• 1404 سه‌شنبه 16 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6036 -
  • 1404 سه‌شنبه 16 ارديبهشت

گفت‌وگو با رضا ستوده درباره ترجمه ادبي در ايران به مناسبت انتشار آثارش

گوش مترجم بايد بدهكار زبان مردم باشد

مترجمان زيادي داريم كه نه زبان مبدا را مي‌شناسند، نه فارسي را

ياسين نمكچيان

رضا ستوده مترجم فعالي است و در اين سال‌ها كتاب‌هاي زيادي از او منتشر شده؛ اما بيشتر به خاطر ترجمه آثار مشهوري شناخته مي‌شود كه چند دهه پيش توسط مترجمان صاحبنامي به فارسي برگردانده شده و حافظه جمعي علاقه‌مندان ادبيات را شكل داده‌اند. ستوده ترجيح داده تعدادي از اين كتاب‌ها را دوباره ترجمه كند. درباره دلايل اين تصميم پرسيدم و او توضيح مبسوطي داد كه مي‌خوانيد و جالب اينكه ترجمه‌هايش عمدتا با اقبال عمومي هم روبه‌رو شده و به چاپ‌هاي متعدد رسيدند. او كه متولد لاهيجان است، كار ترجمه را با برگرداندن داستان‌هاي كوتاه براي نشريات گيلان آغاز كرده. مي‌گويد كمتر از ده سالش بود كه پنهاني شعري نوشت كه شد سوژه خنده برادر بزرگ‌ترش و دوست او كه از سر اتفاق دستنوشته او را پيدا كرده بودند. ستوده كه مدتي براي تحصيل در اروپا بوده، مي‌گويد با وجود علاقه پدر و مادرش به پزشكي يا مهندسي، به خاطر دلدادگي به زبان‌ انگليسي، سر از آموزگاري درآورده. از آخرين كارهاي اين مترجم «شب‌هاي روشن» اثر معروف و پيش‌تر ترجمه ‌شده فئودور داستايوفسكي است كه به تازگي منتشر شده است؛ جداي از اين، تعدادي از ديگر ترجمه‌هاي ستوده هم در ماه‌هاي گذشته بازنشر شده‌اند. با او درباره آثارش، حرفه مترجمي ادبيات و كار و زندگي مترجمان در ايران گفت‌وگو كردم.

 

‌اكثر كتاب‌هايي كه ترجمه كرديد آثار مشهوري هستند كه قبلا توسط مترجمان ديگري به فارسي ترجمه شدند. چرا تصميم گرفتيد سراغ اين كتاب‌ها برويد؟

در سال ۱۳۹۳ به اتفاق همسرم ناتاشا محرم‌زاده مجموعه‌اي از داستان‌هاي كوتاه شروود اندرسن را كه تا به حال ترجمه نشده بود به فارسي برگردانديم. پس از وقفه‌اي ناگزير در سال ۱۳۹۸ با كتاب فوبيا به دنياي ترجمه بازگشتم و سال بعد «روانشناسي اندوه» را كه كتاب رفرنس محسوب مي‌شود به دست نشر سپردم.

ترجمه كتاب‌هاي روانشناسي مرا ارضا نمي‌كرد و علاقه داشتم بيشتر به ترجمه رمان بپردازم. از همين رو با ناشرم، آقاي عليرضا رييس‌دانايي، مدير انتشارات نگاه مشورت كرده و اين موضوع را مطرح كردم كه دوست دارم شاهكارهاي ادبيات جهان را به فارسي ترجمه كنم. آقاي رييس‌دانايي با سعه صدر و آغوشي باز پذيرفت و اين همكاري تا امروز ادامه داشته است.

‌يعني فقط به همين دليل تعداد زيادي از مهم‌ترين شاهكارهاي ادبيات جهان را دوباره ترجمه كرديد؟

البته دلايل متعدد ديگري هم وجود داشت. بعضي از ترجمه‌ها ديگر تاريخ گذشته بودند و با تحول و تطور زبان امروزي تطابق نداشتند. بعضي‌ها مثل «ناطوردشت» به زبان رسمي ترجمه شده بود در حالي كه در متن اصلي زبان اثر محاوره‌اي است. بعضي از سايت‌ها نوشته‌اند كه بعضي از ترجمه‌هاي من بهترين ترجمه موجود بوده ولي من نه ادعاي چنين چيزي دارم و نه اين موضوع حقيقت دارد. با اين وجود براي ترجمه آنها خيلي زحمت كشيده‌ام. اين را هم بگويم اين‌طور نيست كه من فقط كتاب‌هايي را كه قبلا ترجمه شده، دوباره ترجمه كرده باشم. براي مثال كتاب «نان و شراب» كه‌توسط من به فارسي براي اولين‌بار ترجمه شده و با ترجمه محمد قاضي كاملا متفاوت است، چون نويسنده كتاب اينياتسو سيلونه چندين سال پس از نسخه اوليه، كتاب را از نو نوشته و كل كتاب كاملا عوض شده است.

‌با توجه به اينكه مترجمان زبان‌هاي مختلف در حال فعاليت هستند، فكر نمي‌كنيد ترجمه كتابي از يك زبان واسطه ديگر خيلي دقيق نباشد؟ منظورم اين است كه شما به انگليسي مسلطيد، اما مثلا كارهاي داستايوفسكي را هم ترجمه ‌كرديد.

شايد حق با شما باشد و ترجمه از زبان واسطه زياد دقيق نباشد ولي بايد بگويم كه من تا اندازه‌اي دلي كار مي‌كنم و نتوانستم از ترجمه دو كتاب داستايوفسكي كه خيلي آنها را دوست داشتم، صرف‌نظر كنم . البته تمام كتاب‌هاي ديگر جز اين دو از زبان انگليسي ترجمه شده‌اند.

‌در ترجمه دوباره اين كتاب‌ها به چه نكاتي بيشتر اهميت داديد؟

مثل اينكه مي‌خواهيد من را در تله قرار دهيد؛ اشكال ندارد ولي بايد كمي حوصله كنيد تا جواب شما را به‌طور كامل عرض كنم. بيش از صد سال است كه جدالي بين زبان‌شناسان و به اصطلاح اديبان در مورد كاربرد زبان در گرفته و هنوز هم اين جدال ادامه دارد. زبان‌شناسان كه زبان را از ديدگاه علمي نقد و بررسي مي‌كنند، معتقدند كه به مردم نمي‌توان گفت كه چطور صحبت كنند و چطور صحبت نكنند. ببينيد زبان اصولا امري دستوري نيست، چون مردم صاحبان واقعي زبان هستند. اجازه دهيد مثالي بزنم. اديب‌ها معتقدند كه تنوين عربي به بن واژه‌هاي فارسي نمي‌چسبد و مثلا دوماً غلط است و بايد ثانياً يا دوم گفته شود. ميزان درست و غلط بودن چيزي در زبان چيست؟ آيا كلا زبان به وسيله ادبا ساخته شده يا به وسيله مردم؟ اين آقايان كتب چند جلدي نوشته‌اند كه بايد اين‌طوري بنويسيم و اگر اين‌طوري ننويسيم، غلط است و هكذا. برگردم به سوال شما كه پرسيديد در ترجمه كتاب‌ها به چه نكاتي اهميت بيشتري داده‌ام. من به عنوان مترجم كتاب‌ها را ترجمه كرده‌ام و نه يك اديب و فاضل زبان فارسي. زبان را موجودي زنده و مداوما در حال تغيير مي‌دانم و از همين اصول نيز پيروي كرده‌ام. در كوچه و خيابان گوشم را براي مكالمات و محاورات مردم باز نگه داشته‌ام و از زبان خود آنان كه صاحبان واقعي زبان هستند در كتاب‌هايم استفاده كرده‌ام. نكته بعدي معادل‌يابي است. متاسفانه برخي مترجمان ما كتاب‌ها را كلمه به كلمه ترجمه مي‌كنند و نه كاربردي. مثال بسيار ساده‌اي مي‌زنم تا همه خوانندگان فهيم ما متوجه شوند. در فرهنگ كشورهاي انگليسي زبان good night زماني گفته مي‌شود كه مي‌خواهيم برويم كه بخوابيم پس شب به خير، ترجمه مناسبي است. حال اگر good evening را هم شب به خير ترجمه كنيم چه مي‌شود؟ اين دو با هم اشتباه مي‌شود. پس وقتي ساعت ده شب فردي انگليسي يا امريكايي وارد يك مهماني مي‌شود و مي‌گويد: good evening منظورش همان سلام است و هيچ اشكالي وجود ندارد كه اين عبارت را همان سلام ترجمه كنيم. اميدوارم تا اندازه‌اي جواب سوال شما را داده باشم.

‌چه بازخوردي از ترجمه اين كتاب‌ها گرفتيد؟

مسلم است بازخوردهايي كه داشتم تماما مثبت بود، چون خلاصه از طرف دوستان و آشنايان مطرح شده بود. تماسي از طرف مترجمين ديگر نداشتم.

‌نظرتان درباره بازار ترجمه و مترجماني كه در ايران كار مي‌كنند، چيست؟

بازار ترجمه كه چه عرض كنم، كلا بازار كتاب بسيار خراب است. اكثر ناشران و حتي ناشران بزرگ و خيلي معروف كه بيشتر از هزار يا چند هزار عنوان كتاب چاپ كرده‌اند، اكنون هيچ كتابي چاپ نمي‌كنند. منظورم اين است كه كتاب‌هاي پرفروش قبلي را هم چاپ نمي‌كنند. مي‌گويند بازار كاغذ متغير است و بعضي هم مي‌گويند چاپ كتاب صرف ندارد. ناشران و بهتر بگويم همه مردم انگار منتظر حادثه‌اي هستند. چه جور حادثه‌اي؟ شايد جوابش را خودشان هم نمي‌دانند. اگر بخواهم درباره مترجمان ايران بگويم بايد وارد بحث‌هايي شوم كه نتيجه‌اي جز دشمن تراشيدن براي خودم ندارد، ولي چون پرسيده‌ايد به‌طور مختصر به آن مي‌پردازم. مترجمان كشورمان به چند دسته تقسيم مي‌شوند؛ دسته اول مترجمان حرفه‌اي و باتجربه هستند كه ارزش كاري خودشان را ثابت كرده‌اند و خوانندگان با طيب خاطر كتاب‌هايي را كه نام آنها روي جلدشان باشد، مي‌خرند. در نقطه مقابل كساني هستند كه نه تنها از هنر ترجمه كردن بي‌بهره‌اند، بلكه نه زبان مقصد را بلدند و نه زبان مبدا را! براي من واقعا جالب است كه اين دسته از افراد با استفاده از گوگل ترانسليت و نرم‌افزارهاي مختلف و همچنين ديكشنري به خود جرات داده و دست به ترجمه مي‌زنند و ناشراني هم هستند كه اين كتاب‌ها را چاپ مي‌كنند. براي صحبت درباره گروه سوم كمي مقدمه‌چيني لازم است. تمام زبان‌هاي موجود در دنيا چهار مولفه دارند يعني براي اينكه زباني را ياد بگيريم بايد چهار مهارت را بلد باشيم: صحبت كردن و شنيدن، خواندن و نوشتن. اهميت همه اين توانايي‌ها يكسان نيستند و تفاوت ماهوي دارند. اگر كسي بتواند به زباني صحبت كند و وقتي به آن زبان صحبت مي‌كند مخاطب هم منظور او را درك كند، مي‌گوييم آن زبان را بلد است حتي اگر يك كلمه هم نتواند به آن زبان بنويسد يا بخواند. پس شرط بلد بودن زباني صحبت كردن و شنيدن است و دو مهارت بعدي براي سوادآموزي است و زماني‌كه شخصي خواندن و نوشتن را ياد گرفت، مي‌گوييم باسواد شده است. نمي‌توان اهميت خواندن و نوشتن را در قرن بيست و يكم منكر شد ولي اين موضوع نافي آنچه گفتم، نيست. حال يعني بر اساس آنچه گفتم بدون آنكه زبان مرجع را آموخته باشند دست به ترجمه زده‌اند. آن وقت در ترجمه اين آقايان در كمال تعجب مي‌بينيد كه بعضي اصطلاحات رايج در زبان غلط ترجمه شده است، چون شايد مرجعي براي آن نيافته‌اند يا معني ظاهري آن را در نظر گرفته‌اند.

‌آيا ترجمه در ايران شغل به حساب مي‌آيد؟ يعني مي‌شود صرفا از راه ترجمه زندگي را گذراند؟

يادم هست وقتي نويسنده‌اي را صدا مي‌زدم و مي‌گفت دارم كار مي‌كنم و من مي‌گفتم كو كار؟ جواب مي‌داد كار همه كار است، آن وقت كار ما كار نيست. اينكه مسلم است ترجمه هم نوعي حرفه محسوب مي‌شود ولي اينكه آيا مي‌توان صرفا با حق‌الترجمه گذران زندگي كرد بايد بگويم بسيار بسيار مشكل است. تازه اگر بتوانيد سفارشي بگيريد، چون اكثر نشرها اكنون كتابي چاپ نمي‌كنند حتي انتشارات بزرگ كشورمان. پس جواب شما منفي است. در كل نمي‌توان صرفا با ترجمه زندگي كرد.

‌به عنوان يك مترجم مهم‌ترين مشكل نويسندگان و مترجمان در حال حاضر چيست؟

چند مشكل را ضمن جواب دادن به سوال‌هاي ديگر عرض كردم. من نمي‌توانم به جاي همه نويسندگان و مترجمان جواب دهم. ولي مهم‌ترين مشكل خودم، در ارتباط با ويرايش كتاب‌هايم بود. ببينيد ما در زبان خودمان اساسا با رسم‌الخط فارسي مشكل بزرگي داريم. بعضي از حروف را بسته به اينكه در كجاي جمله قرار بگيرند، متفاوت مي‌نويسيم. مثل حرف «ه» . ثانيا يكي از مهم‌ترين عناصر هر زباني «حروف صدا‌دار» است كه ما فتحه، كسره و ضمه را اصولا نمي‌نويسيم . گذاشتن اعراب هم نمي‌تواند مشكل را به‌طور اساسي حل كند. ثالثا داشتن چند حرف براي صداي واحد است. مثل ز -ذ - ض و ظ براي صدايي كاملا يكسان. يكي ديگر از مشكلاتي كه من همواره با ويرايشگران دارم چگونه نوشتن اسامي مركب و كلمات ديگر است. قاعده معيني در اين زمينه وجود ندارد.

‌شما با ناشر بزرگي كار كرديد. مشكل بزرگ اهالي قلم ارتباط با ناشر و متقاعد كردن آنها براي انتشار آثارشان است. البته در حوزه ترجمه راه بازتر است. مترجمان جوان چطور بايد براي شروع فعاليتشان وارد بازار كار شوند؟

من در اين زمينه بسيار خوش‌شانس بوده‌ام، چون همه عناصر به ويژه مدير انتشارات نگاه، آقاي عليرضا رييس‌دانايي، همواره حسن نظر داشته‌اند و همه ‌چيز حداقل در مورد من با تفاهم و مشاوره حل شده است. كار نويسندگي و ترجمه، كاري دلي است. همان‌طور كه قبلا عرض كردم وضعيت نشر در حال حاضر بسيار خراب است و انتشارات مختلف به ندرت مترجم تازه‌كاري را مي‌پذيرند؛ ولي اين را هم بايد بگويم كه اگر كار خوب باشد در نهايت محملي براي چاپ شدن پيدا مي‌كند.

‌در حال حاضر روي چه كتابي كار مي‌كنيد؟

به تازگي با انتشارات وزيني وارد مذاكره شده‌ام و آنها قبول كرده‌اند كه مجموعه داستاني را با ترجمه من نشر دهند. سه كتاب هم از دو نشر مختلف زير چاپ هستند: مغازه خودكشي، راني ا ساليوان شكست‌ناپذير و آرامش نوشته آلن دو باتن.

‌حرف ديگري داريد؟

نه، فقط به كساني كه قصد دارند ترجمه كردن را شروع كنند، مي‌گويم كه نخست در پي آن باشند كه دو زبان مبدا و مقصد را به خوبي ياد بگيرند كه اين كار تنها با ممارست و پيگيري ممكن خواهد شد.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون