• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4788 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۲۲ آبان

مرگ بزرگي و آكادمي در حال مرگ

آرمان ذاكري

«...علم به خودي خود خواستني است و شادي راستين جز آن فراهم نمي‌شود.»
ابوريحان بيروني – تحديد النهايات‌الامكان‌لتصحيح مسافات مساكن 
1- داود فيرحي امشب شاد است و دوست‌داران علم امشب غمگين‌اند. فيرحي عالم و معلم بود. افلاطون حقيقت علم را تذكر مي‌دانست: «آموختن جز به يادآوردن نيست.» به يادآوردنِ زودگذري و بي‌بنيادي جهان، به يادآوردنِ مرگ، اين پايانِ نزديك هر انسان، به يادآوردنِ در خاك آرميدن آنان كه كرّ و فرّشان زماني گوش فلك را كر مي‌كرد، به يادآوردن رنج انسان‌هايي كه رنج مي‌كشند و مي‌ميرند بي‌آنكه كسي صدايشان را بشنود؛ و به قول داستايوفسكي همه ما در پنهان‌ترين زواياي روح خود رنجي نهفته داريم. اگر لااقل بخشي از علم فهم همين‌ها باشد، لاجرم از دل فهم همين كه پايان نزديك است «شادي راستين» پديد خواهد آمد. فهم نزديكي پايان آغاز شادي است و خودِ پايان اوج شادي. 
2- گفته‌اند كه دين نيز از جنس تذكر است و فيرحي متخصص مطالعه روابط «قدرت» در نظام‌هاي دانش ديني بود. فيرحي در مطالعات خود به ما نشان داده است كه چگونه اشكال مختلف «قدرت» در تار و پود مناسبات دانش ديني نهفته شده است، نظام‌هاي دانش ويژه خود را براي حفظ قدرت و تثبيت هژموني پديد آورده و اغلب بي‌هيچ توجهي به نزديكي پايان، به مدد دانش ديني، منطق تداوم قدرتِ خويش را توجيه كرده و مي‌پوشاند. آثار فيرحي و به خصوص واپسين نظريه او در باب «دولت دوسر» از اين حيث جملگي از جنس تذكرند: تذكر به
 نزديكي پايان. 
3- تذكر به نزديكي پايان به كنار، دانش فيرحي عليه كليت‌سازي به نام دين بود و تذكر به كثرت دروني نظام‌هاي دانش ديني و ساختارهاي اجتماعي برآمده در نسبت با آنها. در زمانه روي كار آمدن تفكرات ذات‌گرا و اسلام‌هراس، و در زمينه اجتماعي- سياسي خيزش بنيادگرايي اسلامي و افراط‌گرايي ديني از همه سو، فيرحي امر خطير مبارزه با نسبت دادن افراط و استبداد و تاريكي به كليت دين را با مطالعه دقيق نظام‌هاي دانش ديني بر عهده گرفته بود. او هرگز قرائت‌هاي اقتدارگرايانه از دين را به عنوان بخش مهمي از تاريخ واقعي دين انكار نكرد، اما مطالعات تاريخي و توان اجتهادي‌اش را در خدمت تقويت قرائتي ديگر از دين قرار داد. 
4- فيرحي «دموكراسي‌خواه» بود و نهادينه شدن دموكراسي را از دل تحولي در نظام‌هاي فكر سنتي جست‌وجو مي‌كرد.
 همين دغدغه باعث شد در سال‌هاي واپسين عمر خود در برابر شكل جديدي از ارجاع به «سنت قدمايي» - نظريه ايرانشهري- كه استادش جواد طباطبايي، به نحو تناقض‌آميزي با وجود همه نقدها به «تصلب سنت قدمايي»، به آن فرا مي‌خواند، واكنش نشان دهد و خطر بازگشت به سلطنت‌طلبي عاري از دموكراسي را تذكر دهد و البته عتاب‌هاي عمدتا شخصي استاد را به جان بخرد. نقد فيرحي بر دموكراتيك نبودن فراخوان استاد به «ايرانشهر»، ساده‌ترين و در عين حال مهم‌ترين نقد بر ايرانشهر جواد طباطبايي است. حتي «حكومت قانون» به سادگي مي‌تواند در خدمت «سلطنت» قرار گيرد و مطلقا در مسير دموكراسي نباشد. به خصوص در كشوري با سابقه چند هزار سال استبداد درنده شاهان خونريز واقعي و نه «شاهي-آرماني» خيالي.
5- فيرحي در زمره آخرين آكادميسين‌هاي پژوهشگر، صاحب‌ نظر و نظريه و وفادار به پرنسيپ‌هاي علمي بود كه توانسته بود به هر روي از امواج تهاجم‌هاي صورت‌گرفته به دانشگاه در امان بماند و در حاشيه متني زوال يافته به شاگردپروري و سنت‌سازي بپردازد. او گشوده بود، هم به گفت‌وگو با ديگران، هم به نسل جوان و هم به نظريات نو. كيش شخصيت نداشت و اهل تحقير ديگران و به خصوص جوانان نبود. نه هرگز سوداي گزينش داشت، نه پست و مقام خواست و نه كسي را سركوب كرد و نه از جايگاه علمي خود براي جلوگيري از رشد ديگران استفاده كرد. پژوهش كرد و نوشت و معلمي كرد و شاگرد پرورد و در اصلاح جامعه خويش كوشيد. اندك آكادميسين‌هاي صاحب سبكي كه از پس همه تندبادهاي زمانه، اكنون در گوشه و كنار آكادمي به منش و روش معلمي پايبندند، سركوب نمي‌كنند و همت خويش را به جاي پيگيري منافع شخصي، معطوف به فهم و حل مسائل اصلي مردم و كاهش رنج آنها كرده‌اند، امروز يكي از ياران و همراهان واقعي خويش را از دست دادند. آكادمي در حال مرگ ايران، به اين ترتيب، از پس سال‌ها سياست‌گذاري ناصواب، با مرگ بزرگي ديگر، به مرگ خود نزديك‌تر شد. باشد كه لااقل مرگ چنين بزرگي تذكري باشد بر نزديك بودن پايان. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون