دلواپسي از مارمولك تا رستاخيز
جواد ماهزاده
11 سال پيش وقتي فيلم «مارمولك» بعد از چند روز اكران به دليل نگراني دلواپسان وقت، از پرده سينماها پايين كشيده شد، هنوز شبكههاي فراگير مجازي امروز وجود نداشتند، با وجود اين، فيلم در كوتاهترين زمان ممكن به شبكه توزيع زيرزميني راه يافت و شايد بتوان گفت تا پايان همان سال، تعداد تماشاگران اين فيلم با تعداد تماشاگران كل سينماي ايران در آن سال برابري ميكرد. حتي بعضيها با ديدن «مارمولك» كمال تبريزي، دوباره به سينماي ايران اميدوار و پاي ثابت فيلمهاي ايراني شدند. بازي پرويز پرستويي و برخي شوخيها و تكيهكلامهاي اين فيلم نيز هنوز تا آنجا در ذهنها مانده است كه اگر فيلمسازي ديگر بخواهد تقليدي از شوخيها يا تكرار آن تكيهكلامها را وارد فيلمش كند، بيدرنگ دستش رو و متهم به كپيبرداري ميشود. دو سال بعد فيلم «سنتوري» داريوش مهرجويي به سرنوشتي مشابه دچار شد. اين فيلم در جشنواره فجر نمايش داده شد اما وقتي در سال 86 قرار بر اكران آن بود، مجوز نمايش دريافت نكرد و اين فيلم نيز بلافاصله به صورت قاچاق عرضه شد و ميليونها مخاطب ايراني در داخل و خارج از كشور به تماشايش نشستند. البته سنتوري سه سال بعد توانست براي عرضه در شبكه نمايش خانگي مجوز بگيرد اما مارمولك كماكان نسخهاي قانوني در بازار ندارد. (البته هر دو فيلم به واسطه توقيف و ممنوعيتي كه شاملشان شد، در روزگار فقدان شبكههاي اجتماعي اينترنتي، با چنان سرعتي دست به دست شدند و به خانهها راه يافتند كه بازار نيز پس از چند سال روي خوشي به نسخه قانوني و مميزي شده چنين فيلمهايي روي خوش نشان نميداد و نخواهد داد.) حالا در عصر سريالهاي خارجي و شبكههاي اجتماعي، «توليد فرهنگي داخلي» دچار بحران شده و كمديسازي، استفاده از ستارههاي جوانپسند و پرداختن به موضوعات اجتماعي حساسيتبرانگيز باب دندان تهيهكنندهها شده است تا بتوانند گيشهها را نه به طور حداكثري، دستكم به طور نسبي فتح كنند و در بازار سينماي ايران باقي بمانند. خيليها افت تيراژ كتاب و روي آوردن به نسخههاي اينترنتي را نيز ناشي از آن ميدانند كه كتابها كماكان با حذف و مميزيهاي وزارت ارشاد منتشر ميشود و وقتي ميتوان نسخههاي سالم و كامل آنها را در اينترنت يا چاپهاي غيرقانوني آنها را كنار خيابان يافت، منطقي نيست كه به سراغ كتابهايي رفت كه از يك سو آفت زدهاند و از سوي ديگر قيمت پشت جلدشان، دستها را لرزان و پاها را سست ميكند. در چنين هنگامهاي كه رسانهها و ابزارهاي جديد اطلاعرساني، حتي بسياري از روزنامهخوانها را به خاطر در اختيار داشتن موبايلهاي همهچيزدان، از خريد روزنامه فارغ كرده است، همچنان فرياد براي اكران برخي فيلمها بلند است و فشارها برقرار. فيلم «رستاخيز» احمدرضا درويش تازهترين نمونه است. امسال دو فيلم «قصه ها» و «نهنگ عنبر» نيز به دلايلي با فشار روبهرو شدند و با جرح و تعديل روانه سينماها شدند. و هر دو فيلم با استقبال عمومي همراه شدند تا مشخص شود كه شاخصهها و معيارهاي دلواپسان جنبه عمومي ندارد. اگرچه هنوز سرنوشت فيلم «خانه پدري» هم نامشخص است و انگ خشونت و سياه نمايي مانع نمايش آن شده است، اما اين اميد وجود دارد كه پس از رفع مسائل مربوط به «رستاخيز» فيلم كيانوش عياري هم با تدبير مديران مجوز نمايش بگيرد. عياري پس از اسيدپاشيهاي زنجيرهاي كه پارسال در اصفهان رخ داد و هنوز مقصرانش پيدا يا معرفي نشدهاند، در مصاحبهاي گفت، «آيا ميشود از اين دست واقعيات هولناك سخن نگفت و آنها را پنهان نگه داشت؟» بايد گفت اگر يك دهه پيش فيلمهايي مثل مارمولك و سنتوري در محاق نماندند و به سرعت وارد فضاي عمومي شدند، در شرايط امروز ساختن چنين محاقهايي آنقدر از معنا تهي است كه حتي نوشتن دربارهاش نيز از مد افتاده و مضحك به نظر ميرسد.