چگونه در سناريوهاي دشمنان ايران
ايفاي نقش نكنيم
محمدحسين سرابينژاد
طبق قانون سوم نيوتن «هر كنشي واكنشي به دنبال دارد»، اين قانون علاوه بر افراد، شامل جوامع هم ميشود و در صحنههاي سياسي و بينالمللي نيز به منصه ظهور در ميآيد. مواضع، رفتار و سياستهاي افراد حقيقي يا حقوقي و در سطحي بالاتر كشورها يا مجامع بينالمللي به عنوان يك كنش، ميتواند واكنش افراد، جوامع يا كشورهاي ديگر را شكل دهد يا در مثبت يا منفي بودن آنها موثر باشد. واكنشها در جاي خود بسيار مهمند و ميتوانند روي كنشهاي بعدي نيز تاثير مثبت يا منفي گذارند. در بسياري از موارد، كنشهاي اوليه طرف مقابل از سويي و واكنشهاي آنها به كنشهاي صورتگرفته از سوي ديگر، تصميمگيريها را شكل ميدهند. به كلامي ديگر كنش يا واكنشها، شاخص يا سنگ محكي براي درستي يا نادرستي اجراي سياست و رفتاري به حساب آمده و موجب تداوم يا توقف آن ميشوند. ايران به عنوان عضوي از جامعه بينالملل از قاعده فوقالذكر مستثني نيست و در بسياري از مواقع، كنشها و واكنشكشورهاي مختلف به ويژه رژيم صهيونيستي و رژيم تروريستي امريكا، مبنايي براي واكنش شده يا عيار كنش اوليه ايران را تعيين ميكند. اين خط تبليغي وجود دارد كه «براي اينكه بفهميم، اظهارات و حركتي كه از ما در مقابل دشمن سر زده، درست بوده يا غلط، كافي است به واكنش دشمن نگاه كنيم.» از اين منظر، ذوقزدگي يا ناراحتي دشمن، درستي يا نادرستي اظهارات و رفتارهاي ما را به خوبي نشان ميدهد.
اگر امريكا را شيطان بزرگ تلقي ميكنيم، بايد بدانيم كه از واكنشهاي هيجاني در ايران و وجود چنين روحياتي در ميان شخصيتهاي حقيقي و حقوقي كشورمان آگاه است و همچون شيطان از ترفندهاي مختلف براي رسيدن به نتيجه مطلوب خود، بهرهجويي ميكند. مقامات امريكايي و رژيم صهيونيستي با بهرهگيري از مشاوره خائنان فراري كشورمان، مواضع يا كنشهاي خود را طوري تنظيم ميكنند كه شاهد واكنش مورد نظر از سوي ايران باشند. بارزترين نمونههاي اخير در اين زمينه را ميتوان در عدم پيوستن به FATF و اعدام نويد افكاري (فارغ از محتواي پرونده و راي صادره)، مشاهده كرد.در جريان بررسي دو لايحه باقيمانده (پالرمو و CFT) از FATF در مجمع تشخيص مصلحت نظام و در آستانه برگزاري هر يك از نشستهاي دورهاي كارگروه ويژه اقدام مالي به ويژه آخرين نشست حضوري آن در ۲۷ بهمن لغايت ۲ اسفند 1398، بارها شاهد سخنان، بيانيهها و پيامهاي توييتري تحكمآميز مقامات امريكايي نسبت به ايران براي تصويب FATF بوديم. براي نمونه مايك پمپئو در خرداد 1398 در كنفرانس مشترك مطبوعاتي با همتاي آلماني خود گفت: «امروز من از ايران ميخواهم هر دو لايحه را بدون تاخير و بدون هيچ گونه قيد و شرطي به تصويب برساند». او با صدور بيانيهاي در 23 بهمن 1398 عنوان كرد: «واشنگتن از تهران ميخواهد تا تعهداتش به FATF را عملي كند و به استانداردهاي مبارزه با پولشويي و تامين مالي تروريسم اين كارگروه پايبند باشد.» او در 24 بهمن نيز طي توييتي نوشت: «ايران بايد همين الان كنوانسيون پالرمو و كنوانسيون تامين مالي تروريسم را تصويب كند.» همين سخنان، مواضع و پيامها در كنار عوامل ديگر، موجب واكنش هيجاني در مجمع تشخيص مصلحت نظام و عدم تاييد لوايح مذكور شد و نتيجتا مطابق با تصميم كارگروه ويژه اقدام مالي، ايران در ليست سياه قرار گرفت. ذوقزدگي و استقبال ترامپ، نتانياهو، پمپئو، بن سلمان و ساير دشمنان ايران، به خاطر قرار گرفتن كشورمان در ليست مذكور، خود نشانگر نيت واقعي آنها از پيگيري مزورانه پيوستن ايران به FATF بود. قرار گرفتن ايران در ليست سياه قطعا خواست امريكا و دشمنان ديگر كشورمان بود. امريكا براي تكميل سياست فشار حداكثري با اعمال تروريسم اقتصادي يا برقراري تحريمهاي ظالمانه، نياز به قرار گرفتن ايران در ليست سياه داشت. با قرار گرفتن ايران در اين ليست، حتي كشورهاي دوست نيز حاضر به همكاريها و تبادلات مالي، بانكي و تجاري با ايران نميشوند. براي نمونه، مقامات چين و روسيه بارها در اين مورد هشدار داده بودند و همكاريهاي خود را با ايران روز به روز محدودتر ميكنند. در قضيه اعدام نويد افكاري نيز با همين سناريو مواجه هستيم. ميدانيم كه دونالد ترامپ رييس رژيم تروريستي امريكا پيش از اين تمامي مردم كشورمان را تروريست خوانده، آثار ملي به عنوان قوامبخش هويت ايران را تهديد به تخريب كرده و در قالب سياست فشار حداكثري به مردم ايران، شديدترين تحريمهاي تاريخ را عليه مردم كشورمان اعمال كرده است. او شخصا فرمان ترور سردار سليماني قهرمان ملي را صادر كرده و در دوران پاندمي كرونا با تشديد تحريمهاي ظالمانه، حتي واردات اقلام حياتي و ضروري دارويي و پزشكي به كشور را غيرممكن كرده است. در سايه اين تحريمهاي ظالمانه، علاوه بر فشار طاقتفرسا بر دوش مردم مظلوم كشورمان، مرگ بسياري از بيماران صعبالعلاج و مبتلايان به كرونا رقم خورده و جان بسياري از هموطنانمان، در معرض خطر جدي قرار گرفته است. باور اينكه ترامپ با داشتن چنين پروندهاي به ناگاه طليعهدار نجات جان نويد افكاري جوان ايراني محكوم به اعدام شود، بسيار سخت است. ترامپ و پمپئو و برخي ديگر از مقامات امريكايي و اروپايي با پيشبيني واكنش هيجاني در ايران، كمپيني عليه حكم صادره عليه نويد افكاري راهاندازي كرده و خواستار اجرا نشدن اين حكم شدند. با اعدام شتابزده نويد افكاري بهرغم وجود حرف و حديثهايي در پرونده محكوميت وي، آنچه رژيم تروريستي امريكا به دنبالش بود، تحقق يافت. در حالي كه در صحنه بينالمللي انتظار بر اين بود كه واكنشها به خيانت ابوظبي و منامه به آرمان فلسطين گستردهتر شود، با اعدام نويد افكاري به يكباره ورق عليه ايران برگشت و در سايه تبليغات سنگين دشمنان، علاوه بر بسياري از دولتها و سازمانهاي حقوق بشري، سازمانها و شخصيتهاي مختلف غيرسياسي هم به محكومسازي ايران پرداخته و افكار عمومي جهان را تحتتاثير قرار دادند.
بايد پرسيد آيا جو به وجود آمده عليه كشورمان همان خواست امريكا نبود؟ امريكايي كه به واسطه ناكامي چندين باره در شوراي امنيت و دادگاههاي بينالمللي، به دنبال جبران مافات و ضربهاي ديگر به مردم كشورمان بود.
براي جلوگيري از تحقق اهداف شوم دشمنان قسمخورده كشورمان «چشمها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد». بايد دانست كنشها و واكنشهاي مقامات امريكايي در قبال تحولات كشورمان لزوما نميتواند سنگ محك يا شاخص دقيقي براي ارزيابي مواضع، رفتارها و اقدامات در كشورمان باشد. براي تشخيص نيت واقعي در مورد كنش و واكنشهاي دشمنان، توجه و بررسي نظرات دلسوزانه افراد و مراكز حرفهاي و تخصصي و در مواقعي افكار عمومي داخلي ميتواند چارهساز باشد.
كارشناس روابط بينالملل