يادداشت فردين خلعتبري به بهانه بداهه نوازي پيانوبهنام ابوالقاسم
صداي دستهايت، كسي را به بعدترها ميبرد
«بهنام ابوالقاسم» روزهاي پركاري را ميگذراند. او همين هفته قبل با «داليبور كارواي» بداههنوازي كرد و هفته بعد هم همراه با «الكساندر رودين» نوازنده چلو بداههنوازي خواهد كرد. او مهمان اركستر سمفونيك در اجراي پيش رو است و دو شب قبل از اجراي سمفونيك به اتفاق ابوالقاسم در اركستر رودكي به اجراي برنامه خواهد پرداخت. اين در حالي است كه او كنسرت بداههنوازي پيانو را در قالب پرفورمنسي با مشاركت مخاطبان اجرا خواهد كرد. اين نخستين كنسرت از مجموعهاي است كه اين نوازنده در نظر دارد با عنوان «اين صداها در گوش تو و انگشتان من همزمان متولد ميشوند» برگزار كند و بايد آن را تلفيقي از ايدههاي آهنگسازي و پرفورمنس دانست. او خودش درباره اين اجرا ميگويد: «در سالهاي اخير بداههنوازي همواره به عنوان يكي از مهمترين دغدغههاي من در نوازندگي بوده است. چند كنسرت بداهه در همراهي با يكي از دوستانم اجرا كرديم و در كنسرتهاي آقاي قرباني، نيز ساز و آواز بداهه همواره مورد استقبال مخاطبان قرار ميگرفت و همين من را براي عملي كردن اين طرح بيشتر ترغيب كرد. اما درنظر داشتم تا كنسرتي كه برگزار ميكنم كاملا به شكل بداهه باشد؛ نه مانند بسياري ديگر از اجراها كه نوازنده تمام قطعات را از پيش تمرين كرده و با اين نام روي صحنه حاضر ميشوند.»او ميگويد هنوز نميداند كه سبك و سياق نواختنش در اين كنسرت چه خواهد بود و همهچيز به لحظهاي مربوط است كه روي سن قرار ميگيرد: «مهم است روز كنسرت چه احوالي داشته باشم و چه موجي از مخاطب دريافت كنم. همهچيز در همان لحظه اتفاق خواهد افتاد، هر چند از المانهاي موسيقي ايراني بهطور خاص استفاده ميكنم؛ اما نه به شكلي كه به رسم «پيانوي ايراني» معروف است. در واقع سعي خواهم كرد فضاي موسيقياي كه مينوازم متفاوت و داراي حس و حال ايراني باشد. » ابوالقاسم در نظر داشته كه در اين كنسرت از يك خواننده و نوازنده مهمان نيز بهره بگيرد؛ اما آن را موكول به اجراهاي بعدي كرده است. اين در حالي است كه او همچنين پروژهاي را با همراهي «عليرضا قرباني» در دست دارد كه احتمالا در همين تابستان اجرا خواهد شد. آنسامبل كوچكي قرباني را در اين اجرا همراهي خواهد كرد و در آن قطعاتي از ساختههاي ابوالقاسم و چند قطعه از آهنگسازان ديگر اجرا شود. ابوالقاسم ميگويد اين كنسرت نيز اجرايي متفاوت از اين خواننده خواهد بود. البته اين كنسرت، اجرايي متداول در بداههنوازي نيست و ابوالقاسم از همراهي مخاطبانش در اجراي اين قطعه بهره خواهد گرفت. خودش در اين باره توضيح ميدهد: «در طول اجرا از چهار نفر از مخاطبان ميخواهم تا چند نت را به صورت اتفاقي بنوازند و من قطعه را بر اساس آن خواهم نواخت.»
فردين خلعتبري٭
حتي براي لبخند تو و بغض من زمان مشتركي است.
و حتي براي هوشياري فرزانگان و خواب خرگوشان.
حتي، زمان بيشماره و زمان به شماره يكي است. عبور سهل مستانه پروانهها، در شيب گلهاي كوهستان، من غافل و تو عاقل را در يك قدح ميگذارد اين زمانه بازيگوش.
و گوش و هوش را همراهي نشايد، مگر به چشم مست عابر پياده مدهوش زمانه. با چشمهاي بسته ميشمارد و با چشمهاي باز. به ثانيه و بي ثانيه ميشمارد و گوش ميدهد عبور زمان را از پس سكوت ديوانگان.
ميشنود. حتي زمان خيال عابر، با خنياي دورهگرد، يكي است. هوشياري نه فصل است و نه حادثه. هوشياري، مضرب زمان است و آدم. آهنگ است و همآهنگي. احساس بي بديل با هم بودن، حتي اگر نه شبيه هم، همگون زيستن.
بنواز.
صداي دستهايت، كسي را به بعدترها ميبرد. به آرزوهاي نهان. و كسي را به كوچه پر از نگاههاي شرمگين نوجواني.
به انتظار آمدنش شايد. به گونههاي سرخ و گامهايي سست. به جهاني به وسعت موهاي بافتهاش. صداي دستهايت، كسي را به اشكال معادلات چند مجهولي ميبرد و كسي را به قبرهاي هم شكل كه فقط از يكي مادرش را ميبويد و كسي را به تحليل درجه گامي كه در آني و چگونگي چند صداييات.
و آنكه صداي اين دستها را انكار ميكند، يا كر است و يا زمانش گم شده است يا گمانش مخدوش است. اگر لحظهاي دم بدهد، صداي هقهقاش شنيدني است.
مثل موسيقي.
نميدانم صداي دستهايت، تو را كجا ميبرند؟ به كدام خاطر پريشان و يا كدام ساحل با كدامين نقش ماسهاي؟ نميدانم دستهايت، محو كدام عبورند؟ نميدانم اين صدا از كجا ميآيد. نميدانم حتي ميداني يا نه؟ بنواز و يقين بدار كه نتهايت، پيش از اينكه مال تو باشند، قباله خاطر منند. با چشمهاي باز. با چشمهاي بسته.
٭آهنگساز