتي سست شده بود. تفكر بركلي در واقع واكنشي است در برابر اين تصوير عقلاني نو از جهان و همچنين كوششي است براي رهانيدن يا بازگردانيدن اصول و مباني رويكرد ديني يا به ‌طور خلاصه، نجات جهان‌بيني ديني و سپس خود دين و اصول آن. بركلي در برابر ماترياليسم نهفته در انديشه‌هاي لاك و هابز و ديگر انديشمندان قرن هفدهم و قوانين نيوتن كه جهان را هم چون يك ماشين عظيم مي‌داند كه تابع قوانين مكانيستي است، موضع‌گيري مي‌كند. بركلي معتقد بود كه اين انديشه‌ها باعث تيرگي و تباهي اخلاقي انسان‌ها مي‌شود. از سويي به بي‌خدايي و از سوي ديگر موجب شك‌گرايي درباره معنويت و مباني ديني مي‌شود؛ لذا در برابر انديشه‌هاي مادي زمان خود منكر ماده شد. در واقع او كه خود اسقف كلُوين بود ماده‌گرايي را سرچشمه الحاد مي‌شمرد و لذا درصدد برآمد تبييني متمايز از جهان ارايه دهد. در كتاب «سه گفت‌و‌شنود ميان هيلاس و فيلونوس» فيلونوس ديدگاهي ارايه مي‌كند كه هيلاس شكاك آن را عجيب و غريب‌ترين چيزي كه تا به ‌حال به ذهن انسان رسيده، وصف مي‌كند. ايده خود بركلي نيز مبني بر نفي اساس و اصالت ماده در جهان نيز مشابه ايده قهرمان كتاب او، جزو عجيب‌ترين ايده‌هاي تاريخ فلسفه محسوب مي‌شود.
نكته اصلي فلسفه او اين است: چيزي به نام ماده وجود ندارد. خيلي ساده، همه اشيا و جهان پيرامون ما تنها ساخته و پرداخته ذهن ماست. تنها ذهن وجود دارد كه حامل ايده‌ها است. هر آنچه ما احساس و ادراك مي‌كنيم در واقع همان ايده‌هاي ذهني خود ما هستند و وجود خارجي ندارند.
باركلي به كلي منكر وجود دنياي خارج بود و عقيده داشت كه فقط روح نامتناهي و ارواح متناهي داراي وجود هستند و صور محسوس را خداوند در ذهن ما ايجاد مي‌كند و آنچه در نظر ما «وجود» جلوه مي‌كند ايده‌اي بيش نيست. بركلي چنان در ايده‌آليسم غلو مي‌كند كه اغلب ماترياليست‌ها براي رد عقايد ايده‌آليست‌ها به خرده‌گيري از عقايد بركلي مي‌پردازند.
بركلي نخستين ‌بار ديدگاه خود درباره نفي وجود جوهر مادي را در رساله «مبادي علم انسان» و سپس در «سه گفت و شنود ميان هيلاس و فيلونوس» مطرح ساخت.
فلسفه باركلي را مي‌توان به ‌طور خلاصه چنين گفت: «روح نامتناهي و ناكران‌مندي وجود دارد كه همان خداست؛ روح‌هاي متناهي و كران‌مندي هم وجود دارند كه ما باشيم. خدا ما را آفريده و از طريق جهان خودش با ما در ارتباط است. خداست كه همه تجربه‌هايي را كه براي ما حاصل مي‌شود به ما مي‌دهد. بنابراين آنچه ما اسمش را جهان گذاشته‌ايم، در حقيقت به منزله زبان خداست و نظم‌هاي قابل فهم در جهان – يعني قوانين علمي و معادلات رياضي كه با تجارب ما عجين شده – به مثابه قواعد صرف و نحو آن زبان است، يعني ساخت سخناني كه خدا خطاب به اذهان انساني ما مي‌گويد.» جرج بركلي از همان دوره جواني‌اش با انگيزه‌اي ديني و به قصد مقابله با شكاكيت و الحاد، موضعي را با رويكردي تجربي پرورش داد كه مي‌توان آن را قاطع‌ترين روايتِ اصالتِ تصور ناميد: شيء و تصور آن يكي است؛ بودن همان ادراك كردن است. آنچه ادراك مي‌شود همان واقعيت است؛ ادراك ما طيف به‌هم پيوسته‌اي از محسوس و معقول را با هم و همزمان شامل مي‌شود. جوهري وراي آنچه ادراك مي‌شود يا ادراك مي‌كند وجود ندارد؛ آنچه ادراك مي‌شود خود عالم است و آنچه ادراك مي‌كند آدمي و خداست يعني چيزي به نام جوهري مادي كه ما به ازاي ادراكات باشد، وجود ندارد.
بركلي نفي فلسفي ماده را در نظام فلسفي‌اش مبناي مخالفت با هرگونه شكاكيت و الحاد قرار مي‌دهد و به‌ شدت اصرار مي‌كند كه تصورگرايي او دقيقا همان تلقي مردم عادي از واقعيت است و به‌ هيچ‌ وجه عقيده و موضعي نامتعارف نيست.«گزارشي تحليلي از فلسفه اصالت تصوري بركلي» نوشته جاناتان دنسي با ترجمه حسن فتحي توسط انتشارات ني منتشر شده است.از جمله سرفصل‌هاي اين كتاب مي‌توان به انتزاع، خدا، اشياي واقعي، شناخت خدا و شناخت ما، علم، زبان خدا، ارواح، فاعليت انسان، ماهيت نفس، تمثيل زبان شناختي، كيفيات اوليه و ثانويه، اصالت تصور و اصالت پديدار، ادراك بين‌الاشخاصي و ... اشاره كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون