گروه سياسي| آيتالله هاشميرفسنجاني پاسخگوي سوالات روزنامه عرب زبان الوفاق بود. گفتوگويي كه از مساله عراق و حمايت ايران تا حمله نظامي عربستان به يمن و مذاكرات هستهاي را در بر داشت اما شايد جالبترين بخش اين گفتوگو زماني بود كه خبرنگار از رابطه عاطفي و دوستي هاشميرفسنجاني با رهبر انقلاب سوال ميكند و از او ميخواهد تا اين دوستي را در يك جمله توصيف كند. رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام در اين گفتوگو از نحوه آشنايياش با رهبر انقلاب ميگويد و از رفاقتي كه در دوران مبارزه عليه رژيم پهلوي ميانشان آغاز شد و بعد از انقلاب عميقتر شد. توصيف هاشمي ميگويد: ايشان در ايران جايگزيني ندارند، ايشان الان محور اساسي هم براي حيات انقلاب و هم امنيت كشور هستند و ايشان مركز مديريت كشور است و ما هم بايد به ايشان كمك كنيم. بخشهايي از اظهارات آيتالله هاشميرفسنجاني در ادامه ميآيد:
ما الان عراق را مثل خودمان مهم ميدانيم؛ مثل كشور خودمان؛ اولا كشور واقعا مهمي است؛ هم از لحاظ نقطه جغرافيايي جاي مهمي است؛ هم از لحاظ منابع طبيعي؛ هم مردمش؛ اين مردمي كه از هزاران سال پيش اينجا منشأ تمدن بودهاند؛ قانون حمورابي از آنجا آمده و عراقيها هم مردم خوبي هستند.
اگر انشاءالله عقلانيت زعماي عراق ادامه پيدا كند و سعي كنند اين اختلافهاي سطحي را حالا چه مذهبي؛ چه قومي؛ چه هر چيز ديگري را كنار بگذارند و يك وحدتي روي تماميت ارضي خود و وحدت مليشان ايجاد كنند، عراق كاملا ميتواند كشور نيرومندي در منطقه باشد.
ارتباط ايران با عراق هم جديد نيست؛ در رژيم قبل هم ايرانيهاي زيادي آنجا بودند و عراقيهاي زيادي هم اينجا بودند؛ از زمان جنگ هنوز عده زيادي عراقي در ايران هستند و دارند مثل مردم ايران كار ميكنند؛ مرزمان هم تقريبا رفت وآمدش آسان است؛ اعتاب مقدسي كه آنجا هست و اينقدر براي مردم ما جاذبه دارد كه شما ميبينيد در اربعين يا عاشورا چه خبر ميشود؛ مردم اصلا عشقشان آنجاست؛ اگر روزي مرز ما با آنها لغو رواديد شود؛ هميشه نصف مردم ايران در عراق هستند و نصف مردم عراق هم در ايران هستند؛ بله كمكهاي ما جدي است و به هيچ چيز هم محدود نيست؛ هرچيزي كه عراقيها نياز داشته باشند و ما امكانش را داشته باشيم به آنها ميدهيم؛ و البته روابطمان هم با دولت عراق هميشه خوب بوده است.
آقاي طالباني هم يك بار جملهاي گفته بودند كه غربيها اظهار نگراني كرده بودند كه از اينكه شما داريد ايرانيها را ميآوريد و اين خطر است؛ چرا اينجور رفتار ميكنيد؟ او گفته بود: مگر ايرانيها از عراق چه ميخواهند؟ الان كه همه مسوولان عراق از مريدهاي ايران هستند؛ ايران چه احتياجي دارد كه براي ما خطر باشد؛ بهتر از ما ديگر دوست پيدا نميكند؛ ما هيچ خطري از ايران احساس نميكنيم؛ او ما را نجات داده و به اينجا رسانده و كمك كرده است.
حرف كاملا حكيمانه و درست است ما در عراق هيچ طمعي نداريم و از عراق هيچ خطري در شرايط فعلي براي خودمان حس نميكنيم و حفظ عراق و امنيت عراق را امنيت خودمان ميدانيم.
با گروه جديدي كه در عربستان آمدهاند فقط سلمان را در يك مهماني كه در رياض بود، چون ما را دعوت كرده بود يك بار باهم نشستيم و خيلي حرف زديم، همين قدر ميشناسم؛ و با بقيهشان آشنايي هم ندارم و وقتي هم كه ميرفتم آنجا با آن نزديكان بيشتر ملك عبدالله بود و اگر مسوولي هم داشتند، ميآمدند.
اگر عربستان از توافق ميان ايران و 1+5 ميترسد، راهش همان است كه بايد از راه صداقت در بيايند. البته عربستان و احتمالاً ديگر كشورهاي منطقه اشتباه ميكنند، چون ما كه ترس نداريم؛ ما كه بمب هستهاي را تحريم كرديم؛ چرا از ما بترسند.
عربستان از اسراييل بايد بترسد. البته عربستانيها قبل از ما موشكهاي 3000 كيلومتر برد را از چين و جاهاي ديگر خريدند؛ سلاحهاي بسيار پيشرفته، هواپيما و موشكها و رادارهاي پيشرفته و همهچيز هم دارند. پايگاه نظامي هم آنجا دارند؛ عربستان اصلا ميداند كه ايران تهديد نيست.
ما اگر واقعا به فكر قطع كردن روابطمان با عربستان بوديم از آن 400 – 500 نفري كه در آن فاجعه مكه شهيد داديم به آساني نميگذشتيم؛ ولي بعد براي اينكه روابط دو كشور عادي باشد آن طور رفتار كرديم.
امريكاييها در مصر خيلي متنفذ هستند و ارتش مصر را عمدتا آنها تامين ميكنند و آنها هم ارتباط ميان ايران و مصر را نميخواهند.
الان با خطرجنگ مذهبي در منطقه رو به رو هستيم. يعني يك تهاجمي عليه شيعيان در سراسر كشورهاي منطقه داريم. يعني شيعه را مخالف اصلي در نظر ميگيرند و به انواع راهها دارند شيعه را در كشورشان تضعيف ميكنند در صورتي كه شيعه اصلا براي آنها نه خطري است نه مشكلي. اصلا در سياست و ايدئولوژي شيعه اين نيست كه بخواهد با مسلمانان ديگر درگير باشد، يك اشتباهي است كه اينها ميكنند واقعا ميتوانند روي بهترين دوست خود يعني ايران حساب كنند. ولي در حال حاضر من احساس خطر ميكنم. اين اختلافاتي كه دارد بيشتر ميشود و گاهي به كشتار ميرسد، ممكن است تعميق پيدا كند.
6-5 سال پيش در دولت گذشته آخرين سفري كه براي زيارت به عربستان رفته بودم، از من خواسته شده بود در اين سفر مسائل اختلافي با عربستان را حل كنيم، ما بعد از يك مراسم شام كه مهمان آقاي ملك عبدالله بوديم در يك جلسه طولاني تا نيمه شب خيلي ديروقت آنجا نشستيم و ايشان هم با مشاوران نزديكش بودند. وزير خارجه، مقرن و خيليهاي ديگر هم بودند. بحث كرديم و به راهحلي رسيديم و راهحل ما اين شد كه بياييم 7-6كميسيون مشترك تاسيس كنيم كه نخستين و مهمترينش براي امور مذهبي و به اصطلاح علمايي بود. يعني علماي دو طرف يك كميسيون داشته باشند و اختلافاتي كه ظاهرا شيعه و سني دارند را بررسي كنند و راهحل برايش انتخاب كنند و مسوولان دو كشور هم پشت اين نظريات بمانند تا مشكلات را كاهش بدهيم.
كميسيون دوم، مربوط به روابط دوجانبه و همكاري كميسيون اجرايي بود. همچنين يك كميسيون براي لبنان، يك كميسيون براي سوريه و يك كميسيون براي عراق و يكي براي افغانستان و يك كميسيون براي بقيه كشورها با هم مشترك داشته باشيم كه دايما اين كميسيونها با هم كار بكنند و جمعبندي كنند و نظرات را به هم نزديك كنند و مقامات عالي كشور هم اينها را زيرنظر داشته باشند كه ارتباطشان با مقامات عالي باشد.
اين تصميم خوبي بود كه گرفتيم؛ هر دو گفتيم اين راه نجات منطقه از اختلافات است ولي خب من كه آمدم اينجا كساني كه بايد اين كارها را اجرا ميكردند، نخواستند انجام شود و آقاي سعودفيصل هم به دنبال من آمد كه پيگيري كند و پيگيريهايي هم شد و جلسه سفر اولشان خوب بود ولي بعد، هم در آنجا يك مقداري مشكلاتي پيدا كرد و يك مقدار هم كه ما مشكلاتي داشتيم و عملا بهم خورد.
من اين را ميدانم كه اگر الان در عربستان ارادهاي به وجود بيايد و اگر كار مشتركي را شروع كنيم، در همه دنياي اسلام ميتوانيم اختلاف بين شيعه و سني را كم كنيم. چون سوريه يك كشور مستقلي است؛ نه ما و نه عربستان حق نداريم برويم و سرنوشت آنها را رقم بزنيم ما بايد مواظب باشيم كه آنجا اختلافات شيعه و سني و اين مسائل نباشد خودشان و مردم خودشان مسائلشان را حل كنند و به حل مشكلات كمك كنيم.
آيتالله هاشمي در پايان اين گفتوگو در مورد سوالي كه از رابطه ايشان با رهبر انقلاب پرسيده ميشود چنين پاسخ داد:
ما از جواني با هم دوست بوديم. من پنج سال از آقاي خامنهاي بزرگترم. نخستين ملاقات ما در درس خارج آيتالله داماد بود كه با هم آشنا شديم؛ ايشان از من كوچكتر بود؛ بعد هم رفاقتها عميق و در دوران مبارزه خيلي عميقتر شد و بعد از انقلاب ديگر زيادتر شد؛ در همه كارها با هم كار ميكرديم؛ در جنگ و در هرجا كه شما فكر ميكنيد تا امروز ما همين ارتباطمان هست؛ اكنون من و جمعي كه ايشان در مجمع منصوب كردهاند سياستهاي كلي نظام را كه در قانون اساسي از وظايف رهبري است آماده ميكنيم و به ايشان ميدهيم؛ و ايشان هم اگر تاييد كردند، ابلاغ ميكنند. عمده كار ما اين است و نظارت بر حسن اجراي سياستهاي كلي نيز با ما است كه با واگذاري ايشان، بايد نظارت كنيم كه اجرا شود. درباره ديگر مسائل معمولي هم در ملاقاتهايي كه داريم، بحث ميكنيم.
ما خيلي صميمي هستيم؛ من و هم ايشان، همديگر را خيلي دوست داريم؛ يك منظره كوچك آن در بيمارستان بود وقتي كه ايشان جراحي كرده بودند عيادت من با ايشان در آنجا بسيار صميمي بود و همان منظرهاي شد كه ديديد.
معتقدم كه در حال حاضر آيتالله خامنهاي در ايران جايگزيني به اين آساني ندارد؛ و ايشان الان محور اساسي هم براي حيات انقلاب و هم امنيت كشور هستند و ايشان مركز مديريت كشور است و ما هم بايد به ايشان كمك كنيم.