• 1404 يکشنبه 14 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6034 -
  • 1404 يکشنبه 14 ارديبهشت

نماد پيروزي اخلاق، بازنده نبرد قدرت

محمود فاضلی

يكي از ترورهاي خونين در ميان اعضاي سازمان مجاهدين خلق ايران در سال 1354 كه همچنان مورد توجه تاريخ‌نويسان معاصر كشور است و تا سال‎ها محافل سياسي داخلي را تحت تاثير خود قرار داد، تصفيه‌هاي خونين در ميان اعضاي اين سازمان است. افشاي چگونگي قتل و جسدسوزي شريف‎واقفي توسط محسن خاموشي كه در حضور خانواده از تلويزيون رژيم پهلوي پخش شد موجي از كينه و نفرت را در ميان مبارزين داخلي در پي‌داشت.
فضل‌الله صلواتي يكي از مبارزان قبل از انقلاب اسلامي، خاطرات خود از شريف‎واقفي را چنين به ياد مي‎آورد: «مجاهدين در جذب افراد به سازمان خود سخت‌گيري زيادي مي‌كردند و گاهي از بنده درباره افراد تحقيق مي‌كردند. سمبل مجاهدين خلق، مجيد شريف‎واقفي و صمديه لباف بودند كه اين افراد از شاگردان بنده بودند. در اين زمان مجاهدين خلق بسيار محبوب بودند و روحانيان زيادي مانند آيت‌الله منتظري، رباني‌شيرازي و آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني علاقه زيادي به اين گروه داشتند، به‌طوري كه بسياري از اين روحانيان به ‎دليل كمك به مجاهدين خلق به زندان افتادند و تا سال ۱۳۵۴ اين محبوبيت ادامه داشت.
مجيد شريف‎واقفي تا روزهاي آخر عمرش با بنده ارتباط داشت و در دانشگاه صنعتي شريف تحصيل مي‌كرد كه بنده پيشنهاد دادم به ياد مجيد شريف‎واقفي نام اين دانشگاه از «آريامهر» به «صنعتي شريف» تغيير كند. زماني كه دوره فوق‌ليسانس و دكتراي خود را مي‌گذراندم، شب‌ها براي اين افراد مانند شريف‎واقفي درس نهج‌البلاغه مي‌دادم.
سال ۱۳۵۳ كه از زندان آزاد شده بودم به تهران رفتم و در يكي از خيابان‌ها كه با مجيد شريف‎واقفي قرار ملاقات داشتم، در كوچه‌اي وارد شدم كه ناگهان صداي فردي را از پشت سر شنيدم كه با تندي گفت: «آقايان دارن كجا مي‌رن؟» كه در لحظه اول گمان كردم ساواكي‌ها پشت سر ما هستند كه متوجه شدم مجيد شريف‎واقفي است كه با يك موتورِ بزرگ آمده بود. يك ساعتي با هم صحبت كرديم. ايشان آخر حرفش را زد كه ديگر هيچ كاري براي ما نيست و تمام اين افرادي كه الان در راس سازمان هستند به انحراف گراييدند و به ‎زودي ما را نابود خواهند كرد. من تنها حرفي كه زدم اينكه اگر مي‎تواني اسلحه و لوازمي كه داريد اينها را‌ برداريد و در يك مخفيگاه ديگري كه از آن افراد پنهان باشد و هم از نظر ساواك و سازمان امنيت، مخفي كنيد.»
فضل‎الله صلواتي در گفت‌وگوي ديگري در سال 1381 چنين مي‎گويد: «در فاصله 8-7 ماه كه از زندان بيرون بودم، چند بار با او ملاقات داشتم و او از تغيير مواضع مجاهدين برايم سخن گفت. توصيه من به او اين بود كه يا سازمان را رها كند يا از كشور بيرون برود. مثلا از طريق پاكستان خارج شود، چون هم از نظر رژيم شاه و ماموران آن و هم از نظر سازمان تحت تعقيب بود. او گفته بود ساواك مرا تعقيب مي‎كند و مرا به كشتن تهديد كرده‎اند و همچنين از اينكه ممكن است صمديه لباف را بكشند و در تشكيلات درون سازماني ما را به اعدام محكوم كرده‎اند و اينكه ما در يك زندگي مخفي به سر مي‎بريم.»
دكتر صلواتي كه چند روز پيش از شهادت مجيد، او را ملاقات كرده بود، مي‎گويد: «چند روزي قبل از شهادت مجيد، او را در تهران يافتم. به او توصيه‎هايي كردم و حدود 500 -400 تومان پول كه در جيبم بود به او دادم، اما او قبول نمي‎كرد، اما من به اصرار به او دادم.»
در يك قرار ديگر شريف‎واقفي به ديدار صلواتي مي‎رود. وي اين ديدار را چنين روايت مي‎كند: «با هم به خوابگاه دانشگاه صنعي رفتيم، دو نفري وارد يك اتاق شديم. مجيد شروع كرد به گريه كردن و اسلحه كمري خود را باز كرد و روي ميز گذاشته و به من گفت: «فضل‎الله اين امانت خدا را از من بگير، من ديگر نمي‎توانم آن را حمل كنم. سازمان منحرف شده است. من در يك درياي متلاطم و پرموج گير كرده‎ام، نمي‎دانم چه كنم.» به او گفتم: «تو كه از مرگ هراسي نداري بگذار تو را بكشند، تو سعي كن عضو‌گيري كني از كساني كه نماز شب مي‎خوانند و اهل دعاي كميل و زيارت عاشورا هستند، زيرا اينها هستند كه براي تو مي‎مانند و... او رفت، اما براي هميشه.»
به‎ گفته صلواتي، دو نفر از گروه مجاهدين خلق به نام‌هاي وحيد افراخته و تقي شهرام به ماركسيست گرايش پيدا كرده بودند كه به ‎همين دليل گروه ماركسيستي مجاهدين را شكل دادند كه در برابر اين افراد مجيد شريف‎واقفي و صمديه لباف ايستادند و بر اسلامي بودن سازمان مجاهدين تاكيد كردند كه مجيد شريف‎واقفي سرانجام به ‎دست گروه تقي شهرام به شهادت رسيد و جسدش را در بيابان‌هاي مسگرآباد آتش زدند. مجيد شريف‎واقفي اصالتي نطنزي داشت و خانواده او از خانواده‌هاي سرشناس نطنز اصفهان هستند. مجيد فردي مودب و بسيار باسواد بود و براي كارگران و بازاري‌ها سخنراني مي‌كرد و از هوش بالايي برخوردار بود و با قرآن و نهج‌البلاغه آشنايي زيادي داشت.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون