• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۳۰ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4730 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۱۰ شهريور

ترامپ در 150 روز باقيمانده از حيات سياسي‌اش چه خواهد كرد؟

سياست خارجي امريكا در آستانه نابودي

ويليام برنز

حتي اگر 150 روز آينده آخرين روزهاي رياست‌جمهوري دونالد ترامپ باشد، او همچنان مي‌تواند از اين فرصت استفاده كرده و ضربات بزرگ‌تري را به سياست خارجي امريكا  وارد كند.
ماه‌هاي منتهي به انتخابات رياست‌جمهوري و چند ماه اول پس از اعلام نتايج براي سياست خارجي دوران بسيار حساسي به شمار مي‌رود. هر پنج رييس‌جمهوري كه من در دولت‌شان خدمت كردم، اهميت اين زمان را درك مي‌كردند. سياست و ميراث به‌جامانده از فرد همواره ملكه ذهن روساي جمهور امريكا بوده است. هر پنج نفر مي‌دانستند چگونه راه را براي نفر بعدي كه به كاخ سفيد راه پيدا مي‌كند، هموار كنند. همه آنها در نهايت كشور را به حزب ترجيح دادند. اما اين مساله در مورد دونالد ترامپ صدق نمي‌كند. حتي اگر 150 روز آينده آخرين روزهاي رياست‌جمهوري دونالد ترامپ باشد، او همچنان مي‌تواند از اين فرصت استفاده كرده و ضربات بزرگ‌تري را به سياست خارجي امريكا  وارد كند. 
در دسامبر 1988 من به عنوان يكي از كارمندان شوراي امنيت ملي امريكا در كاخ سفيد كار مي‌كردم. در آن زمان رونالد ريگان، رييس‌جمهور وقت امريكا، براي اولين ‌بار مجوز مذاكره با سازمان آزادي‌بخش فلسطين را صادر كرده بود و فكر مي‌كرد اين تصميم مي‌تواند حداقل تا حدي كار رييس‌جمهور بعدي، يعني جورج هربرت واكر بوش را در ابتداي دولت جديد راحت‌تر كرده و رييس جديد دولت ديگر مجبور نباشد سرمايه سياسي باارزش كشور را صرف اين اقدام مهم و البته بحث‌برانگيز كند. 
در پايان دولت جورج بوش پدر در ژانويه 1993، من به عنوان رييس كارمندان بخش سياستگذاري وزارت امور خارجه يادداشت مفصلي را براي وارن كريستوفر، وزير خارجه جديد، در خصوص اولويت‌هاي سياست خارجي امريكا نوشتم. البته من شش ماه قبل از آن نيز چيزي شبيه به همان يادداشت را با عنوان اوليه «سياست خارجي دولت دوم بوش» به صورت پيش‌نويس تهيه كرده بودم. فرق اين دو يادداشت نه صرفا عنوان يا حتي محتواي آن، بلكه اهميت نگارش آن بود: يادداشت دوم در دوره گذار از يك وزير خارجه به وزير بعدي و با مسووليت‌پذيري در قبال امنيت ملي نوشته شده بود. در تابستان سال 2008 و زماني كه نفر سوم وزارت خارجه امريكا بودم، به همراه كاندوليزا رايس وزير خارجه وقت كشور به ديدار جورج دابليو بوش و معاون اولش ديك چني در كاخ سفيد رفتم. موضوع بحث در آن ديدار اين بود كه آيا دولت بوش بايد سياست خود در قبال ايران را تغيير داده و به شركاي بين‌المللي خود در ميز مذاكره با جمهوري اسلامي بپيوندد. ملاقات در آن روز تابستاني شبيه به روزي كه رونالد ريگان از كاخ سفيد مي‌رفت نبود، اما همان حس مسووليت‌پذيري نانوشته در اتاق موج مي‌زد. مساله صرفا اين نبود كه آيا سياست دولت بوش منطقي است يا غيرعقلاني، بلكه بايد مي‌ديديم آيا اين سياست مي‌تواند ميراث او در حوزه ديپلماسي را تقويت كرده و به دولت جديد فضاي كافي براي مانور بدهد يا خير. بوش خيلي زود تصميمش را گرفت و به من اجازه داد براي پيوستن به مذاكرات چندجانبه با ايران به ژنو بروم. چني با تصميم بوش مخالف بود و مي‌گفت نبايد به ايران بابت رفتارهايش جايزه بدهيم. اما بوش با تحكم به او گفت: من مشكلي با اين مساله ندارم و تصميمم را گرفته‌ام. با اين حال تصور نمي‌كنم ترامپ مساله «انتقال مسوولانه قدرت» را جدي بگيرد. جان بولتون، مشاور امنيت ملي سابق او، مي‌گويد ترامپ نمي‌تواند مسائل سياست خارجي را از زاويه‌اي به جز كمك به پيروزي‌اش در انتخابات يا ارضاي نفس خود ببيند. با اين حال، هيچ‌يك از مواردي كه گفته شد به آن معنا نيست كه دولت ترامپ نمي‌تواند اقدامات سازنده‌اي را در حوزه سياست خارجي اتخاذ كند، به خصوص در شرايطي كه ميراث او در اين حوزه اصلا قابل قبول نيست و اكنون پتانسيل بالايي براي اتخاذ تصميمات درست در حوزه بين‌الملل وجود دارد. دستاورد اخير او در عادي‌سازي روابط ميان اسراييل و امارات متحده عربي تنها در صورتي اهميت پيدا مي‌كند كه منجر به گفت‌وگوهاي ديپلماتيك جدي بر سر مساله فلسطين يا چالش ايران شود.
خروج نيروهاي باقيمانده امريكا از افغانستان براساس توافق با طالبان و با هماهنگي دولت كابل مي‌تواند قدم مثبتي در خارج كردن امريكا از آن جنگ بي‌پايان تلقي شود. همچنين مهم است كه دولت ترامپ توافق «نيو استارت» با روسيه را كه اوايل سال آينده منقضي مي‌شود، تمديد كند. اگر اين توافق نباشد، هر آنچه از سازوكارهاي كنترل تسليحات اتمي در جهان باقي مانده به شكل خطرناكي فرو مي‌ريزد. البته هيچ‌يك از اين كارها باعث نمي‌شود سابقه دولت ترامپ در اتخاذ سياست‌هاي ويرانگر در حوزه سياست خارجي پاك شود، و هيچ‌يك نيز تاثير سياسي خاصي بر انتخابات ماه نوامبر نمي‌گذارند. اما عمل به آنها براي منافع ملي امريكا بسيار مهم است. با اين حال بعيد است ترامپ در پنج ماه باقيمانده از عمر رياست‌جمهوري‌اش بتواند بقراط درونش را كشف كند و به سياست خارجي امريكا آسيب بيشتري وارد نكند. در حقيقت، شواهد نشان مي‌دهند او دقيقا بر عكس عمل مي‌كند. شايد در حالت عادي توافق ميان اسراييل و امارات مي‌توانست به اهرم فشاري عليه ايران تبديل شود، اما اكنون با اشتباهات سريالي دولت ترامپ در حوزه ديپلماسي و كارزار «فشار حداكثري» آن عليه ايران - كه هدفش بيشتر تغيير رژيم در ايران است تا تغيير رفتار جمهوري اسلامي - ديگر توافق تل‌آويو و ابوظبي تاثير خود را از دست داده است. اصرار بر يك سياست شكست‌خورده به هيچ‌وجه نسخه ديپلماتيك هوشمندانه‌اي نيست. به همين دليل است كه بوش در نهايت راضي شد امريكا با يكي از كشورهايي كه خود «محور شرارت» مي‌ناميد پاي ميز مذاكره بنشيند. اما بعيد است دولت ترامپ چنين دركي داشته باشد. در عوض ترامپ همچنان تظاهر مي‌كند كه امريكا تنها در بخش‌هاي تنبيهي برجام و بندهايي كه خودش مي‌خواهد مشاركت دارد و ديگر بخش‌هاي اين توافق را قبول ندارد. امريكا اين استراتژي را اوايل ماه جاري ميلادي با تلاش براي فعال كردن مكانيسم ماشه و بازگرداندن تحريم‌هاي سازمان ملل عليه ايران امتحان كرد، اما با توجه به اينكه پيش‌تر از توافق هسته‌اي خارج شده بود، به شكل مفتضحانه‌اي شكست خورد. اين اقدام دولت ترامپ نه تنها احمقانه بود، بلكه قطعا بيش از پيش امريكا را شرمنده و منزوي مي‌كند، نزديك‌ترين متحدانش را دور كرده و خطر تقابل با ايران را بيش از پيش افزايش مي‌دهد. تنها ماشه‌اي كه چكانده مي‌شود عليه منافع ملي امريكاست و تنها نتيجه آن يك ويرانه و زمين لم‌يزرع در حوزه ديپلماسي است كه براي رييس‌جمهور بعدي امريكا باقي مي‌ماند؛ البته اين همان چيزي است كه دولت ترامپ مي‌خواهد.  روابط با چين و خطر جدي كه اين كشور به رهبري شي جين‌پينگ براي امريكا دارد ديگر حوزه‌اي است كه دولت ترامپ مي‌تواند در آن كار را براي دولت بعدي سخت‌تر كند. اگر ترامپ به همين شيوه ادامه دهد، دولت بعدي خيلي سخت بتواند كشورهاي جهان را راضي كند جلوي رقيب جاه‌طلب‌تر و تهاجمي خود يعني چين بايستند. ترامپ «چهار سوار آخرالزمان» خود -  يعني رابرت اوبرايان (مشاور امنيت ملي)، كريستوفر ري (رييس اف‌بي‌آي)، مايك پمپئو (وزير امور خارجه) و بيل بار (دادستان كل) -  را به صف كرده و از آنها خواسته است در سخنراني‌هاي خود چين را به خاطر «ويروس ووهان» به  باد انتقاد بگيرند و رييس‌جمهور اين كشور، شي‌جين‌پينگ را نسخه دوم جوزف استالين بنامند. خطر پكن براي واشنگتن كاملا واقعي است، اما با رويكردي كه ترامپ عليه چين در پيش گرفته است، در آينده نمي‌توان اوضاع را مديريت كرد. دولت ترامپ پس از چهار سال حمله بي‌سابقه به متحدان امريكا و دموكراسي‌هاي جهان، حالا دوباره علاقه‌مند شده است «ائتلاف دموكراسي‌هاي جهان» را تشكيل دهد؛ با اين حال، تاكتيكي كه در قبال چين اتخاذ كرده، نمي‌گذارد چنين ائتلافي تشكيل شود.  دولت ترامپ تنها دولتي نيست كه در اين برهه حساس مي‌تواند بر سياست خارجي امريكا تاثير بگذارد. رهبران ديگر كشورها نيز همچنان حسادت استبدادي ترامپ را فرصتي براي پيشبرد اهداف خود مي‌بينند. ترامپ كه از ولاديمير پوتين رييس‌جمهور روسيه براي شكست رقيب دموكرات خود در انتخابات دعوت كرده، مي‌تواند بار ديگر نيز چنين كاري را انجام دهد. البته او براي هماهنگي نزديك با متحدان و اتخاذ رويكردي محكم و دقيق به منظور محدود كردن نفوذ روسيه در بحران بلاروس و ديگر نقاط جهان فاقد توانايي لازم است. ديگر رهبران مستبد مثل رجب طيب اردوغان، رييس‌جمهور تركيه و محمد بن سلمان، وليعهد عربستان نيز وسوسه مي‌شوند تا وقتي ترامپ بر سر كار است، از زياده‌روي‌هاي او سوءاستفاده كنند.  در اين بين، ساير كشورهاي جهان همچنان تلاش مي‌كنند در تقابل با شيوع بيماري كرونا، به جاي همكاري با امريكا، اين كشور را دور بزنند، چرا كه سياست «اول  امريكا» براي ترامپ به معني پيروز شدن در همه حوزه‌هاست. گذرنامه امريكايي كه زماني نماد نفوذ كشورمان بود، اكنون اعتبار خود را از دست داده و روزبه‌روز به تعداد كشورهايي كه به دليل كرونا از ورود شهروندان امريكايي به خاك خود جلوگيري مي‌كنند، افزوده مي‌شود. دولت ترامپ به تخريب نهادهاي امنيت ملي كشور ادامه مي‌دهد و خدمتگزاران امريكا را دشمنان سياسي «دولت  مخفي» مي‌خواند.
اگر ترامپ در انتخابات ماه نوامبر پيروز شود، آنچه  طي 150 روز آينده در حوزه سياست خارجي اتفاق مي‌افتد ديگر چندان اهميتي نخواهد داشت و صرفا حاشيه‌اي بر پايان نظم بين‌الملل به رهبري امريكا تلقي مي‌شود. اما اگر او شكست بخورد، بعيد مي‌دانم به تعهد سنتي جمهوري‌خواهان و دموكرات‌ها در قبال انتقال اثربخش قدرت به نفر بعدي پايبند بماند. در بهترين حالت او تمام انرژي‌اش را صرف منطقي جلوه دادن شكست‌هايش و ادعاي تقلب در انتخابات مي‌كند. اما در بدترين حالت، ترامپ مي‌كوشد نتايج انتخابات را زير سوال ببرد و زير ميز بازي بزند. در عصر ترامپ، خيلي چيزها شبيه به گذشته نبود و انتقال قدرت نيز از اين قاعده مستثني نيست. بعيد است اين فرآيند حتي نزديك به چيزي باشد كه من در دولت‌هاي گذشته ديده‌ام. هزينه اين آشفتگي، سيگنال‌هاي متناقض و هرج و مرج بروكراتيك بسيار بالاست. در دوران رياست‌جمهوري ترامپ، عقل سليم و صلاحيت در حوزه سياست خارجي به قرنطينه فرستاده شد و بعيد است طي 150 روز آينده از آن خارج شود. در شرايطي كه رييس‌جمهور كشور صلاحيت لازم را ندارد، دولتش تلاش مي‌كند تا جايي كه مي‌تواند حقايق را به نفع خود تغيير دهد و در حالي كه بازيگران خارجي تلاش مي‌كنند از آشوب و هرج و مرج موجود در امريكا نهايت استفاده را ببرند، مي‌توانيم بگوييم سياست خارجي امريكا در 150 روز آينده به‌شدت در معرض نابودي قرار دارد. اگر ماه‌هاي باقيمانده آخرين فرصت ترامپ براي خودنمايي در كاخ سفيد باشد، ممكن است او بسياري از منافع امريكا در حوزه سياست خارجي را زير پا لگدمال كند.
منبع:  شوراي  آتلانتيك 
مترجم:  هديه  عابدي
(توضيح «اعتماد»: انتشار اين مطلب به معناي تاييد محتواي آن نيست و صرفا براي آشنايي مخاطب ايراني با ذهنيت ديپلمات‌ها و كارشناسان امريكايي منتشر شده است) 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون