حديث روشني
قطار مذاكرات غيرمستقيم ايران و امريكا، مجددا با ميانجيگري عمان و در شرايطي حساس به ايستگاه چهارم رسيد. در چنين فضايي، بازگشت دو طرف به ميز مذاكرات هرچند غيرمستقيم، بار ديگر نگاهها را متوجه مسقط كرد؛ جايي كه سالهاست به عنوان زمين ميانهاي براي منازعات تهران و واشنگتن شناخته ميشود. بهرغم وجود چالشها و اختلافاتي كه به ادعاي برخي تحليلگران همچنان در روند گفتوگوها سايه انداخته، عباس عراقچي، وزير امور خارجه كشورمان اما بعد از پايان رايزنيها ضمن تاكيد بر جديت و شفافيت بيشتر حاكم بر مذاكرات اخير، از درك بهتر متقابل ميان دو طرف سخن گفت. او همچنين ضمن تاكيد مجدد بر غيرقابل مذاكره بودن اصل غنيسازي اورانيوم در خاك ايران، از امكان اعمال محدوديتهايي در ابعاد يا سطح غنيسازي به عنوان اقدامي در جهت اعتمادسازي سخن گفت؛ موضعي كه به باور گروهي از ناظران، به نوعي نشان از انعطافپذيري مشروط از سوي ايران دارد. با اين حال، همين گروه مدعياند كه اين اظهارات همچنان در چارچوب برجام ميگنجد و نبايد آن را نشانهاي از تغيير بنيادين در راهبرد ايران تلقي كرد. در همين حال، وبسايت رويترز با انتشار گزارشي مدعي شد برآورد كلي از روند دور چهارم مذاكرات نشان ميدهد اختلافات ميان دو طرف همچنان به قوت خود باقي است؛ چنانكه پيشتر نيز واشنگتن مواضع متناقضي را در قبال برنامه هستهاي ايران اتخاذ كرده بود. استيو ويتكاف، رييس هيات مذاكرهكننده امريكا، با تكرار ادعاهايي مبني بر صفر كردن ظرفيت غنيسازي و نيز برچيدن كامل تاسيسات هستهاي ايران در نطنز، فردو و اصفهان، مجددا بر مطالبات ادعايي تاكيد كرد؛ ادعايي كه پيشتر نيز با واكنش مقامات ايراني مواجه شده بود. يك مقام نزديك به تيم مذاكرهكننده ايران در گفتوگو با رويترز و در واكنش به اين قبيل اظهارات مخرب طرف مقابل تصريح كرد كه چنين خواستههايي نهتنها پيشرفت مذاكرات را تسهيل نميكند، بلكه حتي ميتواند شكافها را عميقتر كند. با اين همه و در چنين فضايي، گمانهزني درباره آينده مذاكرات افزايش يافته است. از يكسو، برخي ناظران بر اين باورند هر چند مسير دستيابي به توافقي جامع، پرپيچ و خم و دشوار است، اما بازگشت گفتوگوها بهرغم فشارهاي بيروني، نشاندهنده ارادهاي ضمني براي حفظ مسير ديپلماسي است. در مقابل، گروهي ديگر با اشاره به عمق اختلافات فني و مواضع متضاد طرفين، احتمال شكست مذاكرات و بازگشت به دورهاي از تشديد تنشها را پررنگتر ميبينند. در هر حال اينكه كداميك از اين سناريوها در نهايت محقق خواهد شد، به انعطافپذيري طرفين در ادوار آينده و تحولات پشتپرده در پايتختهاي تصميمگيرنده بازميگردد.در همين راستا روزنامه اعتماد با هدف بررسي چشمانداز پيش روي رايزنيها با حسن بهشتيپور، كارشناس مسائل بينالملل گفتوگو داشته است. بهشتيپور ضمن تاكيد بر اينكه تهران به هيچ عنوان برچيده شدن مساله غنيسازي را نخواهد پذيرفت به «اعتماد» گفت: قطعا راهكارها و ابتكاراتي براي خرج و حل اختلافات موجود ميان طرفين در اين باب وجود دارد كه در ميان آن ميتوان به مواضعي كه آقاي عراقچي در باب محدودسازي مقطعي غنيسازي اورانيوم اتخاذ كردند، اشاره كرد. به باور اين كارشناس مسائل بينالملل در هرصورت و با وجود تمام چالشهايي كه تا به امروز ميان ايران و ايالاتمتحده وجود داشته و دارد اما همچنان ديپلماسي بهترين راه ممكن و موجود براي به تفاهم رسيدن طرفين است.
مشروح اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد.
باتوجه به اظهارات اخير آقاي عراقچي در مورد صراحت بيشتر مواضع هياتهاي نمايندگي ايران و امريكا در دور چهارم گفتوگوها و نزديكتر شدن مواضع دو طرف، ارزيابي شما از مسير كلي اين رايزنيها چيست؟ آيا ميتوان نشانههايي از واقعگرايي و آمادگي طرفين براي رسيدن به تفاهم و در مراحل بعدي رايزنيها را مشاهده كرد؟
توجه داشته باشيد كه هنوز دستور كار نهايي مذاكرات تعيين نشده است، بنابراين نميتوان پيشبيني دقيقي در مورد نتايج آن داشت. واقعيت اين است كه واژههايي كه در جريان مذاكرات استفاده ميشود، ميتواند برخي ابعاد وضعيت فعلي را روشن كند. زماني كه گفته ميشود مذاكرات سخت بوده است، اين امر به معناي آن است كه دو طرف به جزييات وارد شدهاند و هر كدام مواضع خود را حفظ كردهاند. طبعا اين سختي به دليل پيچيدگي موضوعات و تاكيد بر جزييات است. اما وقتي گفته ميشود كه مذاكرات رو به جلو بوده است، مانند اظهارات آقاي بقايي كه لحظاتي بعد از پايان مذاكرات رسانهاي شد و به معناي آن است كه مذاكرات به بنبست نرسيده و دو طرف توانستهاند با تفاهم بر شرايط و وضعيت پيش روي خود براي دور بعدي رايزنيها صحبت كنند. هرچند كه تعيين تاريخ و مكان دقيق برگزاري دور بعدي مذاكرت طبق روال گذشته به وزير خارجه عمان سپرده شده است. اين مساله نشان ميدهد كه هنوز در برخي جنبهها ترديدهايي وجود دارد و لازم است كه مشورتهايي در پايتختها انجام شود تا مشخص شود كه چگونه ايران و امريكا ميخواهند به اين موضوعات در دور بعدي بپردازند. از طرفي مفهوم رو به جلو بودن در مذاكرات به اين معناست كه درست است طرفين در جزييات بيشتري وارد شدهاند، اما در عين حال همچنان در برخي موضوعات كلي نيز اختلافاتي وجود دارد، چرا كه مذاكرات به طور هفتگي در حال پيشرفت است و گاهي ممكن است يك هفته نيز به تعويق بيفتد چنانكه اين اتفاق در دور چهارم رخ داد. درنهايت، باتوجه به اينكه هيچ گزينهاي جز ادامه مذاكرات وجود ندارد، حتي اگر اين روند دشوار و كند باشد اميدواريها همچنان پابرجاست. به باور من، در دل مذاكرات و با ارائه پيشنهادها و راهكارهاي جديد، ميتوان به راهحلهايي دست يافت كه دو طرف را به يكديگر نزديك كند و به تفاهمي درنهايت منتهي شود كه بتواند توافق را در دسترس قرار بدهد.
پيش از آغاز مذاكرات و در بازه زماني كه گفتوگوها به تاخير افتاده بود سيگنالهايي مبني بر برچيده شدن برنامه غنيسازي ايران از سوي كاخ سفيد ارسال ميشد. اين درحالي است كه آقاي عراقچي رييس دستگاه ديپلماسي كشورمان مجدانه بر اين موضوع تاكيد داشته و دارد كه اصل غنيسازي قابل مذاكره نيست. به باور شما طرفين چگونه ميتوانند از اين اختلافات عميق فني عبور كنند و به ابتكاري براي برون رفت از اين بحران دست يابند؟
بايد توجه داشت كه آنچه ويتكاف در مصاحبهها و رسانههاي خود مطرح ميكند، در حقيقت بيشتر به عنوان نوعي تبليغات محسوب ميشود و هيچ ارتباطي با آنچه در ميز مذاكرات بهواقع مطرح ميشود، ندارد. به باور من تفاوت زيادي ميان اظهارات رسانهاي و آنچه در مذاكرات مطرح ميشود، وجود دارد. لازم است تاكيد كنم وقتي آقاي ويتكاف چنين مواضعي را اتخاذ ميكند، رسانهها وظيفه دارند اين مطالب را بهطور دقيق براي افكار عمومي شفاف كنند و توضيح بدهند آنچه در رسانهها علنا مطرح ميشود، در حقيقت بيشتر به نفع طرف مقابل است و مصرف داخلي دارد. به عبارتي ديگر الزاما به معناي آن نيست كه همان مسائل در ميز مذاكرات به طور جدي طرح ميشود. اينگونه اظهارات توسط مقامهاي امريكايي عمدتا براي راضي كردن افكار عمومي داخلي و لابيهاي صهيونيستي بيان ميشوند، چراكه به واقع، اگر طرف مقابل بخواهد غنيسازي ايران را متوقف كند و تاسيسات هستهاي را برچيند، آنها خود به خوبي ميدانند كه اين امر عملا به بنبست خواهد رسيد. به همين دليل، به نظر ميرسد بهترين اقدام براي رسانههاي داخلي ايران اين باشد كه چنين نمايشهاي تبليغاتي مانند آنچه رييس هيات امريكايي ارائه ميدهد را تحليل و پردازش كنند. در حقيقت، هدف از اين سخنان اين است كه به مردم امريكا القا كنند كه واشنگتن دست برتر را در مذاكرات دارد و درنهايت ميخواهد دستاوردهاي هستهاي ايران را نابود كند، امري كه قطعا غيرممكن است و هيچگاه به نتيجه نخواهد رسيد. بنابراين، آنچه كه در ميز مذاكرات مطرح ميشود، قطعا با اين ادعاهاي رسانهاي تفاوت دارد. در غير اين صورت، مذاكرات عملا به بنبست ميرسيد و برگزاري ادوار بعدي گفتوگوها ديگر امكانپذير نميبود.
آقاي عراقچي بعد از دور چهارم رايزنيها تاكيد كردند كه اصل غنيسازي قابل مذاكره نيست، اما محدوديتهاي مقطعي را به عنوان ابزاري براي اعتمادسازي پذيرفتهاند. آيا ميتوان اين اظهارات را نوعي نرمش راهبردي از سوي ايران در راستاي تسهيل مذاكرات و دستيابي به توافق نهايي قلمداد كرد؟
اولين نكتهاي كه بايد به آن توجه داشت اين است كه محدوديتها بايد بهدقت تعريف و تبيين شوند تا منظور دقيق آن مشخص شود. احتمالا منظور كلي آقاي عراقچي از اين جمله آن است كه در رابطه با موضوع هستهاي و اعتمادسازي، ايران كاملا آمادگي دارد كه همكاريهاي لازم را انجام بدهد تا طرف مقابل مطمئن شود كه ايران به دنبال توليد سلاح هستهاي نيست. اما نكتهاي كه قابل توجه است اين است كه توقف كامل صنعت هستهاي ايران، بهويژه غنيسازي، غيرقابل پذيرش است، زيرا غنيسازي مانند نخ تسبيحي است كه روند كلي صنعت هستهاي ايران را به هم ميپيوندد؛ به عبارت ديگر، اگر غنيسازي متوقف شود، گويا اين نخ تسبيح پاره شده و صنعت هستهاي ايران از هم گسيخته ميشود. با اين حال، در مورد اعتمادسازي، آقاي عراقچي و ديگر مقامات ايران پذيرفتهاند كه اقداماتي محدودكننده انجام بدهند تا طرف مقابل اطمينان حاصل كند كه ايران به دنبال سلاح هستهاي نيست. در اين راستا، ايران ميتواند غنيسازي را با همان سطحي كه در برجام مقرر شده يعني 3.67 انجام بدهد يا نظارتهاي آژانس بينالمللي انرژي اتمي را سازمانيافتهتر و گستردهتر كند. اين نوع ابتكارات و طرحها ميتواند به عنوان نشانهاي از انعطافپذيري ايران در مذاكرات تلقي شود. اما اصل غنيسازي همچنان يك خط قرمز براي ايران خواهد بود و هيچگاه قابل مذاكره نيست.
باتوجه به انفعال واضح كشورهاي اروپايي در اين مقطع و در ميانه مذاكرات ايران و امريكا، شما رويكرد اين گروه از بازيگران را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ به نظر شما، در ادامه مذاكرات، تروئيكاي اروپايي چه نقشي ميتواند ايفا كند و چه نقشي براي آنها در فرآيند دستيابي به توافق نهايي متصور هستيد؟
در حال حاضر، به نظر ميرسد اروپاييها ترجيح دادهاند كه آقاي ترامپ به طور مستقيم با طرف ايراني وارد گفتوگو شود. به طور واقعبينانه اما بايد گفت كه اگر اروپاييها در روند مذاكرات كارشكني نكنند، تاثير زيادي در تسريع فرآيند مذاكرات تهران و واشنگتن نيز نخواهند داشت. در واقع، اروپاييها اكنون به دنبال اين هستند كه نقشي منفعل و غيرمداخلهگر ايفا كنند. فارغ از آن در مقطع كنوني تروئيكاي اروپايي سازوكار مكانيسم ماشه را به نوعي تحت عنوان ابزار فشار است در دست دارند كه البته ميتواند به عنوان بهانهاي براي كارشكني در روند مذاكرات استفاده شود. بنابراين، طرف امريكايي ترجيح داده مستقيما با ايران وارد مذاكره شود تا به يك تفاهم دست يابد. با اين همه در رابطه با موضوع ايران، به طور كلي، اختلاف زيادي بين امريكا و اروپا وجود ندارد. هر دو طرف توافق دارند كه ايران نبايد سلاح هستهاي داشته باشد و رويكردهاي آنها در اين زمينه تفاوت چنداني با يكديگر ندارد.
باتوجه به اينكه به نظر ميرسد شكاف ميان نتانياهو و تيم ترامپ عميقتر شده است، در صورت دستيابي به تفاهم يا توافق موقت ميان ايران و امريكا، به باور شما دونالد ترامپ چگونه ميتواند لابي يهودي و شاهينهاي جنگطلب درون دولت خود را مهار كند و از تاثيرگذاري آنها بر روند مذاكرات جلوگيري كند؟
اين موضوع به شخص نتانياهو و رويكرد لابيهاي صهيونيسم باز ميگردد. اگر واشنگتن بخواهد به كارشكنيهاي نتانياهو و همزمان تحركات جنگطلبان داخلي توجه كند، با ايران به نتيجهاي نخواهد رسيد. اسراييليها به دنبال جنگ، ولو درگيري محدود هستند. با اين حال، مديريت آقاي ترامپ در اين مقطع اهميت زيادي دارد. در هر صورت تا حدودي به نظر ميرسد ترامپ تمايلي به پذيرش اين فشارها ندارد. براي مثال، آتشبس ميان امريكا و انصارالله كه از طريق عمان ميانجيگري شد، نشاندهنده اين است كه اسراييل خواهان چنين توافقاتي نبوده، اما امريكاييها اعلام كردهاند كه امنيت كشتيهاي خود را خود تامين ميكنند و از ورود مستقيم به ديگر موضوعات از جمله مواضع اسراييل خودداري ميكنند. از طرفي آقاي ويتكاف تلآويو را تهديد كرده است كه در صورت تداوم كارشكنيها بدون اطلاع اين رژيم، پيمانهاي امنيتي مهمي را با عربستان به امضا خواهد رساند. واقعيت اين است كه ترامپ در حال پيگيري سياست اول امريكا است و همه چيز را به نفع امريكا ميخواهد. او شايد بتواند اين چالشها را مديريت كند و اجازه ندهد كه نتانياهو در روند مذاكرات مداخله كند. اما در نهايت، اين مشكل داخلي ترامپ است. اگر واقعا به دنبال يك توافقي واقعي با ايران است، بايد قادر باشد لابيهاي جنگطلب و افرادي همچون نتانياهو را به شيوهاي موثر مديريت كند.
برخي ناظران همزماني دور جديد مذاكرات با آتشبس در يمن، بنبست در غزه و اوكراين را نشانهاي از تمايل طرفين به تسريع روند توافق ميدانند. از نگاه شما، اين تحولات همزمان تا چه اندازه ميتواند به عنوان عاملي شتابدهنده در روند آتي مذاكرات ايران و ايالاتمتحده عمل كند؟
بله، قطعا ميتواند تاثيرگذار باشد، به ويژه موضوعاتي مانند آتشبس در يمن كه همزمان با پيگيري پروندههاي ديگر در حال پيشرفت است. البته كه امريكا همزمان مذاكرات با چينيها در ژنو را دنبال ميكند. از طرفي موضوع اوكراين نيز در دستور كار قرار داده است و در اين زمينه قرار است مذاكراتي ميان پوتين و تركيه در استانبول انجام شود. البته كه هيچ كدام از اين پروندهها به نتيجهاي نرسيده است. اما فارغ از اين موارد در هر صورت، رويكرد امريكاييها به دليل تماميتخواهي و حداكثرخواهيشان كه همه چيز را به نفع امريكا ميخواهند، خود يكي از مشكلات اساسي آقاي ترامپ به شمار ميرود. به همين دليل است كه اين رويكرد اغلب كمتر به نتيجه ميرسد. بنابراين، به نظر ميرسد كه ترامپ احتمالا در تلاش خواهد بود تا بتواند با ايران به توافقي دست يابد تا آن را به عنوان مهمترين و بزرگترين دستاورد دولت خود رسانهاي كند.