هياهوي تعويق دور چهارم مذاكرات ايران و امريكا آنچنان بلند بود كه خانه تكاني كاخ سفيد عملا به حاشيه رانده شد. «مايكل والتز»، مشاور امنيت ملي امريكا و معاونش با همان مدل هميشگي «دونالد ترامپ» عزل شدند. منابع آگاه به نشريه امريكايي «واشنگتنپست» گفتند: بركناري مايك والتز مرتبط با هماهنگيهاي فشرده او با «بنيامين نتانياهو» نخستوزير رژيم صهيونيستي درباره به كار بستن گزينه نظامي عليه ايران پيش از سفر اخير نتانياهو به كاخ سفيد بوده است. روزنامه اسراييلي يديعوت آحارونوت تاييد كرده كه والتز با مقامات اسراييلي براي كارشكني عليه مذاكرات ايران و امريكا در ارتباط بوده است.
گفته شده كه والتز ميخواست سياست امريكا را به سمت و سويي سوق دهد كه ترامپ احساس خوشايندي به آن نداشت، چراكه امريكا هنوز يك راهكار ديپلماتيك را امتحان نكرده بود. اين موضوع به ترامپ گزارش شد و او از آن راضي نبود. ديپلماسي ترامپ در خانه با چالش مواجه شده است آن هم در شرايطي كه خواستههايش در ميدان عمل نيز هنوز محقق نشده است.
براساس گزارش روزنامه يديعوت آحارونوت، منابع آگاه از روابط امريكا و رژيم صهيونيستي عميقا نگران آسيبهايي هستند كه اين رژيم در نتيجه ذكر نامش در اين جنجال متحمل خواهد شد، چراكه به اين صورت اين رژيم به گونهاي نشان داده ميشود كه در حال بازي كردن با ترامپ براي كشاندن وي به جنگ با ايران است.
نتانياهو ميداند كه مرد ديوانه قابل پيشبيني نيست و هر لحظه ممكن است رفتاري كه با نخست وزير اوكراين رخ داد؛ شامل حال نخست وزير اسراييل شود. ناگفته نماند كه مدل اعلام شروع مذاكرات امريكا با ايران و چهره بهتزده نتانياهو دستكمي از تحقير زلنسكي نداشت. ماجراي خشم ترامپ از والتز كه جانب نتانياهو را گرفته بود هم يك پالس مشخص براي تلآويو است كه مرد ديوانه اجازه نميدهد كسي جاي او تصميم بگيرد.
نتانياهو كه پس از ماجراي هفتم اكتبر با توسعه بحران توانسته از حملات اپوزيسيون صهيونيستي در امان ماند؛ ميداند كه چشمانداز روشني ندارد. روزنامه عبري «معاريو» گزارش داد كه پيشنهادي قضايي به نتانياهو ارايه شده است تا با اقرار به اتهامات در پروندههاي فساد خود، از سياست كنارهگيري كند. اين ايده كه پيشتر نيز در محافل حقوقي و سياسي اسراييل مطرح شده بود، اكنون با جديت بيشتري بررسي و به عنوان راهحلي براي پايان دادن به بنبست سياسي طولانيمدت در اسراييل ديده ميشود. اسحاق هرتزوگ، رييس اسراييل در گفتوگو با «يديعوت آحارنوت» اين پيشنهاد را تاييد كرد و اظهار داشت كه چنين توافقي ميتواند تنشهاي سياسي و اجتماعي را كاهش دهد و گزينهاي عملي براي عبور از بحران كنوني باشد.
گفته شده كه ترامپ در جريان سفر به خاورميانه كه براي ۱۳ تا ۱۶ ماه مه برنامهريزي شده، قرار است به عربستان سعودي، قطر و امارات عربي متحده برود. تاكنون خبري مبني بر قصد ترامپ مبني بر سفر به سرزمين اشغالي منتشر نشده است.
ديپلماسي تك نفره مرد ديوانه
دوران رياستجمهوري ترامپ با فاصلهگيري آشكار از سياست خارجي سنتي امريكا با گرايشهاي يكجانبهگرايانه و بدبيني نسبت به نهادهاي چندجانبه مشخص شده است. اين رويكرد كه اغلب با عنوان «اول امريكا» مطرح ميشود، توافقات دوجانبه و منافع ملي را بر همكاريهاي بينالمللي اولويت ميدهد. يكي از مظاهر كليدي اين تغيير، رد مكرر يا به حاشيه راندن صداهاي مخالف در دولت اول ترامپ است كه مهمترين نمونه آن شرايط پيرامون بركناري جان بولتون، مشاور امنيت ملي بود. حذف «مايك پمپئو»، وزير امور خارجه سابق امريكا و حالا ماجراي والتز نشاندهنده ادامه رويه قديمي مرد ديوانه است.
فعلا «ماركو روبيو»، وزير امورخارجه امريكا سكاندار امنيت ملي ايالات متحده شده، اما سناتور سابق جمهوريخواهان تندرو هم ممكن است به سرنوشت والتز دچار شود.
رييسجمهوري امريكا ميخواهد برنامههايش در سياست خارجي را اجرا كند. او چندين هدف را پيش از بازگشت به كاخ سفيد رديف كرده بود، اما هيچ كدام به نتيجه مطلوب نرسيده است. «دونالد ترامپ» ميخواهد به هر قيمتي آسمان را به زمين بدوزد.ظاهرا «مرد ديوانه» ميخواهد همه مسائل امريكا با روسيه در جنگ اوكراين، با ايران در پرونده اتمي، با چين در توسعه اقتصادي، اروپا در هزينههاي سربار ناتو و چندين پرونده ريز و درشت ديگر را حل كند.
در دور اول، يكجانبهگرايي ترامپ در اقداماتي مانند خروج ايالات متحده از توافق تجاري مشاركت ترانس پاسيفيك، توافق پاريس در مورد تغييرات اقليمي و توافق هستهاي ايران (برجام) مشهود بود. اين تصميمات اغلب بدون مشورت قابل توجه با متحدان گرفته ميشد و اغلب با اين باور رييسجمهور توجيه ميشد كه ترتيبات موجود براي منافع امريكا مضر است. اين تاكيد بر خوداتكايي و بياعتمادي به تعهدات بينالمللي، اعتماد به شركاي ديرينه را از بين برد و اتحادهاي جهاني را متشنج كرد.
ترامپ در پرونده ايران با الگوريتم ويژه مرد ديوانه و بازي با ساعت شني مذاكرات تلاش ميكند تهران را ذيل استراتژي فشار حداكثري پاي ميز مذاكره بنشاند. البته در طرف مقابل ايران نشان داده كه به همان ميزاني كه آماده مصالحه و توافق است؛ انگشتها را روي ماشه نگه داشته است.
اتحاديه نامتجانس مخالفان مذاكره با تهران
صراحتا ميتوان گفت كه اسراييل سرسختترين دشمن چانهزنيهاي واشنگتن با تهران و هرگونه توافق احتمالي است. در عين حال، اتحاديه نامتجانسي از مخالفان مذاكره با تهران در واشنگتن شكل گرفته است.
در درجه اول، حزب جمهوريخواه، به ويژه جناح تندروي آن، پيوسته از حفظ فشار حداكثري بر ايران حمايت ميكند و با امتيازاتي كه به عنوان پاداش رفتار بيثباتكننده آن تلقي ميشود، مخالف است. اين موضع اغلب ناشي از روابط قوي با گروههاي لابي طرفدار اسراييل و اين اعتقاد هستند كه تنها اقدامات قهري ميتواند ايران را مهار كند .
فراتر از اختلافات درون حزبي، برخي جناحهاي درون حزب دموكرات نيز به جنگطلبان پيوستهاند.معماران برجام كه روزگاري براي خروج ترامپ از توافق براي اقدام مشترك يقه پاره ميكردند؛ امروز ميگويند كه ترامپ بايد امتيازاتي بيش از گذشته را مطالبه كنند. آنها نگران هرگونه توافق ترامپ با ايران هستند. برخي رسانهها ضمن تلاش براي بازي با فكر تهران ميخواهند مذاكرات را به بنبست بكشند.
ناگفته نماند كه آژانس بينالمللي انرژي اتمي هم كه بايد در مقام كنترلكننده بحران ظاهر شود؛ گاهي به تخاصم و بدبينيها دامن ميزند تا همانند اروپاييها يك بازيگر پارادوكسيكال در مذاكرات ايران و امريكا باشد.
تجربه عراق مقابل ترامپ
نشريه هيل هشدار ميدهد كه «امريكا نبايد اشتباه حمله به عراق را درباره ايران تكرار كند.» بنا به نوشته نشريه وابسته به مجلس نمايندگان، «استيو كول» در كتاب «تله آشيل»، روايتي مستند و دقيق از چگونگي سوءتفاهمهاي متقابل، شكستهاي اطلاعاتي و تفكر گروهي نهادي كه منجر به حمله فاجعهبار ايالات متحده به عراق در سال ۲۰۰۳ شد، ارايه ميدهد. اين كتاب نشان ميدهد كه چگونه سياستگذاران امريكايي، تحت تاثير الزامات داخلي و اعتبار منطقهاي، سيگنالهاي مبهم و غيرشفاف صدام را اشتباه تعبير كردند.
كتاب تله آشيل فاش ميكند كه سرويسهاي اطلاعاتي ايالات متحده، تحت فشار براي ارايه ارزيابيهاي قطعي، اغلب بدترين سناريوهاي ممكن را پيشبيني ميكردند و منطق دروني تصميمات عراق را در نظر نميگرفتند.
مورد عراق نشان ميدهد كه چگونه ايدئولوژي، تحركات بروكراتيك و دستور كارهاي سياسي در واشنگتن، يك سيستم اطلاعاتي بسته ايجاد كه ترس را تقويت كرد، ديپلماسي را به حاشيه راند و در نهايت فرضيات ناقص را به توجيهي براي جنگ تبديل كرد. عنوان «تله آشيل» به گرفتاري متقابل صدام و ايالات متحده در چرخههاي قضاوت نادرست اشاره دارد، بدون اينكه هيچ كدام قادر به اصلاح مسير باشند.
اين داستان هشداردهنده چيزي بيش از يك گذشتهنگري است. اين داستان، دريچهاي حياتي براي درك چگونگي ادامه نقاط كور نهادي مشابه در شكلدهي سياست خارجي امريكا - بهويژه در قبال ايران - ارايه ميدهد.
نظريه اصلي كول مبني بر اين است كه واشنگتن ميتواند زنداني روايتهاي نادرست و تكرار گزارشهاي غلط امنيتي شود؛ وضعيتي كه مشخصا واشنگتن را در پرونده تهران درگير كرده است. امريكا با بدبيني مفرط هرگز نتوانسته وارد يك ديپلماسي عملگرايانه با تهران شود؛ داستان جالب اينجاست كه ترامپ برخلاف ساير روساي جمهوري امريكا در چارچوبهاي سنتي كاخ سفيد رفتار نميكند.
هيل صراحتا هشدار ميدهد كه بازنويسي محاسبات جنگ عراق براي حمله به ايران يك خطاي فاحش براي امريكاست و در ادامه ابراز نارضايتي ميكند كه اطلاعات از طريق فرضيات بدترين حالت فيلتر ميشود. موضع بازدارنده و رفتار منطقهاي ايران نه به عنوان محاسبات استراتژيك، بلكه به عنوان مدركي از خصومت ذاتي تفسير ميشود. اين قاب تفسيري محدود از ارزيابيهاي تهديد را تحريف كرده و ديپلماسي را تضعيف ميكند.
چالش واشنگتن و حلقه حاكميتي امريكا اين است كه با وجود سالها بازرسيهاي سرزده توسط آژانس بينالمللي انرژي اتمي و فقدان هرگونه شواهد قطعي دال بر تلاش براي تسليحاتي كردن، اين برنامه همچنان در گفتمان امريكايي به عنوان يك تهديد نظامي پنهان به تصوير كشيده ميشود. ماهيت صلحآميز برنامه هستهاي ايران - كه ريشه در تنوعبخشي به انرژي، توسعه فناوري و حاكميت ملي دارد - تحتالشعاع فرضيات بدترين حالت قرار گرفته است كه توسط بازيگران سياسي و شبكههاي لابيگري تقويت ميشود.
تحريف مداوم حقايق در مورد ايران نه تنها توسط تحليلهاي ناقص، بلكه توسط روايتي با دقت ساخته شده كه براي تداوم درگيري طراحي شده است، هدايت ميشود. سوءتفاهمها در مورد ايران ناشي از شكستهاي اطلاعاتي نيست - برعكس، بيش از 20 سال است كه جامعه اطلاعاتي ايالات متحده بهطور مداوم به اين نتيجه رسيده است كه ايران به دنبال سلاحهاي هستهاي نيست، موضعي كه در گزارش ارزيابي سالانه تهديد 2025 مجددا تاييد شده است.
در عوض، اين تصورات غلط توسط يك شبكه لابيگري عميقا ريشهدار كه از خصومت مداوم سود ميبرد، تقويت ميشود. اين شبكه - ايدئولوگهاي نومحافظهكار، منافع صنايع دفاعي و گروههاي طرفدار اسراييل - بهطور سيستماتيك ايران را به عنوان يك دشمن هميشگي به تصوير كشيدهاند. اين شبكه، بحثهاي سياسي را شكل داده، بر تصاوير رسانهاي غالب شده و هزينههاي سياسي سنگيني را بر كساني كه از ديپلماسي حمايت ميكنند، تحميل كرده است. مقابله با اين دستگاه اكنون يك وظيفه حياتي براي رهبري امريكا و شخص ترامپ است.
هيل خطاب به كاخ سفيد مينويسد: رييسجمهوري امريكا اكنون با يك لحظه تعيينكننده روبهرو است. دستيابي به يك توافق پايدار و متعادل با ايران مستلزم غلبه بر اين سيستم ريشهدار است. روايتهايي كه او ترويج ميدهد و ترسهايي كه ميپروراند، بايد بهطور مستقيم مورد مقابله قرار گيرد. تعامل استراتژيك بايد جايگزين نمايشهاي نمايشي شود؛ ديپلماسي بايد در خدمت منافع ملي باشد، نه جنگهاي صليبي ايدئولوژيك.
مخالفت با اين دستگاه يك حركت نمادين نيست. اين گام اساسي در جهت بازپسگيري سياست خارجي ايالات متحده از چنگال شبكههاي مبهم و همسو كردن آن با ترجيحات مردم امريكاست. در اين زمينه، يك توافق موفقيتآميز با ايران نه تنها يك پيشرفت ديپلماتيك خواهد بود، بلكه نشان ميدهد كه ترامپ كنترل خود را بر دستگاهي كه دهههاست شرايط جنگ و صلح را در واشنگتن ديكته ميكند، اعمال كرده است.
همزمان با گزارش هيل، انديشكده «ريسپانسيبل اِستيت كرفت» در گزارشي با اشاره به بركناري والتز مينويسد كه برخي چهرههاي تندرو و جنگطلب جمهوريخواه نزديك به ترامپ در حال چرخش نسبت به توافق احتمالي با ايران هستند. آيا شاهينها حاضر به پذيرش معامله با تهران شدهاند؟ آيا سياست انفرادي ترامپ برخلاف ساير روساي جمهوري امريكا ميتواند از حصار جنگطلبان و سازمانهاي اطلاعاتي ايالات متحده عبور كند يا گرفتار چرخه مهندسي تصميم اسراييل خواهد شد؟
كارشناس روابط بينالملل