واكاوي علت حمله منتقدان هستهاي به رييس مجلس
«جنس متفاوت» منتقدان يك لاريجاني
مهشيد ستوده/ اين علي لاريجاني آن علي لاريجاني سالهاي دور نيست. ماههاي آخر تكيه «مرد فلسفه» به صندلي رياست مجلس ناخوشي زياد دارد. جلسهاي كه در آن حضور ندارد را فرصت قرار ميدهند براي حمله به او. اين روزهايشان را از چشم او ميبينند. اما علي لاريجاني اين روزها شبيه سالهاي دهه 70 نيست حتي كوچكترين شباهتي به سالهاي دهه 80 هم ندارد. رييس مجلس در شرايطي دهه ششم زندگياش را ميگذراند كه منتقدانش متفاوت هستند. روزگاري اهالي فرهنگ و هنر، زماني سياستمداران اصلاحطلب و اندكي بعدتر هواداران و مريدان محمود احمدينژاد و امروز دلواپسان. روزي در وزارت ارشاد، گاهي در ساختمان شيشهاي جام جم و مقطعي در صحن پارلمان. اينبار اما انتقادها از جنس ديگري است. تندروهاي مجلس در اين هشت سال به او درس «مديريت» دادند تا در مواقع بحراني آرامشش را حفظ كند و با همان آرامش تندروها را غافلگير كند و بشود برنده پاياني. همانطور كه يكشنبه سياه را مديريت كرد و همانطور كه جلوي سيلاب استيضاحها را گرفته است. اين علي لاريجاني است كه حمايتهاي جدياش از مذاكرهكنندگان شد سرآمد همه انتقادهاي منتقدكنندگان.
چرا علي لاريجاني؟
علي لاريجاني در شرايط فعلي يك گزينه مطلوب براي حملات تندروها است. ميتوانند از او انتقاد كنند؛ انتقادي كه بيشتر از هر چيز ديگري به دليل رابطه مثبت علي لاريجاني و حسن روحاني است. رابطه مثبتي كه در دولت سابق با وجود خط مشي يكسان روساي اين دو قوه به چشم نميخورد. رفتار تندروها اما دقيقا از سال 90 به بعد با علي لاريجاني تغيير كرد. سال 90 شد نقطه چرخش علي لاريجاني. همهچيز از خانهنشيني رييس دولت سابق شروع شد و تغيير در صفكشيهاي اصولگرايان. اصولگرايان بعد از آن بود كه به صفوف مختلفي تقسيم شدند و علي لاريجاني از همان موقع شد نقطه مقابل اصولگرايان تندرو. اين نقطه مقابل شدن برايش تبعاتي هم داشت. در 22 بهمن 91 در قم مورد حمله قرار گرفت. با كفش و مهر به او حمله كردند و در حرم حضرت معصومه عليه او شعار دادند. در يكشنبه سياه و روز استيضاح وزير كار احمدينژاد، از او انتقام گرفتند، از خانوادهاش فيلم نشان دادند و تلاش كردند تا پايگاه اجتماعياش را ضعيف كنند. ديگر خبري از رقابتهاي سالانه غلامعلي حدادعادل با علي لاريجاني براي رياست مجلس هم نبود تا بتوانند تندرويهايشان را پشت سر فردي چون حدادعادل پنهان كنند. در همين مجلس اما با روي كار آمدن دولت جديد روحيه ضد لاريجاني در ميان اصولگرايان تندرو شديدتر شد. مودتي كه بين علي لاريجاني و حسن روحاني شكل گرفت برايشان قابل درك نبود. روزهايي را به ياد ميآوردند كه رييس دولت قبل با همين مجلس بيشترين تنازعات را داشت و حالا همهچيز ميان اين دو هماهنگ بود. بيكار ننشستند و اينبار تلاش كردند با فشار به دولت اين رابطه را برهم بزنند. استيضاح رضا فرجيدانا، وزير وقت علوم با وجود تلاشهاي لحظه آخري علي لاريجاني همهچيز را وارد فاز جديدتري كرد. نتيجه اين شد كه اينگونه جلوه دهند علي لاريجاني ديگر قدرت سابق را در مجلس ندارد. تا اينجا همهچيز به نفعشان بود اما تعدادشان داشت كم ميشد. لاريجاني بازهم قدرتش را نشان داد؛ در طرح سوالات بعدي و جلوگيري از مطرح شدن استيضاحهايي كه به مصلحت نبود. اما چرا اين روزها انتخاب اصلي منتقدان هستهاي علي لاريجاني است؟ علي لاريجاني در طول دو سال مذاكره هستهاي ايران با 1+5 سهم بالايي در حمايت از تيم مذاكرهكننده هستهاي داشته است. اين نكته به خوبي قابل باور است كه انتخاب علي لاريجاني به عنوان هدف شماره يك تندروها با برنامهريزي كامل و با توجه به همين حمايتهاي رييس مجلس شوراي اسلامي بوده است. در فواصل زماني و مقاطع متفاوت مذاكرات هستهاي علي لاريجاني جلوي تحركات بسياري از تندروها را كه به نظرش سنگاندازي در مسير توافق هستهاي ميرسيد، گرفت. در مقاطع ديگري همچون تصويب طرح يا بيانيهها هم تلاش كرد تا همهچيز در راستاي منافع ملي جلو برود. همهچيز در طول اين دوسال در مجلس شوراي اسلامي تحت مديريت علي لاريجاني بود تا تندروي عدهاي كه تعدادشان زياد هم نبود نظر كلي مجلس جلوه داده نشود. مرور اخبار اين دو سال در مواجهه با تيم مذاكرهكننده هستهاي يك خروجي بيشتر ندارد و آن هم اين است كه تندروها همهچيز را از چشم علي لاريجاني ميبينند. توافق هستهاي اين روزها در مسيري جلو رفته كه تاييد همگان را با خود به همراه داشته است حالا ترجمه به دست مجلس رسيده است؛ ترجمهاي كه مجلس بايد به آن بله يا خير بگويد. در اين ميان هستند افرادي كه با اين توافق مشكل دارند و تلاش ميكنند با چنين حملاتي همهچيز را تحت تاثير قرار دهند.
اقليتي كه هر روز كوچكتر ميشود
نكته ديگر اينجاست كه اقليت مجلس نهم در سال پايانياش ديگر آن سه يا چهار نفر اصلاحطلبي نيست كه شايد سالي يكبار يك نطق انتقادي داشته باشند. اقليت مجلس حالا آنهايي هستند كه در روز استيضاح رضا فرجيدانا بيش از 100 راي داشتند و اين روزها تعدادشان به 20 نفر هم نميرسد. توافق هستهاي ايران با 6 كشور تكليف خيلي چيزها را در ميان اصولگرايان روشن كرد و شايد اصليترين آنها تعيين خطوط مرز ميان اصولگرايان مجلس باشد. با اين همه انتخابات مجلس دهم پيش رو است و اصولگرايان تندرو اين روزها آشفتهتر از هر روز ديگري هستند. تكليفشان نامعلوم است و از تكرار نتيجهاي همچون انتخابات 92 بيم دارند. علي لاريجاني و يارانش اما آيندهنگرتر بودند. با رفتار اعتدالي و تلاش براي حفظ منافع ملي، خود را از خط تندروهاي اصولگرا جدا كردند. اصولگرايان از همان سال 90 به بعد وارد دنياي جديدي شدند؛ دنيايي كه با كنار رفتن احمدينژاد و روي كار آمدن روحاني برايشان رنگ جديدتري هم گرفت. مجلس نهم شايد تنها مجلس پس از انقلاب باشد كه جناح «اقليتش» بارها تغيير كرده است و به نظر ميرسد «اقليت» اين روزهاي مجلس «اقليتترين اقليت» موجود باشد؛ جناحي كه تنها مانده است و هيچ چيز اين روزها را قبول ندارد. چهرههاي شاخص اصولگرايي كه تا پيش از اين با آنها تا اندازهاي همسو بودند هم كنار كشيدهاند. آنهايي كه مورد حمايتشان بودند حالا در مسير قوه قضاييه براي پاسخگويي هستند و همه اين شرايط آنها را وادار كرده تا در جلسه علني مجلس علي لاريجاني و يارانش را مورد هدف قرار دهند؛ مجموعه رفتارهايي كه به نظر ميرسد نتيجه آنچناني كه مد نظر تندروها است را هم نداشته باشد.