ماركو روبيو؛ وزير خارجهاي در مسووليت كسينجر؟
علي آهنگر
ماركو روبيو، سياستمدار كوباييتبار امريكايي اكنون به جايگاهي رسيده كه تنها يك چهره در تاريخ ايالاتمتحده پيش از او تجربهاش كرده بود: تصدي همزمان وزارت خارجه و مشاور امنيت ملي. اين جايگاه پيشتر تنها دراختيار هنري كسينجر، فيلسوف-ديپلمات قرن بيستم قرار داشت. اما آيا روبيو ميتواند ادامهدهنده راه هنري كسينجر باشد؟ كسينجر با نگاه واقعگرايانهاش به سياست خارجي، قرن بيستم را به آوازه بلند خود پيوند داد. او استاد دانشگاه، نظريهپرداز واقعگرايي سياسي، طرفدار ديپلماسي پشتپرده و سازشهاي راهبردي در جهت منافع ملي امريكا با رقيبان بود. برخلاف او، ماركو روبيو چهرهاي نومحافظهكار است: سناتوري جمهوريخواه با باور به مقابله تهاجمي با رقيبان ژئوپليتيك، كسي كه سياست را از درهاي بسته به صحنههاي رسانهاي ميآورد؛ ديپلماسي را نه با ديپلماتها، بلكه با مجريان تلويزيوني پيش ميبرد. نومحافظهكاران به جنگ باور دارند نه به صلح، به قدرت نظامي عقيده دارند نه به گفتوگو؛ امريكا را نه يك كشور بلكه « يك ماموريت تاريخي» براي رهبري اخلاقي و سياسي جهان ميدانند. دفاع بيچون و چراي آنان از امنيت اسراييل و بياعتماديشان به نهادهاي بينالمللي، همچون شاخصهاي فكري در جريانشان تكرار ميشود. ديك چني و دونالد رامسفلد در دهه ۲۰۰۰ و اكنون ماركو روبيو و تام كاتن از چهرههاي شاخص اين جرياناند. در گفتوگو يا بهتر بگوييم در مذاكره اخير تلويزيونياش با شبكه فاكسنيوز، روبيو فهرستي بلندبالا از آرزوهاي خود درباره ايران را بيان كرد تا جايي كه حتي هنجارهاي پذيرفته شده بينالمللي مانند مقررات پيمان انپيتي و واقعيتهاي جاري جهاني را ناديده گرفت. او منكر حق غنيسازي صلحآميز شد؛ حقي كه طبق همين پيمان، به كشورهاي عضو ازجمله ايران اعطا شده است. كشورهايي چون كانادا، برزيل، آرژانتين، هلند، آلمان، ژاپن و كرهجنوبي نيز بدون برنامه تسليحاتي، از اين حق برخوردارند. او با ناديده گرفتن اين كشورها، اظهار داشت كه ايران تنها كشوري در جهان است كه بدون برنامه تسليحاتي به غنيسازي اورانيوم ميپردازد!
نخستين واكنش رسمي ايران به اين اظهارات از سوي دكتر عباس عراقچي، ديپلمات متين و كارآزموده كشورمان، در شبكه اجتماعي ايكس منتشر شد. عراقچي با اشارهاي آرام اما كوبنده پاسخ داد: « من عادت ندارم عناصر كليدي گفتوگوها را در برابر دوربينهاي تلويزيون آشكار كنم» اما براي روبيو روشن كرد كه هم مقررات انپيتي و هم تجربه جهاني، گواه حق ايران در اين صنعت است.
با همه اين مواضع نومحافظهكارانه، ماركو روبيو دريافته است كه امريكا در موقعيتي نيست كه آتش جنگي تازه در خاورميانه برافروزد. ركود اقتصادي، حتي در نبود جنگ، آيندهاي قطعي براي ايالاتمتحده است. چنانكه دونالد ترامپ نيز در بيانيهاي توييتري، هر چند با نگاه كوتاهمدت، اين واقعيت را تاييد كرده است. نشستن بر جايگاه سترگ هنري كسينجر، نه با تكيه بر موشك بلكه با خودكار ممكن است. اگر روبيو از تجربههاي نه چندان خوشايند صد روز نخست وزارتش در اوكراين، اروپا، غزه، كانادا و ديگر نقاط درس بگيرد، شايد به اين حقيقت برسد كه واقعگرايي سياسي، راهي موثرتر از ايدئولوژيگرايي نومحافظهكارانه است. همانگونه كه هنري كسينجر با سفر مخفيانه به پكن در دهه ۱۹۷۰، افتخار گشايش راه صلح با چين را براي هميشه در تاريخ امريكا به نام خود ثبت كرد، او نيز ميتواند با گفتوگويي برمبناي واقعيتها با ايران، تجربهاي موفق و ماندگار از خود در سال ۲۰۲۵ برجا بگذارد.