نگاهي به ظرفيتهاي موسيقي فولكلور و چالشهاي استفاده از آن در صداو سيما
ميراثيكه تنها در شعار زنده است
محسن كريمي
يكي از مزيتهاي مهم بهرهگيري از ظرفيتهاي موسيقي فولكلور در رسانهها اين است كه مردم با موسيقي اقوام، فرهنگها، سنتها و ملوديهاي هر منطقه آشنا ميشوند و همچنين گاه مخاطب با روايتها و داستانها و اسطورههاي هر قوم آشنايي بيشتري پيدا ميكند. اگر در رسانههايي مانند راديو، تلويزيون و... برنامههاي باكيفيت و كميت مطلوبي پيشبيني ميكردند كه در آن كارشناسان، پژوهشگران و افراد كاربلد از موسيقي شهر و منطقه خود ميگفتند و داستانهاي آن را به صورت مجزا بيان ميكردند، قطعا دانستههاي مردم نسبت به اطلاعاتي كه در فضاهاي مجازي به صورت محدود ميبينند، بيشتر ميشد. دغدغهمندان زيادي در اين فضا سعي ميكنند كه جاي خالي رسانهها را پر كنند اما سيل اطلاعات نادرست را هم در اين فضا نميتوان ناديده گرفت. با اين اوصاف بايد توجه كنيم كه اهميت رسانههايي كه امكانات كافي دارند و ميتوانند در شناساندن فرهنگ مردم در مناطق مختلف نقش تاثيرگذار ايفا كنند، چقدر زياد است.
جاي خالي كارشناسان بومي
اين مقدمهاي بود تا وارد موضوع ديگري شوم و درباره اهميت بهرهگيري از كارشناسان، پژوهشگران و هنرمندان محلي در راستاي شناساندن فرهنگ همان منطقه بگويم. اغلب شاهد هستيم رسانهها و تريبونهاي مختلف صرفا از افراد خاصي استفاده ميكنند و همان افراد هم تكرار ميشوند. اينكه در برنامههاي تلويزيوني و راديويي دائم بخواهند از كارشناساني استفاده كنند كه به صورت عمومي نسبت به تمام فرهنگها آشنايي دارند، درست نيست؛ البته اين افراد هم اهميت دارند اما نبايد فراموش كرد كه ما در هر شهر، منطقه و قومي كارشناسان و پژوهشگراني داريم كه بر موسيقي منطقه خود اشراف بيشتري دارند و منابع همين افراد هستند. ميتوان از سرچشمهها بهره برد و محدود به افراد خاص نشد. به عنوان مثال، براي موسيقي تربتجام خيلي بهتر است كه از اهالي مطلع همان منطقه استفاده كنيم يا براي موسيقي شمال خراسان از اساتيد همان مناطق بهره بگيريم. اگر ميخواهيم از موسيقي كردي و تركي و بلوچي و جنوبي و بختياري و گليك و... صحبت كنيم، تمام اين اقوام كارشناسان، كاربلدان و ريشسفيداني دارند كه بتوانند جامع و كامل اطلاعاتي را در اختيار مخاطب قرار بدهند. اينكه افراد خاصي در صدا و سيما به صورت عمومي اطلاعاتي كلي را در اختيار مردم قرار دهند بهتر است يا اينكه نمايندهاي از هر منطقه درباره موسيقي و فرهنگ همان منطقه بگويد؟ پاسخ روشن است. اطلاعات بكر نزد مردمان و كارشناسان هر منطقه طبعا شنيدنيتر است. اين مهم نيازمند آن است كه رسانهاي مانند صدا و سيما با هنرمندان همان منطقه ارتباط مستقيم و بدون واسطه بگيرند.
حفظ هنرمندان موسيقي فولكلور
در اينجا وارد بحث اصلي خواهم شد. اينكه چرا مهم است كه از ظرفيتهاي هر منطقه به صورت مستقيم بهره ببريم. اخيرا در سريال پايتخت، از هنرمندان موسيقي چند منطقه استفاده شده بود؛ از عليآباد كتول و شمال ايران و... در جايجاي سريال، از قطعات مناطق استفاده شد. در نهايت خط داستان به سمت خراسان آمد و از هنرمندان مشهور در خراسان هم بهره برده شد. اين كار به خودي خود بسيار خوب و ارزشمند بود. از آثار اساتيد خوبي همچون استاد غلامحسين غفاري، فتحالله يعقوبي، حسين درپور و بصير احمدي كارهاي جذاب و خوبي شنيديم. البته فضاسازي و تنظيمهايي كه بر روي آوازها انجام شد، حداقل به گوش من كه اهل تربتجام هستم غريبه ميآمد؛ به قول گفتني تنظيم آن طور كه بايد و شايد روي كار ننشسته بود و حس و حال و فضاي منطقه را نداشت و خيلي بهتر ميتوانست كار شود، من اين موضوع را درباره حداقل موسيقي منطقه خودمان ميگويم، چقدر خوب ميشد كه از آهنگسازان و تنظيمكنندههاي منطقه كمك ميگرفتند تا تنظيم و كار روي آوازها بهتر انجام ميشد، تا به موسيقي منطقه تربتجام نزديكتر باشد. آن طور كه از دوستانم شنيدم، خوشبختانه برخلاف خيلي وقتها كه سهم هنرمندان فولكلور داده نميشود، دستمزدها پرداخت شده بود و بسيار خوشحالم، همانطور كه حق تمام هنرمندان است كه شأن آنها حفظ شود، در اين سريال هم حفظ شده بود. هم حقوق مادي و هم حقوق معنوي كه نام صاحب اثر در تيتراژ سريال آورده شده بود؛ البته اين كمترين كاري است كه ميتوانند براي هنرمندان انجام بدهند، در واقع وظيفه است. اما بد نيست بگويم كه در همين سريال و البته سري دوم آن يعني پايتخت 2، از صداي پدر بنده «استاد كريم كريمي» استفاده كردند. اين در حالي بود كه در تيتراژ پاياني، اصلا نامي از ايشان نياورده بودند و فقط نام كسي را كه آوازها را به آهنگساز داده بود، ياد شد يعني نه تنها حقوق مادي پدرم كه حقوق معنوي ايشان هم رعايت نشده بود. وقتي در خصوص اين آواز از پدرم پرسيدم، ايشان گفتند كه در دهه هشتاد با استاد درپور براي جشنوارهاي به تهران ميروند. دستمزدي را دريافت ميكنند و قطعاتي را براي جشنواره اجرا ميكنند. جشنواره تمام ميشود و بعد از آن، در زمان استراحت استاد، عوامل جشنواره، ايشان و استاد درپور را به استوديو ميبرند و از آنها تقاضا ميكنند كه قطعاتي را در استوديو بخوانند. پدر من هم چند قطعه ميخواند و يكي از قطعاتي كه ميخواند، قطعه «بوي محمد آمد» بود كه در سريال پايتخت 2 استفاده شده بود. جالب است بگويم كه براي اين كار نه تنها از پدرم هيچ اجازهاي گرفته نشد، بلكه براي استفاده از اين قطعه دستمزدي از عوامل آن دريافت نكرد و بدتر از همه حتي اسمي هم از ايشان نيامد. اين هنرمندان حق دارند كه به دنبال حقوق خود باشند، اينكه بسياري از اين افراد سكوت ميكنند به معني درستي اين اتفاقات نيست. هر اثري كه در جايي اجرا ميشود براي همان جاست و استفاده از آن بايد با مجوز صاحب اثر باشد، اين ديگر واضح و مبرهن است.
خود من در چند سريال و فيلم سينمايي كار ساز و آواز انجام دادم كه براي هر كدام از بخشها با من قرارداد بسته شد حالا اگر پدران ما همچنان خوي پيشكسوتي و تواضع خود را حفظ كردند، درست نيست كه از حقوق آنها سوءاستفاده شود. در سريالي مثل پايتخت، با هزينهها و سرمايه بالايي كه دارد بايد همهچيز محكمتر و بهتر پيش ميرفت كه متأسفانه پيش نرفت و اين طور حقوق مادي و معنوي ايشان داده نشد. نه دستمزدي دادند و نه نام پدرم را در تيتراژ نوشتند اما قطعهاي كه پدرم اجرا كرده بود، چندين بار پخش شد. من يادم ميآيد كه همان زمان با روابط عمومي شبكه يك تماس گرفتيم و به آنها اعلام كرديم كه صاحب اثر پدر بنده است و ما نسبت به وضعيت رخ داده شكايت داريم، اما هيچ كس پاسخگو نبود و ما را به تهيهكننده و كارگردان ارجاع ميدادند و در نهايت حرف ما به هيچ كدام از اين عزيزان (كارگردان و تهيهكننده) نرسيد، دستمان هم به جايي بند نبود و نيست. البته بگويم متاسفانه نظير اين اتفاقات كم نيست و مشابه آن به خصوص براي پيشكسوتان موسيقي فولكلور كم پيش نيامده است. صدا و سيما با آن همه بودجه از يكسو و جشنوارههايي كه اجرا ميشوند از سوي ديگر. در حال حاضر، در برخي از جشنوارهها كه هنرمندان از طرف انجمن دعوت ميشوند، همهچيز از قبل مشخص شده است. مثلا شما اگر از طرف انجمن موسيقي براي اجرايي دعوت ميشويد و اجرا ميكنيد، دستمزد شما از طرف اين انجمن پرداخت ميشود، ولي وقتي از طرف شخص واسط براي اجرا در مراسم دعوت ميشويد كه اين مراسم تحت نظر انجمن موسيقي و ديگر ارگانهاست، حقالزحمه شما را بسيار كمتر از آنچه هست، ميدهند و بعدا متوجه ميشويد كه دستمزد كاري كه انجام دادهايد، چند برابر بوده و اين واسطهها اين ميان هزينه اختصاص داده شده به هنرمند را براي خود برميدارند. داستانهاي مشابه اينها براي هنرمنداني كه خارج از مركز هستند، هميشه وجود دارد و اين واقعا مايه تاسف است.
هنرمندان هر منطقه، راويان معتبر
همين موضوعات مطرح شده نشان ميدهد رسانههايي كه قدرت در دست دارند و عواملي كه با آنها كار ميكنند بايد به صورت مستقيم با هنرمندان هر منطقه ارتباط بگيرند تا هم به لحاظ كيفيت، كاري بهتر ارائه كنند و هم اينكه حقوق مادي و معنوي اين هنرمندان حفظ شود. موسيقي فولكلور و پرداختن به ظرفيتهاي آن نبايد در حد شعار باقي بماند و بهتر است در همين بزنگاهها، جايگاه اين موسيقي و هنرمندان اصيلي را كه در آن كار ميكنند، شناخت.
توضیح: مباحث مطروحه در این مطلب، طبعا برآمده از دیدگاه نویسنده است و به معنای تایید یا رد آن از سوی روزنامه « اعتماد» نیست. بدیهی است که حق پاسخ دادن به این مطلب برای افرادی که موضوع این نوشته آنها را دربر میگیرد، محفوظ است.