• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3303 -
  • ۱۳۹۴ چهارشنبه ۷ مرداد

به بهانه تولد مسعود كيميايي و دوري يك نسل تازه از يك نسل قديمي

بايد زبان يكديگر را ياد بگيريم

نگار اسكندر‌فر

سال‌هاي سال است كه با جوانان كار مي‌كنم و به اميد همين معاشرت با نسل تازه، فكر مي‌كردم كه زبان‌شان را مي‌فهمم و در ميان هم‌نسلان خودم، بيشتر از بقيه از جوانان خبر دارم. اما همين چند وقت پيش دخترم از من پرسيد: «تو هم مثل من با مادرت همين‌قدر اختلاف سليقه داشتي؟». سوالش متعجبم كرد. باورم نمي‌شد كه دخترم فكر مي‌كند با من اختلاف سليقه دارد و من نتوانستم زبان
نسل او را بفهمم.

بعد يادم افتاد كه در روزگار، كه هم‌سن و سال او بودم، اصلا چيزي به نام «اختلاف سليقه» را در ذهن خود نداشتم و به رابطه خودم و مادرم، اين‌طور نگاه نمي‌كردم كه حالا دخترم نگاه مي‌كند و معتقد است كه باهم اختلاف سليقه داريم. اما واقعيت اين است كه زبان نسل‌ تازه عوض شده و اين تغيير آنقدر زياد و متفاوت است كه نسل من و نسل‌هاي قبل‌تر، حتي اگر در رابطه مداوم و هميشگي باشند، بازهم نمي‌توانند جزييات آن را
درك كنند.

همين است كه تفاوت سليقه پيش مي‌آيد و همين است كه شكل جريان‌ها، مناسبات و حتي رفتارها، ميان نسل تازه و نسل‌هاي قديمي عوض مي‌شود و اين روزها مي‌بينيم؛ بزرگان عرصه سينما، ادبيات و هنرهاي ديگر، آنهايي كه قديمي بودند و در دهه‌هاي 50 و 60 جريان‌سازي كردند، ديگر شبيه گذشته با اين نسل جوان ارتباط نمي‌گيرند و نه آثارشان آن اقبال قديمي را پيدا مي‌كند و نه اين جوانان شبيه آن طرفداران و همراهان هميشگي و قديمي مي‌شوند.

بزرگاني مثل مسعود كيميايي، داريوش مهرجويي، بهرام بيضايي و... هركدام به يك دليلي، حالا يا كم‌كاري يا دوري از ايران، از آنچه در دوراني ديگر بودند بسيار دورتر و متفاوت‌تر ايستاده‌اند. البته نه اينكه جايگاه آنها خدشه‌دار شود يا تمام آن سال‌هاي خوب و رويايي فعاليت‌هاي آنها ناديده گرفته شود، اما انگار فرهنگ فراموشي بزرگان به آنها هم سرايت كرده و تنها مخاطبان قديمي و وفادار هستند كه سراغي از آنها مي‌گيرند و همچنان از شاهكارهاي آنها در سينما حرف مي‌زنند و برنامه‌هايي تازه براي همراهي با آنها مي‌سازند. اما دوري از نسل تازه، اتفاق افتاده و اين اصلا اتفاق
عجيبي نيست.

چون زبان‌ها عوض شده و فيلمسازي كه روزي قهرمان بوده، حالا ديگر نمي‌تواند تفكر و انديشه خود را با همان زبان قديمي به اين نسل تازه منتقل كند. در چنين شرايطي چند نكته را نبايد از بين ببريم؛ اول اينكه جايگاه اين آدم‌ها هيچ‌وقت عوض نمي‌شود و كيميايي «قيصر»، مهرجويي «هامون»، بيضايي «مسافران» و... هميشه در همان جايگاه والا باقي مي‌مانند و نمي‌توانيم به بهانه دوري امروز، تمام ردپاي موثر آنها را در فيلم‌هاي‌شان و در روزگاري ديگر ناديده بگيريم.

دوم اينكه، اين همزباني بايد ايجاد شود، حتي در دورترين نسبت نسل ما با نسل جوان، بازهم بايد پل ارتباطي برقرار باشد تا نسل جوان از تمام اندوخته‌هاي اين بزرگان، بتوانند آموزش ببينند و استفاده كنند و براي آينده تربيت شوند. واقعيت اين است كه با كمي همراهي و همزباني، آن فرهنگ فراموش‌كاري و نقد گذشته تبديل به فرهنگي براي استفاده از تجربيات گذشته مي‌شود و
چراغ راه آينده.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون