خانواده و تغييرات سبك زندگي متاثر از كرونا با نگاهي به سواد رسانهاي
در دوگانهاي از ذهنيت - عينيت1
عاليه شكربيگي
زماني كه براساس نتايج تحقيقات و پژوهشهاي بيشماري (2) حال خانواده ايراني خوب نبود و بارهاي زيادي را بر دوش خود حمل ميكرد و روياروي آن بحرانهاي زيادي قرار داشت؛ بحرانهايي چون تامين معيشت اقتصاد خانواده، حضور خانواده در شبكههاي اجتماعي و اثرات دولبه آن بر روابط اعضاي خانواده، جهاني شدن خانواده، رسانهاي شدن خانواده و اساسا تخيلات خلقشده به وسيله انسان رسانهاي در جهان ذهني و جهان اجتماعي اين نهاد ايجاد ميشد، خانواده پذيراي مهمان ناخواندهاي شد كه بنيانش را به مخاطره انداخت و ارزشها و هنجارها و باورهاي آن را طرحي ديگر انداخت.
ماه پاياني سال 2019، رويدادي را در خود پرورش داد كه امروز تبديل شدن آن به نقطه عطفي در تاريخ بشر، مورد توافق همگان است. در اين بستر، جامعه و خانواده ايراني با بحراني بزرگ به نام كرونا روبرو شد. گسترش ويروس كرونا در سطح جهان يك بحران جدي بينالمللي را پديد آورد و جامعه مخاطرهآميز جهاني را خلق نمود. در ايران نيز نوعي از بحران را ايجاد كرده كه سبك زندگي خانواده ايراني را دچار تغيير و تحول كرده و انسانها را به سرعت به سمت زيست ديجيتالي سوق داده است؛ زيستي كه مردمان در آن از سوادي به نام سواد رسانهاي برخوردار نبودند، يعني فقدان انديشهاي مبتني بر تفكر انتقادي، در مواجهه با رسانهها و پيامهاي مختلف، يعني نارسايي قدرت شناخت و فهم پيامها در راستاي پايداري و تداوم زندگي خانوادگي. امروزه بدون سواد رسانهاي، تحليل خبري- ارتباطي بحران كرونا و جامعه مخاطرهآميز، امكان فهم، تحليل و نقد صحيح محتواي رسانهاي وجود ندارد.
ويـروس كرونـا، پديـدهاي اسـت كـه بـا توجـه بـه سـرعت انتشـار و ويژگـي مهارناپذيـر خـود، پزشـكي جهـان را بـا بحـران مواجـه كرده اسـت. ايـن بحـران هـرچنـد در ظاهـر ماهيتي صرفا و مرتبط با نظام سلامت دارد، پديدهاي چندبعدي اســت كــه آثــار و پيامدهاي آن در حوزههاي مختلف اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي قابـل رصد و رهگيري اسـت. حـوزه سبك زندگـي، يكـي از حوزههاي متاثـر از پيامدهاي اجتماعي ايـن بحـران است. در ايـن يادداشت خبري تـلاش شـده است تـا پيامدهاي بحـران كرونا بـر حـوزه سـبك زندگي بـا تاكيـد بـر سواد رسانهاي ارزيابي شـود. قابل ذكر است در حوزههاي اجتماعي - فرهنگي، تاثير ويروس كرونـا (كوويـد-19) را ميتوان هــم مثبت ارزيابي كرد و هــم منفي. از تاثيــرات منفي ميتوان به ايجاد گسست اجتماعي و افزايش فردگرايي و انـزواي اجتماعي به ويژه برخوردها، تماسها و ارتباط انساني چهره به چهره و افزايش ارتباطات مجازي؛ كاهش سـرمايه اجتماعي به ويـژه اعتماد اجتماعي و در نظـر گرفتن احتمال وجـود خطـر در هر حوزهاي؛ كاهش سلامت اجتماعي؛ ايجـاد و افزايش پيامدهاي رواني - اجتماعي نظير هراس، تـرس، اضطـراب، اسـترس، وسـواسهاي فكري و علمي نـام بـرد. همچنيـن ميتوان به ارتقاي فرهنگ نظافت شخصي و اجتماعي - محيطي؛ توجه بيشتر به فضاهاي زيستي و احتـرام متقابل به محيط زيست و شـريك دانستن ساير موجـودات كــره زمين در ايــن زيستبوم؛ ترويج و ارتقاي فرهنگ سرگرميهاي درون خانوادگي؛ تقليل ســكسهاي خطـردار و افزايش آن به حوزههاي محدودشدهاي نظير همسر يـا همبسـتر خـاص و افزايـش انسجام درون خانوادگي اشـاره كـرد.
واقعيت اين است كه رسانهها با روان و ذهن انسان كاري ميكنند كه ممكن است هرگز به عمق آن پي نبريم. تاثير رسانه گاه به صورت تقليد و الگوبرداري در بيشتر مواقع چنان نرم و ناخودآگاه است كه كمتر كسي متوجه آن ميشود، در برخورد درست با پيامهاي رسانهاي كه زندگي ما را تحت سيطره خود گرفتهاند و در اين شرايط كرونايي تنگاتنگترين ارتباط بين خانواده و فضاي مجازي برقرار شده است، خانواده به عنوان اولين و مهمترين پايگاه تربيتي انسان، نيازمند آموختن مهارتها و مكانيزمهايي به اعضايش است كه در برابر توفان پيامها داراي يك قوه تمييز و تشخيص باشند، اين ابزار و اين قوه، نامش «سواد رسانهاي» است. قابل ذكر است امروزه يونسكو بيش از ۱۰ نوع سواد براي زندگي بشر تعريف كرده است؛ سواد عاطفي (توانايي ارتباط با اعضاي خانواده)، سواد ارتباطي (ارتباط موثر و ايمن با اعضاي جامعه)، سواد مالي، سواد تربيتي، سواد رايانهاي و ديجيتالي و سواد رسانهاي (3) از جمله اين ۱۰ سواد هستند.
يونسكو سواد را به معناي توانايي تغيير در زندگي در جهت توسعه و پيشرفت تعريف ميكند، سواد رسانهاي منظور سواد و دانش كار كردن با رسانه است كه بيشترين استفاده را از رسانه برده و كمترين آسيب را از آن ببينيم.
آنچه در مورد فراگيري سواد رسانهاي اهميت دارد آن است كه بدانيم سـواد رسـانهاي صـرفا «منـع» شـهروندان از پيامهاي ناخواسته رسانهاي نيست. اگر چه برخي گروهها سعي در ترغيب خانوادهها به خاموش كـردن تلويزيـون خـود دارند ولي حقيقت اين است كه رسانه چنان با فرهنگ محيط اجتماعي افراد عجين شده كه حتي اگر شما تلويزيـون را هم خاموش كنيد نميتوانيد از فرهنگ رسانهاي امروز فرار كنيد. زيرا پيامها مثل اكسيژني كه تنفس ميكنيم ما را احاطـه كرده است و ديگر رسانهها صرفا بر فرهنگ ما تاثير نميگذارند بلكه خود فرهنگ ما هستند. (باكينگهام، 2003، 18) بنابراين، سواد رسانهاي كمك به شهروندان است كه دانش كافي، تفكر انتقادي و سواد لازم را از تمام اشـكال رسـانهاي كسب كرده تا بتوانند آنچه را كه ميبينند، ميشنوند و ميخوانند، خود تحليل و كنترل كنند پـيش از آنكـه از سوي رسانهها كنترل شوند. براي فهم رسانهاي نيازي به حفظ كردن حقايق يا آمار درباره رسانه نيست بلكه لازم است ياد بگيريم چطور درباره آنچه ميبينيم و ميخوانيم و ميشنويم، سوالاتي درست و سنجيده مطرح سازيم. لن مسترمن، نويسنده و مدرس، سواد رسانهاي را «خودشكوفايي در تفكر انتقادي» يا «توانايي تفكر كردن درباره خـود» مينامـد.
يافتههاي پژوهش
در مقالهاي كه در 15 بهمنماه در كنفرانس همايش ملي مجازي پاندمي كرونا و پدافند غيرعامل در پنل رسانه و فضاي مجازي ارائه شد، نگاهي به مهمترين پيامدهاي اجتماعي كرونا كه باعث تغييراتي در سبك نگرشي و عيني خانواده ايراني داشتم، به يافتههايي (4) چون:
هراس اجتماعي
تغيير سبك زندگي
فقدان يا نارسايي سواد رسانهاي در برابر مخاطرات ناشي از كرونا
افزايش الگوي مصرف مجازي
رواج شايعهها و اخبار جعلي
اعتمادسازي با شفافيت اطلاعات
پايين بودن سطح سواد ديجيتال معلمان و دانشآموزان
افزايش خشونت خانگي از پيامدهاي اجتماعي اثرات كرونا بر سبك زندگي خانواده
پديدار شدن شكاف ديجيتالي در داشتن ابزارهاي هوشمند
احساس تنهايي به خصوص در سالمندان
افزايش گفتوگو
فرديتگرايي
كرونا و مساله تغيير در دينداري و آيينهاي ديني
سوگواران تنها
قابل ذكر است كه يافتههاي فوق با رويكردهاي رسانهاي- پزشكي و جامعهشناسانهاي چون: كردهــاي جامعهشناسي تفسـيري و برسـاختگرايي اجتماعـي، جامعه مخاطره اولريش بك «Risk Society»، سبك زندگي بورديو و گيدنز، سبك زندگي در مدرنيته سيال، ديدگاه هوركس و تغيير سبك زندگي ناشي از كرونا، رويكردهاي سواد رسانهاي، ديدگاه بيماريشناسي و هراس اجتماعي فيليپ استرانگ تحليل شده است. همچنين پژوهشهايي كه در مفهوم سواد رسانهاي مورد مطالعه قرار گرفتهاند، گوياي اين است كه:
بررسي پژوهشهاي فوق گوياي نارسايي و ناتواني خانواده در مجهز شدن به سوادي به نام سواد رسانهاي است.
سواد رسانهاي در بستر پژوهش
در بررسي سواد رسانهاي و كرونا در خانواده، پژوهشي يافته نشد و همه موارد سرچ شده در قالبهاي مصاحبه، ميزگرد و يادداشت بود.
تحصيلات والدين در سواد رسانهاي فرزندان موثر است.
هر چقدر پايگاه اقتصادي - اجتماعي خانواده بالاتر، سواد رسانهاي هم بيشتر و بالعكس.
در بين والدين به نظر ميرسد كه مادر، در مقايسه با پدر، نقش كليديتري در موضوع سواد رسانهاي ايفا ميكند و در شكلگيري پايههاي اصلي فرهنگي كودكان همچنان نقش اساسي دارد. منتظر قائم و حاجي كاظم طهراني (1384)
در بين رسانههاي موجود، اينترنت همچنان به عنوان رسانهاي مفيد و در عين حال مضر انگاشته ميشود و ديدگاهها در نوع مواجهه نهادهاي مختلف تربيتي از قبيل خانواده و مدرسه در قبال آن متفاوت است. براي مثال، با توجه به اينكه در مدارس استفاده از اينترنت بهطور عمده، هدفمند و براساس نيازهاي آموزشي است لذا توجه به نقش خانوادهها در استفاده از اين ابراز ارتباطي در محيط خانواده كه ممكن است نظارت كمتري بر آن وجود داشته باشد در مقايسه با مدرسه بيشتر مورد تاكيد پژوهشگران مختلف قرار گرفته است (به عنوان مثال، سلطانيفر، 1387؛ نصيري، 1384).
خانواده در شرايط كرونايي به نوعي كاركرد نهاد آموزشي را هم به واسطه آموزش در فضاي مجازي به عهده گرفته و در مواردي افزايش تنش را در نهاد خانواده به همراه آورده است.
تغيير سبك زندگي به واسطه حضور در اجتماعات و گروههاي مجازي در دوران پساكرونا و ضرورت تعليم سواد رسانهاي به خانوادهها
متخصصان ارتباطات به نقش خانواده در حوزه سواد رسانهاي واقف بوده و قدمهاي نخستين نيز در اين زمينه برداشته شده است، هرچند كه تا دستيابي به وضعيت مطلوب همچنان فاصله زيادي وجود دارد. در واقع، ارائه راهكارهاي موثر به منظور افزايش سواد رسانهاي والدين و همچنين برگزاري كارگاههاي آموزشي براي مربيان و معلمان از سوي مسوولان آموزش و پرورش كشور و با بهرهگيري از تخصص و تجربه متخصصان حوزه ارتباطات و ساير رشتههاي مربتط اقدامي است كه نتايج آن ميتواند برخي از چالشهاي اين حوزه را به فرصت تبديل كند.
اگرچه مطالعات پيشين روابط بين سطح تحصيلات و شرايط اقتصادي خانوادهها با سواد رسانهاي را مورد توجه قرار دادهاند، اما به نظر ميرسد كه توجه به مولفههاي ديگري همچون سطح ارتباطات بين فردي والدين و فرزندان در خصوص نقش خانواده در سواد رسانهاي ميتواند ظرفيتهاي خانواده به عنوان يك نهاد اجتماعي تاثيرگذار را روشنتر سازد.
در برابر يك امر واقع اجتماعي چون كرونا كه خانواده در برابر بمباران پيامها و شايعات مجازي و تاثيرات عاطفي، ضرورت يادگيري سواد رسانهاي و داشتن يك نگاه انتقادي به رويارويي با پيامها، ميتواند خانواده را در تشخيص پيامهاي خوب يا مخرب ياري دهد و از اين باب موثر بر استحكام و پايداري روابط اجتماعي و افزايش سرمايه اجتماعي (اعتماد، مشاركت، همدلي) نهاد خانواده باشد.
الگوي فرهنگي مجازي از جمله يافته ديگري بود كه در اين مطالعه و با تحليل پژوهشهاي موجود به دست آمد كه مختصري در اين يادداشت به آن اشاره ميشود.
محصولات فرهنگي مجازي
سير تحول جوامع همراه با گسترش روزافزون فناوري، محصولات فرهنگي جديدي را به وجود آورده است. منظور از محصولات فرهنگي مدرن يا مجازي، همان منابع، امكانات و اطلاعاتي است كه از طريق شبكه جهاني اينترنت كسب ميكنيم. اين الگو از مصرف فرهنگي كه اتفاقا توليدات آن نيز چندان در اختيار نظام رسمي اطلاعرساني نيست، در دهه اخير از جايگاه ويژهاي در سبد مصرف خانواده ايراني برخوردار شده است.
شرايط ايجادشده در كشور و دوران قرنطينه، از ظرفيت تحريك و ارتقاي بيشتر اين جايگاه برخوردار است، به ويژه آنكه مطالعات نيز نشان ميدهد كه اخبار و اطلاعات منتشرشده در اين فضا، قابليت اعتماد و اطمينان بيشتري براي مردم نسبت به اخبار و اطلاعات رسمي دارد. مطالعات مختلف از نقش قابل توجه شبكههاي اجتماعي براي كسب اخبار و اطلاعات، حكايت دارد. متخصصان مختلفي به موضوع تقويت الگوي مصرف فضاي مجازي در جامعه در اين ايام اشاره كردهاند. سعيدرضا عاملي، يكي از صاحبنظران حوزه مصرف فرهنگي مجازي، در نشست تخصصي ارزيابي پيامدهاي كرونا، ورود جديتر جامعه به دنياي دوم (دنياي مجازي) را يكي از مهمترين پيامدهاي ويروس كرونا معرفي ميكند (جهاد دانشگاهي، 1398الف).
عاملي استدلال ميكند كه فرهنگ در بستر روابط اجتماعي شكل ميگيرد، اما امروز ارتباط مردم تحتتاثير شيوع كرونا مختل شده است و حتي ارتباط انسان با محيط زيست و اشيا نيز به مخاطره افتاده است. بنابراين با بحران ارتباط مواجه هستيم كه اين مساله ما را وارد فضاي دوم (مجازي) كرده است. (همان)
فراستخواه، يكي ديگر از متخصصان اين حوزه است كه مصرف مجازي در دوران قرنطينه را به عنوان يك فرصت بررسي كرده است. وي معتقد است كه در موضوع كرونا، مصرف ديجيتال ما به خلاقيت ديجيتال تبديل شد و به جاي مصرف كور ديجيتال، توانستيم خلاقيت به خرج دهيم.
از شيوع كرونا براي آموزش و اميد بخشي به يكديگر استفاده كنيم. فضاي مجازي نه تنها در آموزش و اميدبخشي موثر بود، بلكه به ايجاد نشاط اجتماعي در شرايط استرس ناشي از شيوع بيماري هم كمك كرد. (همان)
ذكايي نيز با اشاره به موضوع سرمايه اجتماعي فضاي مجازي، به پيامدهاي مثبت كرونا ويروس اشاره داشته است: از نظر ايشان، هرچند بحران كرونا ديد و بازديدهاي مثبت رودررو را كم كرده يك سرمايه اجتماعي به نام دنياي مجازي را تقويت كرده است. اگر از ترسهاي نمايشي در اين فضا كم كنيم، شبكههاي اجتماعي ميتواند تمريني براي بازانديشيها و جايگزينيها براي زيستن در شرايط سخت باشد.
به وجود آمدن ژن فعال مجازي (فاضلي)
در هر حال، بحران كرونا، جهان را به جامعه جهاني مخاطرهآميزي تبديل كرده كه آثار آن اگرچه تا اندازهاي روشن شده، اما ابعاد همهجانبه آن، هنوز در هالهاي از ابهام قرار دارد. آنچه از اين بحران به دست آمده، احساس خطر جهاني، مواجهه با ريسكهاي فراوان، گسترس اضطراب و ترس و به همريختگي در زمينههاي مختلف فردي، خانوادگي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، شغلي، ديني و غيره شده است. در حقيقت اين وضعيت، درآمدي بر ايجاد سبك زندگي جديدي است كه اولريش بك آن را جامعه مخاطره (5) يا جامعه در ريسك ناميده است.
قابل ذكر است در چنين شرايط مخاطرهاي، ويروس كرونا به فضاي مجازي و درون خانواده جهانيشده رخنه كرده است و اين در حالي است كه بسياري از خانوادهها متاسفانه بهكارگيري رسانه و سوادي به نام سواد رسانهاي را ياد نگرفته و بلد نيستند، فرقي نميكند اين رسانه جمعي باشد يا شبكه اجتماعي شخصيشان باشد، هر كسي به خود اجازه ميدهد اظهارنظر تخصصي و غيرتخصصي خود را نشر داده و بيشتر جامعه را تحتتاثير يك اتفاق قرار دهد و جامعه را با رعب و وحشت بيشتري روبرو كند.
سواد رسانهاي بر تفكر انتقادي استوار است يعني در مواجهه با رسانهها و پيامهاي مختلف بايد ديدگاه انتقادي داشته باشيم و هر چيزي را نپذيريم و با شك نگاه كنيم. داشتن تفكر انتقادي در پايش مطالب منتشرشده در فضاي مجازي در مواجهه با اخبار چه در تلويزيون، راديو، فضاي مجازي و سايتها بحثي بسيار تاثيرگذار است چراكه مخاطب با داشتن تفكر انتقادي نسبت به مطالب منتشرشده ميتواند پايش داشته باشد و هر مطلبي را باور نكند. به خصوص در اين ايام كرونايي كه شايعات در مورد حوادث مختلف، داروها و واكسنها بسيار زياد شده است؛ لذا سواد رسانهاي يعني بدانيم محتوايي كه ميآيد از چه سكويي پرتاب شده و كجا فرود ميآيد؛ يعني ناعدالتي را در متن روشن كنيم؛ رمزگشايي و واكاوي كنيم. متاسفانه سواد رسانهاي در ميان خانوادههاي ايراني مغفول مانده است در حالي كه ما بايد كاري كنيم كه سواد رسانهاي تبديل به يك مطالبه و يك جنبش پر انرژي شود و اين امر نيازمند فرهنگسازي عمومي است.
توجه به سواد رسانهاي در خانواده يكي از مهمترين بخشهايي است كه بايد به آن توجه كرد. يعني سواد رسانهاي نياز مغفول خانوادههاي ايراني امروز است. توجه به سواد رسانهاي در خانواده، يعني جايي كه فرزندان اولين اصول زندگي را فرا ميگيرند، بنابراين آنها بايد نقش خودشان را در زندگي رسانهاي فرزندانشان درك كنند و به سادگي از آن نگذرند.
در شرايط كرونايي خانوادهها علاوه بر تمركز بيشتر به نحوه استفاده فرزندان از فضاي مجازي با توجه به آموزش مجازي در كشور (البته والدين داراي سواد)، بهداشت رواني و دريافت خبر از مراجع معتبر دقت كافي داشته باشند. [البته مشكلات مربوط به زيرساختها، عدم دسترسي به اينترنت و موبايل، محروميتهاي موجود و... جاي بحث فراوان است.] لازم به ذكر است با وجود شكاف بسيار بزرگي كه در زمينه سواد رسانهاي در كشورمان با آن مواجه هستيم، يعني وجود اقشاري كه كمسواد بوده، اقشاري كه داراي سواد نوشتاري هستند و تعداد معدودي كه توانايي استفاده از رسانههاي نوين را دارند، دولت بايد برنامه توانمندسازي شهروندان را در جهت ارتقاي سواد رسانهاي در اولويت قرار دهد.
نكته پاياني: كرونا در حقيقت پديده واقعي جهانيشدن است. اما بايد در نظر داشت كه تهديدات و فرصتهاي جهاني را بايد باهم ببينيم. آنچه مسلم است زيست در جهان و فضاي پس از كرونا، بازانديشي در نظام زيستي و فكري و خانوادگي را ايجاب ميكند. از اين منظر بايد اين را فرصتي براي ايجاد تحولات بزرگ در زندگي آينده به شمار آورد.
كرونا به عنوان يك امر واقع در زندگي انسانها كه داراي جنبههاي منفي بوده است، در عين حال ميتواند عامل همبستگي اجتماعي و همدلي، همدردي، همكاري، اخلاقيشدن و عقلانيشدن در نهاد خانواده و ارتباط دوسويهاش با ساير نهادها باشد. كرونا براي بشر امروز اين پيام را دارد كه راهي جز تعامل و همزيستي مسالمتآميز با همنوع خود و محيط زيست ندارد. بنابراين كرونا در كنار تمام پيامدهاي منفي، ميتواند صلح و وحدت جهاني را تقويت كند و سرآغازي بر سبك زندگي مسالمتآميز و فضيلتمدار در خانوادههاي جوامع بشري باشد. سواد رسانهاي (Media Literacy) كه عبارت از يك نوع درك متكي بر مهارت كه بر اساس آن ميتوان انواع رسانهها و توليدات آنها را شناخت و از يكديگر تفكيك و شناسايي كرد. آغاز تعليم سواد رسانهاي به عنوان يك ضرورت در داشتن نگاه و انديشه انتقادي در برابر پيامهاي مختلف، در نهادهاي تربيتي يعني خانواده و آموزش است.
نوشتن اين يادداشت را با گفتهاي از ديدگاه هوركس و تغيير سبك زندگي ناشي از كرونا ادامه ميدهيم.
هوركس و همكارانش (2020) در مركز مطالعات بيولوژيك ميشيگان، ديدگاههاي متمايزي را در مورد تغييرات سبك زندگي ناشي از ويروس كرونا ارائه ميدهند. آنها بر اين باورند كه اگر كرونا تا يك سال مهمان اين سياره باشد، فرهنگ مراودات و تعاملات اجتماعي در جامعه و خانوادههاي جوامع مختلف را تغيير ميدهد و جمعهاي دوستانه را كوچكتر ميكند. در اين فرآيند حضور و فيزيك افراد جاي خود را به تصاوير ديجيتال و مجازي ميدهد. دلتنگيها بيشتر و آهسته آهسته اين سيطره تلفنها و دنياي اينترنت، جاي خالي افراد و عزيرانمان را پر خواهد كرد. دنياي بعد از كرونا، شايد ميزها و صندليهاي خالي بسياري باشد كه از حضورها خالي است. ويروس تاجدار كرونا، به ملتها يادآور ميشود كه سمت روشن تكنولوژي چقدر حياتي است. شايد انسانِ پس از كرونا بايد بيش از هر چيز وامدار تكنولوژي باشد. سيستم آموزش انساني تغيير خواهد كرد. ويديوكنفرانسها، وبينارها و آموزشهاي تحت شبكه اينترنت، سرفصل تازهاي از آينده علم و آموزش است. تمامي مدارس به ناچار به جديدترين ابزار انتقال علم مجهز خواهند شد و تعاريف بسياري از علوم آموزشي دچار تحولي بزرگ خواهد بود. اين اتفاق ميتواند به صورت غيرمستقيم و بعضا مستقيم، از نابودي جنگلهاي بسياري جهت چاپ كتب درسي و آموزشي در سراسر سياره محافظت كند. قرنطينههاي درماني ويروس تاجدار كرونا، كتابهاي ديجيتال و خاكخورده كتابخانهها را جان دوباره خواهد داد. ويروس تاجدار، هنر و خلاقيت فردي را به شكل قابل توجهي رشد خواهد داد. هوركس معتقد است در يك سال، صنايع دستي و هنرهاي مبتني بر فرد، يك رنسانس تازه را تجربه خواهد كرد.
نكته: يادداشت فوق برگرفته از مقاله پژوهشي ارايهشده در «همايش ملي مجازي پاندمي كرونا و پدافند غيرعامل در پنل رسانه و فضاي مجازي (با مديريت آقاي دكتر اكبر نصراللهي كاسماني)» رياست محترم دانشكده علوم اجتماعي، ارتباطات و رسانه واحد تهران مركزي ارائه شد.
پينوشتها:
1- در دوگانهاي از ذهنيت – عينيت: اين يادداشت خبري برگرفته از مقالهاي است كه در 15 بهمن ماه در كنفرانس «همايش ملي مجازي پاندمي كرونا و پدافند غير عامل در پنل رسانه و فضاي مجازي با مديريت (آقاي دكتر اكبر نصراللهي كاسماني) ارائه شد.
2- پژوهشها و مقالاتي كه توسط نويسنده اين يادداشت انجام شده است. از جمله: شكربيگي و علي احمدي (1398) گونه شناسي خانوادههاي شهر تهران از نظر وضعيت اقتصادي و عمدهترين تهديدات و بحرانهاي خانوادگي به منظور ارايه راهكارهاي حمايتي، 1398و...
3- Media Literacy
4 - اين تحقيق با روش اسنادي بررسي شد و به نوعي فراتحليل مقالات علمي- پژوهشي بود كه در يك سال كرونايي كه سپري شد، توسط دانشگاهيان و مراكز پژوهشي انجام گرفته است.
5- -Risk Society
كرونا در حقيقت پديده واقعي جهانيشدن است. اما بايد در نظر داشت كه تهديدات و فرصتهاي جهاني را بايد باهم ببينيم. آنچه مسلم است زيست در جهان و فضاي پس از كرونا، بازانديشي در نظام زيستي و فكري و خانوادگي را ايجاب ميكند. از اين منظر بايد اين را فرصتي براي ايجاد تحولات بزرگ در زندگي آينده به شمار آورد. كرونا به عنوان يك امر واقع در زندگي انسانها كه داراي جنبههاي منفي بوده است، در عين حال ميتواند عامل همبستگي اجتماعي و همدلي، همدردي، همكاري، اخلاقيشدن و عقلانيشدن در نهاد خانواده و ارتباط دوسويهاش با ساير نهادها باشد.