• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4766 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۲۲ مهر

در اندوه پاييز اين دلتنگي روا نبود

به ياد همسايه‌ عارف فردوسي حكيم

فاروق مظلومي


 
سال‌ها از حياط كوچك خانه ما صداي شجريان مي‌آمد. برادر بزرگم بساط نقاشي‌اش را با چاي و سيگار و كاست‌هاي شجريان تكميل مي‌كرد و هر روز چند ساعت ما را با صداي شجريان بخور مي‌داد. من به بيست‌ سالگي نرسيده بودم كه متخصص آوازهاي استاد شجريان شدم. حداقل فرق آواز و تصنيف را مي‌دانستم. يادم هست يك‌بار در جمعي گفتم شكل تحريرهاي استاد شجريان زيگزاگي نيست و شكستگي‌هاي تيز ندارد عين امواج دريا نرم است حتي وقتي كه دريايش توفاني مي‌شود و اين امواج شنونده را آرام از كنار ساحل بغل مي‌كنند و به توفان دريا مي‌سپارند و اين همان امر خطير هنر و مخاطره هنري است. اصلا كاري نداشتم اين حرف چقدر علمي و فني است. من كه متخصص موسيقي نبودم و كسي هم انتظاري نداشت. اين حس خالص يك شنونده عامي بود كه صداي شجريان مضراب لحظه‌اش مي‌شد و به اوج شورش مي‌رساند. براي من دقيقا همين‌طور است كه امور والاي هنري از ساحل امن مرا بر مي‌دارند به امواج توفاني دريا مي‌سپارند و بعد در همان ساحل بيهوش رهايم مي‌كنند. به هوش كه مي‌آيم چراغ‌هاي تحمل شهر در چشمانم روشن است. 
حالا ديگر كسي نيست دريا را به ما و ما را به دريا برساند. آسمان كم آورده است. هر قدر بيشتر مي‌بارد بي‌قرارتر مي‌شود اما خيال زمين آسوده است كه امانت آسمان را به آغوشش برگردانده‌اند. انگار يك چيزي بين ما كم است. گويي گمشده است. معلوم بود كه اين طبل عزا صدايش بعدا شنيده مي‌شود و اين بعدا خيلي طولاني خواهد بود. 
محمدرضا شجريان آوازخوان نبود. آواز بود. ما صدا را مي‌شنيديم و به آسمان مي‌رفتيم و يادمان مي‌رفت كه اين آواز صداي انسان است. البته تقصيري هم نداشتيم انگار آسمان از حنجره شجريان فرياد مي‌زد و چقدر آسمان حق دارد بر سر زمين و زمينيان فرياد بزند. 
وقتي در برخورد با اثر هنري خود هنرمند را فراموش مي‌كني يعني هنرمند از شخص به جريان و مكتب تبديل شده است. نام بزرگ هنرمند به عنوان فاعل شناسنده يك جريان در سايه جريان بزرگ‌تري كه خودش ايجاد كرده است قرار مي‌گيرد. آن صدا چنان هوش مي‌ربود كه مجال فكر كردن به چه كسي و كجا و كي نبود. بعضي از اصحاب ميكروفن‌هاي برج ميلاد كه درگير نمايش و شوآف هستند و موسيقي‌شان در بستر نمايش به فروش مي‌رسد صداي‌شان را به واسطه تصوير و رسانه‌هاي ديگر مي‌توانند عرضه كنند وگرنه چيز قابل عرضي ندارند. اميدوارم به خاطر اين مقايسه روح بزرگ همسايه فردوسي مرا ببخشد اما واقعا گريزي از گفتن اين حرف نبود كه موسيقي پاپ اغلب موسيقي خالص نيست و مولتي‌مديا است. يادمان باشد كه استاد شجريان به استقلال موسيقي حتي از شعر هم اشاره كرده بود و گاهي خود استاد وفاداري به فرم موسيقي را به اداي درست واج‌ها ترجيح مي‌داد.
 فداكاري استحاله در اثر رسم بزرگان و آيين بزرگواري است. شنونده‌هاي حرفه‌اي استاد شجريان حتما معترف هستند كه حين گوش سپردن به آثار اين هنرمند يگانه فراموش مي‌كردند كه صاحب اين صدا مردي خوش‌سيما به نام محمدرضا شجريان است. يعني والايي اثر اجازه فكر كردن به هيچ چيز ديگر را نمي‌داد و شنونده‌ها تنها بعد از شنيدن اثر بود كه نفسي در سينه چاق مي‌كردند و مي‌گفتند دمت گرم استاد. زنده باشي. 
حالا دعاهاي‌مان را آسمان اجابت نكرد و در سووشون سياوش بيدگاني يا همان محمدرضا شجريان خودمان هستيم. حالا فريادزن آسمان سكوت كرده است و كسي نيست كه ما را ياد عارف بيندازد. كسي نيست كه در آستانش رطل گران بزنيم يا دست‌مان را بگيرد تا در سكوت شبِ كوير ستاره‌ها را نگاه كنيم.
 هول برم داشته است. صدايي از آسمان در گوشم زمزمه مي‌كند «دارم براي‌تان.»
ما كه كاري نكرده‌ايم. در اندوه پاييز اين دلتنگي روا نبود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون