• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3303 -
  • ۱۳۹۴ چهارشنبه ۷ مرداد

پارادايم‌هاي هنر و لزوم تغيير ديدگاه‌هاي مديريتي

حجت‌الله مرادخاني٭ / تنوع پيش آمده در عرصه هنر در قرن بيستم مقوله‌اي نيست كه آن را بدون توجه به تحولات ايجاد شده در ساحت انديشه و تفكر هنري حاكم بر اين دوره مورد بررسي قرار داد و از رهگذر آن بتوان به تحليلي جامع دست يافت. عالم هنر در قرن بيستم با دو پارادايم هنر مدرن و هنر معاصر مواجه بود و ساحت‌هاي مختلف تفكر در عرصه هنر از اين دو پارادايم تاثيرات بسياري پذيرفت و پديده‌هاي هنري دچار تقسيم‌بندي‌هاي متنوعي شد. اين تغييرات سطوح مختلف هنر از سوژه و ابژه هنري گرفته تا مكاتب هنر و شيوه‌هاي خوانش آثار هنري را به طور جدي دگرگون ساخت و شرايطي را به وجود آورد كه ديگر نگرش عام و معمولي نسبت به هنر چندان پاسخگوي پيچيدگي‌هاي پديد آمده در اين عرصه نبود. همگام با اين تحولات براي شناخت و معرفي اين تكثر و تنوع ايجاد شده، نهاد‌هاي هنري مثل موزه‌ها و گالري‌هاي هنري بيش از گذشته توسعه يافت تا همراه با تخصصي‌تر شدن آثار هنري، فضايي اختصاصي براي ارايه آنها و در نتيجه مديريت كردن ظرفيت‌هاي ارتباطي آثار هنري پديد ‌آيد.

شايد بتوان خصلت‌هاي اصلي هنر مدرن را يكي اهميت يافتن سوژه هنري و ديگري خود آيين شدن اثر هنري بيان كرد. در اين دوره آنچه نسبت به هنر دوره پيشامدرن مورد تاكيد قرار گرفت ذهنيت هنرمند به مثابه خالق اثر هنري بود. از سوي ديگر تاكيد بر مقوله خودآيين بودن اثر هنري، يعني اينكه اثر هنري ارزش و اعتبارش را صرفا از خودش دريافت مي‌كند نه از پديده‌هاي ديگر موجب شد تا ظرفيت‌هايي جديد براي آثار هنري و فهم و دريافت آنها به وجود ‌آيد. بر اثر اين تحولات دوره مدرن ما مي‌بينيم كه مكاتب هنري بسياري در ابتداي قرن بيستم تا نيمه آن شكل گرفت. بي‌شك در مواجهه با اين تكثر پديد آمده، مراكز و نهاد‌هاي هنري نيز با توجه به اين تحولات، رويكردها و سياست‌هاي مديريتي خود را نسبت به آثار هنري تغيير داده و منطبق بر مقتضيات روز به آثار هنري پرداختند؛ تغييراتي كه ضرورت آن براي گسترش عرصه هنر در جوامع ضرورتي انكارناپذير به نظر مي‌رسيد. نمونه بارز اين مساله را در جنبش اكسپرسيونيسم انتزاعي در امريكا و حمايت نهادهاي فرهنگي اين كشور از هنرمندان و آثار اين مكتب مي‌توان ديد. حمايت‌هايي كه اغلب با تغيير در رويه‌هاي مديريتي همراه بود و شرايط تازه‌اي براي همگاني‌تر شدن اين آثار جديد در امريكا و ديگر نقاط دنيا به صورت برگزاري نمايشگاه‌ها و تورهاي هنري بزرگي به وجود آورد تا از رهگذر اينها، آثار هنرمندان امريكايي به مرور ساحتي جهاني پيدا كند؛ اقدامي كه در عمل هم به نتايج مورد نظرش دست يافت.

اما در دوران معاصر، پارادايم هنر با دگرگوني‌هاي نويني مواجه شد و هنرمندان معاصر با رويكردي انتقادي نسبت به هنر مدرن پا به عرصه گذاشته و مباني نظري آن را با چالش‌هايي جدي مواجه ساختند. در اين دوره به دليل تحولات اجتماعي-سياسي پس از جنگ جهاني دوم و پيشرفت وسيع تكنولوژي و همگاني شدن آن، نوع نگاه انسان به آثار هنري نيز تغيير كرد. براي مثال در اين دوره سوژه هنري نسبت به عصر مدرن ديگر اهميتي محوري نداشت. رشد چشمگير رسانه‌ها و وابستگي بيش از پيش هنر و هنرمندان معاصر به آنها موجب شد تا اثر هنري همچون دوران پيشامدرن بار ديگر خصلتي دگر آيين يابد، يعني اين‌بار اثر هنري اعتبار و ارزشش را از وابستگي به اشكال مختلف تكنولوژي و رسانه‌ها دريافت مي‌كرد. در اين دوره همگام با نگرش انتقادي نسبت به دوره مدرن، رويكرد نهادهاي هنري نسبت به مديريت آثار هنري نيز دچار تغيير شد و مبتني بر تغييرات جديد توانست شيوه‌هاي نويني را براي مديريت فضاهاي هنري، آثار هنري و نحوه ارايه و معرفي آنها مهيا كند. استفاده فراگير از تجهيزات ديجيتالي و مولتي مديا در موزه‌ها و پديد آمدن گالري‌هاي مجازي را مي‌توان از نمونه نتايج اين تغييرات مديريت هنري در اين دوره به شمار آورد.

آنچه مسلم است مديريت به معناي بسترسازي براي حركت هنر و فراگير شدن آن همواره دغدغه هنرمندان و علاقه‌مندان به اين حوزه بوده و هست. بي‌شك مديريت درست هنري است كه مي‌تواند مسيرهاي همگاني شدن هنر در جامعه را فراهم آورده و با گسترش مخاطبان آثار هنري به ميان اقشار مختلف، زمينه‌هاي لازم براي فراگير شدن هنر را فراهم آورد. امروزه اين ضرورت در كشور ما هم نقشي محوري دارد زيرا در ايران از يك سو به دليل قدمت فراوان در عرصه فرهنگ و هنر و از سوي ديگر به عنوان بزرگ‌ترين توليد‌كننده آثار هنري در خاورميانه و يكي از كشورهاي فعال در دنيا، عرصه مديريت هنري اهميتي غيرقابل انكار دارد. از اين رو به نظر مي‌رسد اگر بخواهيم هم ظرفيت‌هاي هنري كشور را در حوزه‌هايي مثل هنرهاي تجسمي بشناسيم و هم بتوانيم از رهگذر اين آثار هنري، حضوري شايسته در عرصه جهاني داشته باشيم اين امر نيازمند اين نكته است كه ما نيز چون جوامع پيشرفته در عرصه هنر با نقد و بررسي و شناخت فضاي هنري كشور، شرايط فكري حاكم بر آن را تبيين كرده و مبتني بر آن تغييرات مديريتي لازم را ايجاد كنيم. مقوله‌اي كه به نظر مي‌رسد در حوزه‌هاي مختلف هنر به ويژه عرصه هنرهاي تجسمي در ايران مغفول مانده و هر ساله به دليل اين بي‌توجهي‌ها فرصت‌هاي اقتصادي- فرهنگي زيادي از دست مي‌رود. در حالي كه با بينشي درست و درس گرفتن از تجربيات موفق جهاني مي‌توان بسياري از نواقص موجود را برطرف ساخت و در مسير رشد هنر گام‌هايي استوار برداشت. ‌٭پژوهشگر و مدرس دانشگاه

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون