سرسختي يا اصلاح؟ كيفيت حفظ خطوط قرمز
زيرا وضعيت به مرحلهاي ميرسد كه بسياري از مدافعان معتقد ميشوند كه اين سنگر قابل دفاع نيست و مقاومت را بيفايده ميدانند و آن را ترك ميكنند و حتي به جبهه مقابل ميپيوندند، همين امر وضعيت دفاعي سنگر را ضعيفتر ميكند. در عمل هم قانون موجود حجاب قابل اجرا نيست، مصوبه جديد هم خطرناك تشخيص داده شده است.
پرسشي كه برخي از مدافعان اين سنگر و همه سنگرهاي مشابه مطرح ميكنند اين است كه اگر عقبنشيني كنيم، همه سنگرها را بايد بدهيم. اين استدلال از دو حيث غلط است. اول اينكه مقاومت بيهوده كه بيشتر موجب شكست و هزيمت ميشود. دوم اينكه اگر خط قرمز يا سنگر جديد خود را مطابق با خواست عموم تعريف كنيد، مساله حل ميشود. خواست عموم هم قابل سنجش است. قرار نيست كه كسي جاي خدا بنشيند، اگر خداوند اراده ميكرد بدون دردسر همه مردم را هدايت شده ميآفريد. ديگران چه كارهاند كه براي مردم نقش هدايتگري اجباري را ايفا ميكنند. اين قاعده بارها در قرآن تكرار شده كه اگر خدا ميخواست مردم را هدايت شده ميآفريد. مطابق خواست مردم و همگام با اراده خداوند كه در تحول طبيعي متجلي ميشود حركت كنيد. بخش مهمي از ميراث رفتاري قرون گذشته نه تنها اصالت ندارد بلكه ساخته و پرداخته نيروهاي آن زمان است كه به نام ارزشهاي ديني به جامعه تحميل كردهاند. زماني اگر ميگفتند زنان حق راي دارند از كفر ابليس بدتر بود حالا همان را افتخار اسلام ميدانند و حتي راهي براي سرپيچي از خواست شوهر هم ميدانند از اين مثالها فراوان است. در تاريخ تحولات خطوط قرمز آن اندازه فراوان است كه حدي ندارد. تصوير كتابي را ديدم با عنوان «زن و انتخابات» كه در سال ۱۳۳۹ از سوي ۵ تن از روحانيون حتي روشنفكر آن زمان چاپ شد و هدفش نفي عقلاني شركت زنان در انتخابات بود. من قصد تخطئه آنان را ندارم، گر چه استدلالهاي آنان اغلب عجيب است ولي در هر حال، ۱۸ سال بعد انقلابي به نام اسلام شد، كه به زنان حق انتخاب كردن كه هيچ، حق انتخاب شدن را هم داد و به اين افتخار هم ميكند و حتي فتوايي هست كه «زنان در چند مورد بدون اجازه شوهر مي توانند از منزل خارج شوند از جمله براي رأي دادن در انتخابات يا شركت در راهپيمايي هاي ضروري.» يا همين چند سال پيش اينترنت پر سرعت را حرام اعلام كردند حالا مطالبه حداكثري آن جز بديهيات است.
تنها راه در برابر حكومت اين است كه خطوط قرمز خود را از دل مردم بيرون آورد. خطوط قرمز يعني مواردي كه عبور از آن جرم است. اين بايد به خواست مردم گره بخورد. جابهجا شدن آن نيز فراتر از قدرت من و شما است و بايد به آن احترام گذاشت و آن را به رسميت شناخت. مقاومت در برابر خواست جامعه جز شكست در شكل هزيمت نتيجه ديگري ندارد. ولي تعامل مثبت حكومت با جامعه آنان را به اينجا ميرساند كه خودشان از خطوط قرمز جديد دفاع كنند. طرفداران خطوط قرمز كنوني نه تنها در عمل موفق نبودهاند و سنگرها را از دست دادهاند، بلكه نه به لحاظ نظري هيچ ايده روشني در دفاع از اين سنگرها و خطوط قرمز دارند و نه در عمل هيچ راهبرد و تاكتيك اثربخشي را پيشنهاد ميكنند. نتيجه اين سياستها از پيش روشن است. بدون ترديد.