• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4772 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۳۰ مهر

جامعه‌شناسان رعايت نكردن پروتكل‌هاي بهداشتي توسط مردم در قبال كرونا را تحليل مي‌كنند

پرسه مرگ درخيابان‌ها

ضربه ديدن اعتماد و اميدعمومي دليل كم‌ بودن سطح رعايت پروتكل‌هاي بهداشتي در كشور است

گروه اجتماعي| اشتباه فكر مي‌كنيم كه قاعده اين است: «مرگ خوب است اما براي همسايه». اما واقعيت چيز ديگري است: مرگ حق است و براي همه ما هم اتفاق مي‌افتد. اشتباه بعدي آنجاست كه گمان كرده‌ايم پيش از خودمان، ديگران يا نهادهاي مسوول بايد از جان و زندگي‌ ما مراقبت كنند. ظرف 9 ماه گذشته همه پزشكان و كارشناسان عرصه سلامت اطلاعات لازم در مورد ويروس كرونا را به راه‌هاي مختلف به ما گفته‌اند. نه ايران كه در كل دنيا هم هنوز راه درمان قطعي براي بيماري كوويد19 وجود ندارد كه بگوييم دولت ما از آن برخوردار نيست ولي فلان دولت از آن برخوردار است. تنها راه مطمئن براي حفاظت از جان خودمان رعايت پروتكل‌هاي بهداشتي يا به اصطلاع رعايت دستورالعمل «شفا» يعني شستن مرتب دست‌ها، فاصله‌گذاري اجتماعي و استفاده از ماسك است. آنچه هر روز در حال تجربه آن هستيم، اين است كه بر تعداد قربانيان كرونا افزوده مي‌شود، يعني تعداد كساني كه پيشگيري نكرده‌اند. پرسش اين است كه چرا در حالي كه تنها راه مطمئن و موثر موجود در برابر كرونا رعايت پروتكل‌هاي بهداشتي است مردم از انجام آن سرباز مي‌زنند؟ آيا دارند اعتراض مدني مي‌كنند؟ مخاطب اين اعتراض كيست؟ وقتي ما جان خود را از دست بدهيم عملا مخاطبي نمي‌توانيم داشته باشيم. كارشناسان در روزهاي اخير كه عدد حاصل از مرگ هموطنان‌مان بر اثر كرونا به 337 و 322 نفر در روز رسيده تاكيد مي‌كنند كه اگر وضع به همين منوال پيش برود روزي 600 و در مقطع بعدي روزي 900 هموطن‌مان را از دست مي‌دهيم. اين عدد فقط عدد نيست. اين عدد يعني متخصصان، نيروي كار، سرمايه انساني و بسياري معادل‌هاي ديگر. پس فقط عدد نيست، بلكه هزينه سنگيني است كه بعدها مي‌فهميم چه بر ما گذشته است. در اين ميان پرسش اين است كه چرا مردم بي‌تفاوت به هشدار همچنان به سفر مي‌روند يا رعايت پروتكل‌ها به زير 50درصد رسيده است. ساده‌ترين پاسخ اين است كه اعتماد مردم به هشدار و هشداردهندگان از بين رفته است. اما آيا همه ماجرا همين است. براي نزديك شدن به پاسخ اين مساله با 4 جامعه‌شناس به گفت‌وگو پرداختيم. در ميان اين 4 نفر دكتر «علي‌اصغر سعيدي» ديدگاه متفاوتي داشت و او انگشت انتقاد را به سوي شيوه مديريت گرفت اما نه اينكه عاميانه مثل ما بگويد دولت مقصر است. او تاكيد مي‌كند: ما هيچ ‌وقت مدير درمان تربيت نكرديم و فكر مي‌كنيم بهترين كسي كه شبكه پزشكي را مديريت مي‌كند، همان پزشك است. در صورتي كه در ساير نقاط دنيا بين اين دو عرصه تفكيك قائل شده‌اند. رعايت ‌نكردن پروتكل‌هاي بهداشتي صرفا به ايران ختم نمي‌شود و در امريكا، بريتانيا، فرانسه، ايتاليا و حتي امريكاي لاتين نيز افرادي هستند كه نمي‌خواهند ماسك بزنند. بنابراين نمي‌توانيم بگوييم چون آمار شيوع كرونا در كشور ما بالاست، پس عدم رعايت پروتكل‌هاي بهداشتي نيز صرفا مساله‌اي مربوط به كشور ماست. علاوه بر سعيدي دكتر سيامك زندرضوي، دكتر نيره توكلي و دكتر عاليه شكربيگي نيز به تحليل رفتار مردم در قبال حفاظت از جان خودشان پرداخته‌اند. عمده‌ترين و مشخص‌ترين سوال ما اين بود كه وقتي تنها راه در امان ماندن از كرونا و نمردن بر اثر ابتلا به كوويد19 رعايت پروتكل‌هاي بهداشتي است، چرا مردم اين كار را نمي‌كنند.  دكتر نيره توكلي مي‌گويد: آن چيزي كه ما با آن مواجهيم، ضربه‌ زدن به اعتماد و اميد عمومي است كه عملا مي‌تواند دليل كم‌ بودن سطح رعايت پروتكل‌هاي بهداشتي در كشور باشد. در همين حال دكتر عاليه شكربيگي ديگر جامعه‌شناسي است كه در اين‌باره به تحليل رفتار مردم پرداخته و مي‌گويد: من فكر مي‌كنم اولا چون مردم به آمار اعتماد ندارند، چه آمار بالا باشد و چه پايين، فكر مي‌كنند كه اين آمار درست نيست و چندان به آمار روزانه توجه نمي‌كنند.

دوم اينكه فكر مي‌كنم شايد در جامعه ما و نزد افراد، اين‌گونه تصور مي‌شود كه اين مرگ‌وميرها براي ديگران است و براي ما رخ نخواهد داد. متاسفانه اينجا شاهد بروز يك منيت‌طلبي در رفتار هستيم و فكر مي‌كنم كه همه ما به گونه‌اي بحث حقوق شهروندي مردم را به رسميت نشناخته‌ايم، فكر مي‌كنيم فقط خودمان، خانواده خودمان مهم هستند و ديگران اهميت ندارند. دكتر سيامك زندرضوي ديگر جامعه‌شناسي است كه به نشنيده شدن صداي بخش اعظمي از ذي‌نفعان در امان ماندن از كرونا اشاره مي‌كند و مي‌گويد: دست‌كم 5 گروه را مي‌توان برشمرد كه بدون ايجاد فرصت واقعي براي شنيدن صداي اين افراد و ساير مجموعه‌هاي انساني به عنوان گروه ذي‌نفع كه سايه بيماري و مرگ بر سرشان پرپر مي‌زند، نمي‌توان از ادامه روند شيوع كرونا جلوگيري كرد. مشروح ديدگاه اين جامعه‌شناسان را مي‌خوانيد.

 

نگاهي به مسائل مديريت درمان

علي‌اصغر سعيدي

 

نوز تحقيقي صورت نگرفته كه آيا رعايت پروتكل‌هاي بهداشتي به امر اجتماعي بدل شده است يا خير. در اين مساله، هيچ تفاوتي بين جوامع مختلف نمي‌كند. رعايت ‌نكردن پروتكل‌هاي بهداشتي صرفا به ايران ختم نمي‌شود و در امريكا، بريتانيا، فرانسه، ايتاليا و حتي امريكاي لاتين نيز افرادي هستند كه نمي‌خواهند ماسك بزنند. بنابراين نمي‌توانيم بگوييم چون آمار شيوع كرونا در كشور ما بالاست، پس عدم رعايت پروتكل‌هاي بهداشتي نيز صرفا مساله‌اي مربوط به كشور ماست. پيش از اين نيز بسياري پيش‌بيني مي‌كردند كه بعد از مدتي مردم از اين وضعيت خسته و دلزده خواهند شد و احتمال حضور آنها در خيابان و اعتراض‌شان نيز پيش‌بيني شده بود، همان‌طور كه حالا شاهد تحقق اين پيش‌بيني هستيم. در ايران، آن مساله‌اي كه نسبت به شيوع كرونا مورد توجه قرار نگرفته است، نه رعايت يا عدم رعايت پروتكل‌هاي بهداشتي، بلكه مديريت نظام درمان است، سوالي كه خصوصا در كشور ما بايد طرح شود، اين است كه آيا آمار بالاي شيوع كرونا در كشور ما ارتباطي با مديريت نظام بهداشت و درمان دارد يا خير. مرجعيت تشخيص اينكه وضعيت كرونا در يك شهر يا كشور قرمز است يا خير، به عهده علم و عالمان آن است، اما مرجعيت اين پرسش كه چگونه مي‌توان اين آمار را در جامعه پايين آورد مربوط به عالمان عرصه پزشكي نيست. مشكل اينجاست كه در كشور ما ميان مديريت درمان و تخصص پزشكي تمايزي قائل نشده است. از زمان مشروطه تاكنون در بيشتر موارد از پزشكان خواسته شده است تا مديريت درمان را هم به عهده بگيرند. نگاهي به ساير نظام‌هاي پزشكي و درماني ساير كشورهاي دنيا نشان مي‌دهد كه كمتر كشوري يافت مي‌شود كه در آن، وزير بهداشت يك پزشك باشد. اين تصور كه بهترين مدير يك بيمارستان، يك پزشك است تصور صحيحي نيست. اين وظيفه به عهده متخصص مديريت درماني است، شخصي كه آموزش مديريت خدمات درمان و پزشكي را ديده باشد، بداند كه بايد تخت‌هاي يك بيمارستان را چگونه تقسيم كند. ممكن است اين گفته من به مذاق پزشكان خوش نيايد، اما مديريت درمان و حرفه پزشكي از منظر معرفت‌شناسانه نيز با هم متفاوت هستند. هيچ پزشكي آموزش مديريت درمان نمي‌بيند، هيچ مدير درماني نيز لازم نيست كه بداند يك قلب چگونه عمل مي‌شود. ما بار زيادي را بر دوش پزشكان سوار كرده‌ايم و مشكل همين‌جاست. ما هيچ‌وقت مدير درمان تربيت نكرديم و فكر مي‌كنيم بهترين كسي كه شبكه پزشكي را مديريت مي‌كند، همان پزشك است. در صورتي كه در ساير نقاط دنيا بين دو اين عرصه تفكيك قائل شده‌اند. البته ممكن است كه ببينيد در انگلستان نيز با همين مشكلاتي كه ما با آنها مواجهيم، مواجه هستند، اما آنجا مساله، تصميم‌گيري بين نان و جان است، اينجا علاوه بر تصميم‌گيري بين نان و جان، تفكيك بين عرصه پزشكي و عرصه مديريتي را هم مجزا نمي‌كنيم. اين تفكيك را در جامعه‌شناسي ماكس وبر قائل مي‌شود و مي‌گويد كه پزشك مشروعيت خود را از علم پزشكي مي‌گيرد و بايد به علم پاسخگو باشد. اما يك مدير مشروعيت خود را از نظام بروكراتيك مي‌گيرد و بايد پاسخگوي سلسله‌مراتب بروكراسي باشد. در چنين صورتي اگر رييس‌جمهور از وزير بهداشت خود سوال كند، اين پاسخ را نمي‌شنود كه من پزشكم و بهتر مي‌دانم.

 

ضربه به اعتماد و اميد عمومي

نيره توكلي

اينكه چرا مردم با وجود آنكه مي‌دانند تنها راه در امان ماندن از ابتلا به كوويد19 رعايت پروتكل‌هاي بهداشتي است ولي آن را انجام نمي‌دهند، اين مساله يك طرفه نيست. از طرفي پيش از اين نيز برخي از مردم ما به مسائل يك‌سويه نگاه مي‌كردند و تمام حقوق شهروندي را براي خود مي‌خواستند، بي‌آنكه خود در قبال حقوق شهروندي ديگران پذيراي مسووليتي باشند. اين حالت طلبكارانه پيش از اين نيز وجود داشته است، اينكه هر فردي تمام مزايا را صرفا براي خود و خانواده خود بخواهد و در مقابل، كوچك‌ترين حقي براي ديگران متصور نشود. يكي از مهم‌ترين دلايل بروز چنين رفتاري، اين است كه تفكر تشكيلاتي، صنفي و مدني نه در ميان مردم جايي دارد و نه اجازه ‌داده‌اند كه اين تفكر‌ها پروبال بگيرد. در غياب اين پشتوانه‌هاي جامعه مدني، در آن سوي مساله نيز شاهد هستيم كه تحريم‌هاي ظالمانه، كمبود دارو و مشكلات متعاقب آن، كاهش درآمد دولت و مواردي امثال آن عملا وضعيت بغرنجي را براي كشور متصور كرده است. با وجود اين، اگر بخواهيم وضعيت شيوع كرونا در ايران را با وضعيت فعلي با كشورهايي مقايسه كنيم كه دسترسي بهتري به امكانات و منابع دارند، من فكر مي‌كنم كه آنقدرها هم اداره شيوع اين ويروس در كشور ما بد نبوده است. با وجود اين ذكر يك نكته در تحليل جامعه‌شناختي اين مساله اهميت دارد. آن چيزي كه ما با آن مواجهيم، ضربه ‌زدن به اعتماد و اميد عمومي است. اين امر است كه عملا مي‌تواند دليل كم‌ بودن سطح رعايت پروتكل‌هاي بهداشتي در كشور باشد. منظورم از ضربه ‌زدن به اعتماد و اميد عمومي، مجموع وقايعي است مثل نااميدكردن مردم در انتخابات، عدم برخورد ريشه‌اي با فساد. حالا كه كشور با چنين بحراني مواجه است، بيش از هر زمان مبارزه اساسي با هر امري كه سلامت، منافع و محيط‌زيست شهروندان را به خطر مي‌اندازد، اولويت دارد. حالا بايد با هر امر سودجويانه‌اي كه چه در قبال تحريم و چه در قبال شيوع كرونا صورت مي‌گيرد، مبارزه كرد، به‌گونه‌اي كه مردم شاهد نتايج اين مبارزه باشند. در واقع حالا وقت اعتمادسازي است و آنچه ما در رعايت ‌نكردن پروتكل‌ها توسط مردم مي‌بينيم، نشان از نااميدي آنها دارد. درست است كه وظيفه مردم رعايت تمام پروتكل‌هاي توصيه ‌شده از سوي متخصصان است، اما در شرايطي كه مردم نااميد باشند، صرفا به منافع شخصي خود مي‌نگرند و ديگر براي آنها سلامتي و مناقع ساير شهروندان چندان اهميت ندارد. با اين مساله بايد با زبان مدني نرم برخورد شود و توجه به امكانات فرهنگي و خاصه موسيقي مي‌تواند مشكل‌گشا باشد. اين روزها صدا و سيماي ملي به جاي توقيت نشاط شهروندان، عرصه را براي رقابت كانديدهاي احتمالي انتخابات باز گذاشته است و اين افراد از امكانات رسانه ملي استفاده مي‌كنند، در حالي كه صداوسيما بايد با پخش برنامه‌هاي اميد و شادي‌بخش و توجه به فضاي مجازي، در تغيير جو جامعه موثر باشد. اگر مردم در فضاي مجازي فعاليت اميدبخشي مي‌كنند، صداوسيما بايد اين حركت‌ها را معرفي و از آنها حمايت كند، نه اينكه با اين فضا مبارز ه و نه اينكه موسيقي‌ستيزي شود. تساهل در امور فرهنگي و سرمايه‌گذاري در آنها، هم كم‌هزينه است و هم مردم را اميدوار مي‌كند. چنين تغيير نگرش‌هايي منجر به تغيير فضا مي‌شود و اميدوار شدن مردم صرفا با تغيير قيمت دلار صورت نمي‌گيرد. در اين فضايي كه بسياري از مردم مصيبت‌زده هستند، لازم است با آنها با روي خوش و مهرورزي برخورد و از مبارزه منفي عليه آنها خودداري شود. در كنار تشويق مردم به انجام فعاليت‌هاي هنري و فرهنگي مي‌توان مسووليت شهروندي را كه در حفظ سلامتي موثر است به آنها آموزش داد. اگر مردم نتايج فسادستيزي را ببينند و باور كنند كه مقامات مصلحت آنها را مي‌خواهند، آنگاه اعتماد مخدوش آنها ذره‌ذره ترميم مي‌شود.

صداي خاموش ذي‌نفعان پرشمار

سيامك  زند رضوي

از منظر بينش جامعه‌شناسي مردم‌مدار، رويدادها را بايد در بستر پيدايش و دگرگوني آنها فهم كرد. علاوه بر آن گروه‌هاي ذي‌نفع درگير در آن، رويدادها و منافع متفاوت و متضاد آنان نيز به فهم مساله كمك مي‌كند. در ۹ ماهي كه رسما وجود كرونا پذيرفته شده است، صداهاي بعضي از اين گروه‌هاي ذي‌نفع بسيار بلند و بعضا با يكديگر متناقض است، در حالي كه صداي گروه‌هاي ذي‌نفع ديگر بسيار كم شنيده يا اصلا شنيده نمي‌شود. مساله تداوم موج‌هاي پي‌درپي افزايش بيماران و جان‌باختن شهروندان را بايد در چنين بستري فهم كرد. اينكه تك‌تك افراد درگروه‌هاي ذي‌نفع بتوانند وضعيت كرونا و پيامدهاي آن در ارتباط با زيست شخصي و اجتماعي خود را تبديل به صدايي قابل‌شنيدن كرده و از نق‌زدن، غر زدن، دنبال مسبب گشتن (كاري كه به فراواني به مدد شبكه‌هاي اجتماعي و فضاي وب انجام مي‌شود) عبور كنند، اين امر مستلزم آزادي بيان بي‌قيد و شرط، وجود تشكل‌هاي صنفي، حرفه‌اي، محلي و محله‌اي مستقل از حاكميت و متكي به حضور داوطلبانه شهروندان است. امري كه در فضاي امنيتي موجود به دشواري امكان‌پذير است.

الف- صداي گروه‌هايي كه شنيده مي‌شود:

اول: دستگاه‌هاي گوناگون زيرمجموعه دولت. در اين گروه‌ها به دليل منافع سياسي- اقتصادي فوري صداهاي متناقضي شنيده مي‌شود و عموما شهروندان اعتمادي به آنها ندارند. تناقض در آمارها و روش‌هاي پيشگيري، از «ماسك‌نزنيد» تا «ماسك بزنيد»، نمايش عمومي رفتارهاي آنها نيز مزيد بر علت است و موجب خنده در دنيايي پرغصه.

دوم: ساير دستگاه‌هاي متنوع حاكميتي. صداي اين گروه‌ها هم دايما شنيده و رفتارهاي‌شان ديده مي‌شود. در اين گروه‌ها، منافع امنيتي- اقتصادي در اولويت است. از همان ابتدا به دقت مخالف استفاده از منابع خارج از خزانه دولت براي كنترل بحران كرونا بودند. با توزيع بسته‌هاي امدادي تلاش كردند عكس‌هاي يادگاري بگيرند يا از قِبل اختراع ادوات مقابله با كرونا كسب‌و‌كارهاي تازه‌اي براي «خودي‌ها» دست‌وپا كنند. آنچه در درجه اول اهميت قرار نداشت، دانش و مديريت بحران كرونا و تجربه‌هاي موفق در گوشه‌گوشه جهان بوده و هست.

ب- صداي گروه‌هايي كه شنيده نمي‌شود:

اول: كادر درمان و بهداشت درگير در بيمارستان‌ها و مراكز بهداشتي كه در ۹ ماه اخير فشار كار بالا، مشكلات در محيط خانواده و بعضا عدم امنيت شغلي و حرفه‌اي، كمبود وسايل مورد نياز و تاخير درپرداخت دستمزدها را تجربه مي‌كنند.

اتفاقا اين گروه از جمله مجموعه‌هايي هستند كه در اجتماع محلي و پيرامون خود مرجع قابل اخبار و اطلاعات موثق هستند. اما كار در مقياس فردي انجام مي‌‌شود، به دليل آنچه ذكر شد، تجربه زيسته‌شان نمي‌تواند تبديل به صداي گروه ذي‌نفع شود و به كار جامعه بيايد.

دوم: كساني كه به دليل شرايط موجود و اقتصاد از نفس افتاده حاصل كشاكش‌هاي فرامرزي، قادر به تامين معاش خانواده خود نيستند و به قول معروف، ماه‌هاست كه شرمنده اعضاي خانواده هستند.

سوم: صداي زنان خانه‌داري كه در طبقات گوناگون اجتماعي، به ويژه در طبقه متوسط و پايين شهري كه علاوه بر مشكلات مديريت اقتصاد خانه، با دست خالي و قيمت‌هاي روبه رشد، مساله مديرت استرس و جنجال‌هاي خانوادگي را هم به عهده دارند در شرايطي كه درس و مشق بچه‌ها، شبكه شاد و حضور شوهر عموما خشمگين و افسرده هم به محيط خانه اضافه شده است.

چهارم: جوانان دختر و پسر از تحصيل بازمانده، بيكار و در جست‌وجوي كار، نااميد از روزنه اميدي براي آينده كه فرصت فرار از خانه‌هاي پرمساله، ديدن دوستان و احتمال سفري دور و نزديك را همواره در برنامه خود دارند.

پنجم: كودكاني كه از ديدار دوستان‌شان در مدرسه و بازي و شادي محرومند و در استفاده از نوبت موبايل و شبكه شاد مشغولند و البته خوشبختند. در مقابل، كودكاني كه از قبل هم راهي به مدرسه نداشته‌اند و شب و روز در پي لقمه ناني در خيابان‌هاي شهر مي‌چرخند.

مي‌توان اين فهرست را ادامه داد. اما بدون ايجاد فرصت واقعي براي شنيدن صداي اين افراد و ساير مجموعه‌هاي انساني به عنوان گروه ذي‌نفع كه سايه بيماري و مرگ بر سرشان پرپر مي‌زند. بهتر است وزير بهداشت پرسش را چنين مطرح كند: چرا نزديك به پنجاه درصد شهروندان پروتكل‌هاي بهداشتي را رعايت مي‌كنند؟

 

منيت‌طلبي در سايه نااميدي

عاليه   شكربيگي

 

من فكر مي‌كنم اولا چون مردم به آمار اعتماد ندارند، چه آمار بالا باشد و چه پايين، فكر مي‌كنند كه اين آمار درست نيست و چندان به آمار روزانه توجه نمي‌كنند. دوم اينكه فكر مي‌كنم شايد در جامعه ما و نزد افراد، اين‌گونه تصور مي‌شود كه اين مرگ‌وميرها براي ديگران است و براي ما رخ نخواهد داد. در واقع، ما در رفتار فكر مي‌كنيم كه اگر هم پروتكل‌ها را رعايت مي‌كنيم، براي خودمان رعايت مي‌كنيم. در يكي از اين گفت‌وگوها از فردي پشت فرمان ماشين پرسيده شد كه چرا در اين وضعيت به مسافرت مي‌روي و او گفت من كه ماسك زده‌ام و پروتكل‌ها را رعايت مي‌كنم. خوب اينجا اين فرد در نظر نمي‌گيرد كه با يك غفلت كوتاه نه فقط سلامت خود را، بلكه سلامت ديگران را به خطر مي‌اندازد و چندان احساس مسووليتي نسبت به ديگران نمي‌كند. متاسفانه اينجا شاهد بروز يك منيت‌طلبي در رفتار هستيم و فكر مي‌كنم كه همه ما به گونه‌اي بحث حقوق شهروندي مردم را به رسميت نشناخته‌ايم، فكر مي‌كنيم فقط خودمان، خانواده خودمان مهم هستند و ديگران اهميت ندارند. جامعه دچار گسست شده است.

شيوع كرونا هم مزيد علت شده است، هركسي فكر مي‌كند كه امكانات مالي و معنوي خود را فقط در اختيار خود و خانواده خود قرار دهد و گفته سعدي بزرگ را فراموش مي‌كند كه مي‌گويد: بني‌آدم اعضاي يك پيكرند كه در آفرينش ز يك گوهرند، چو عضوي به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار. چنين رفتارهايي نشان از گسست و انسداد در جامعه دارد كه من فكر مي‌كنم مي‌توان با تريبون‌دادن به مردم و نخبگان اجتماعي، اين جاي خالي مشاركت عمومي اندكي ترميم شود. من فكر مي‌كنم نخبگان بين‌رشته‌اي به همراه خانواده‌هاي درگير اين مساله اگر بتوانند در تريبون‌هاي عمومي صحبت كنند، آحاد جامعه را از اين حركت بين هستي و نيستي مي‌توانند آگاه كنند. مساله ديگر اين است كه فكر مي‌كنم گرچه مردم از وضعيت جاري خسته و دلزده هستند، اما مسوولان از طرح وعده‌هايي كه توان پوشاندن جامه عمل به آنها را ندارند، خودداري كنند و نگذارند كه مردم حس كنند كه به حال خود رها شده‌اند و صرفا بايد مراقب خود و خانواده خود باشند و در قبال ديگران مسووليتي ندارند. بعضا رفتارهايي كه در نهاد دولت به چشم مي‌خورد موجب خشم مردم مي‌شود، بالاخره اين نهادها امكانات و قدرت دارند، اما اگر نمي‌توانند كاري از پيش ببرند، بهتر است بر خشم و نااميدي مردم نيفزايند. وقتي مردم انسجام و همبستگي در جامعه نمي‌بينند صرفا به دايره نزديك خود بسنده مي‌كنند و اين منيت در رفتارها را زنده مي‌كنند، به دليل اينكه اعتماد ندارند، به دليل اينكه در مسوولان صداقت نمي‌بينند، به دليل اينكه حمايت‌هاي لازم را در زمان خود نديدند. اگر شيوع كرونا در بستري بود كه سرمايه ‌اجتماعي قوي‌تري در جامعه داشتيم طبعا رفتار مردم نيز تغيير مي‌كرد، اما حالا حتي رعايت‌كردن پروتكل‌هاي بهداشتي نيز گاهي به لجبازي ميان مردم و دولت بدل شده و اين زنگ خطري است براي افرادي كه مسووليت دارند. با وجود اين، نبايد از ياد برد كه انسان با اميد زنده است و پايان شب سيه سپيد است. تا زمان ساخته‌شدن واكسن كرونا كه زمان اندكي نيز نيست، رعايت پروتكل‌هاي بهداشتي از سوي مردم تنها چاره است، زيرا همان‌طوركه شما اشاره كرديد، داستان، داستان مرگ و زندگي است. درست است كه حالا شرايط دشوار است و خانواده‌هاي فراواني عزادار هستند، اما نبايد اميد را از دست داد و نبايد فراموش كرد كه زندگي پس از روزهاي دشوار، روزهاي پراميد و نوراني خود را نيز چون گلي به شكوفايي مي‌رساند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون