• 1404 يکشنبه 28 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6045 -
  • 1404 شنبه 27 ارديبهشت

دانش‌آموزي كه اول ارديبهشت در رباط‌كريم خودكشي كرده بود، براي زندگي دست و پا مي‌زند

مردن كار سختي است

فاطمه كريم‌خان

دانش‌آموزان، سومين گروه جمعيتي هستند كه دست به خودكشي مي‌زنند. گروه اول زنان خانه‌دار، گروه دوم افراد شاغل و گروه سوم دانش‌آموزان هستند. اعداد مربوط به خودكشي دانش‌آموزان، مثل اعداد و آمارهاي ديگر مربوط به خودكشي از قبيل اينكه سالانه چند نفر خودكشي مي‌كنند، روش‌هايي كه بيشتر از همه براي خودكشي استفاده مي‌شود كدام است تا اينكه چند خودكشي در سال به مرگ منجر مي‌شود و پراكندگي وقوع و مرگ ناشي از خودكشي در كشور چگونه است، جزو اعدادي است كه وزارت رفاه و بهداشت در اختيار دارند، اما منتشر نمي‌كنند. با اين وجود، به‌رغم تمام فريادهايي كه به نام متخصصان از رسانه‌ها مي‌خواهند كه گزارش‌هاي خودكشي را سانسور كنند، هنوز وقتي تني به زمين مي‌افتد صداي آن بلند است چه بسا براي هفته‌ها، ماه‌ها و حتي سال‌ها از ياد آدم‌ها بيرون نمي‌رود.

به‌ طور كلي اغلب خودكشي‌ها و به ‌طور خاص اغلب خودكشي‌هاي نوجوانان به مرگ منجر نمي‌شود، نه به اين دليل كه آدم‌ها وقتي خودكشي مي‌كنند واقعا نمي‌خواهند بميرند، بلكه بيشتر به اين دليل كه «مردن واقعا كار سختي است» و به سادگي خوردن چند قرص يا كشيدن تيغي بر رگ يا پريدن از روي پل و ساختمان و دويدن جلوي ماشين همه ‌چيز تمام نمي‌شود. خوردن قرص مي‌تواند به آسيب دائمي يا غيردائمي به گوارش منجر شود، اما در بسياري موارد واقعا مرگبار نيست. اغلب كساني كه با تيغ خودكشي مي‌كنند، با ديدن خونريزي دچار ترسي بدوي و طبيعي مي‌شوند و تلاش مي‌كنند خودشان جلوي خونريزي را بگيرند يا از كسي كمك بخواهند. سقوط از ارتفاع يا تصادف با ماشين مي‌تواند به شكستگي‌هاي ساده تا بسيار پيچيده، محدوديت‌هاي حركتي اندك تا بسيار جدي براي مدت مشخص يا نامشخص ختم شود. بسياري از كساني كه از خودكشي بازگشته‌اند، مي‌توانند به اين مساله شهادت بدهند كه صرفا قصد مردن به مردن ختم نمي‌شود و يك تصميم آني مي‌تواند براي مدتي بسيار طولاني زندگي را از چيزي كه بود بسيار سخت‌تر كند. ازجمله كساني كه مي‌تواند همين حالا به اين مساله شهادت بدهد، «س» دختر نوجواني است كه يك روز اوايل ارديبهشت اندكي بعد از ساعت سه بعدازظهر از پنجره بدون حفاظ خودش را به بالكن خطرناك مدرسه رساند و گفت كه مي‌خواهد با پريدن از ارتفاع به زندگي خودش پايان بدهد.

 

گرهي روي گره

«س» با فقر و گرفتاري‌هاي همراه آن درگير بود و همچنين با بحران‌هاي نوجواني، آزار و اذيت در مدرسه، قلدري بچه‌ها، افت درسي و مشكلاتي از اين دست. روزي كه تصميم گرفت خودش را از ارتفاع به پايين پرت كند هم برايش روز خوبي نبود، در حالي كه گروهي از دانش‌آموزان پسش زده بودند و كلاسش را تازه عوض كرده بودند، مجموعه‌اي از بي‌مبالاتي‌هاي كادر آموزشي مدرسه كه شرح مفصل آن در گزارش قبلي روزنامه «اعتماد» آمده است او را به جايي رساند كه تصميم بگيرد ديگر نمي‌خواهد ادامه بدهد. او از فرصت خالي بودن كلاس در زنگ آخر استفاده كرد و خودش را از پنجره به تراس مدرسه رساند. وقتي به شكل خطرناكي به سقوط نزديك شد، معاون مدرسه از همان پنجره به تراس رفت و سعي كرد او را متوقف كند، اما ترس «س» بيشتر شد و بالاخره پايين افتاد.

وقتي «س» از تراس مدرسه «ه» كه تخمين زده مي‌شود حدود 7 متر ارتفاع دارد، به پايين سقوط كرد، بيشتر از 35 دانش‌آموز همكلاسش شاهد اين صحنه بودند. آنها مي‌گويند اين اولين اقدام به خودكشي نيست كه در اين مدرسه رخ داده است. تراس ناامن مدرسه در سال تحصيلي جاري اقلا محل تهديد به خودكشي يك دانش‌آموز ديگر هم بوده است. والدين يكي از دانش‌آموزان كه با «اعتماد» صحبت كرده‌اند در اين مورد مي‌گويند دختري به نام «م» قبل از اينكه «س» دست به خودكشي بزند، يك بار تلاش كرده است خودش را از همين تراس به پايين پرت كند، معاون مدرسه اما از پنجره خودش را به دانش‌آموز رسانده و او را عقب كشيده است. همان كاري كه تلاش كرده بود در آن ظهر بهاري كه «س» اقدام به خودكشي كرد انجام بدهد؛ اين ‌بار اما موفق نبوده و دانش‌آموز 15 ساله جلوي چشم همكلاسي‌هايش از ارتفاع به پايين سقوط كرده است.

«س» از اين سقوط جان به در برده، اما قطعا سلامت نيست. چهار دندان شكسته، رباط صليبي پاره شده و فك شكسته حاصل اين سقوط بوده است. خانواده «س» در روزهاي اول براي پرداخت هزينه‌هاي معمول بيمارستان به كمك نياز داشتند. مادر «س» بخشي از هزينه‌هاي بيمارستان را با قرض و بخش ديگري را با كمك گرفتن از مردم پرداخت كرده است. جراحي فك او به دليل ناتواني از پرداخت هزينه‌ها آنقدر به تاخير افتاده است تا در نهايت با حكم دادستاني و دستور قضايي به صورت رايگان انجام شود. دندان‌هاي شكسته او باعث شده است كه نتواند درست غذا بخورد و اقلا يك سال طول مي‌كشد تا شكستگي استخوان فكش ترميم شود. اينها همه تازه اول ماجراست؛ «س» به جراحي رباط صليبي نياز دارد و همين حالا هم با عصا راه مي‌رود. در حالي كه زیر ‌نظر روانپزشك بيمارستان است، هر روز از مدرسه مي‌شنود كه قرار است اخراج شود و ممكن است اجازه ندهند در امتحانات پايان سال كه از هفته آينده شروع مي‌شود، شركت كند. به مادرش گفته شده اقدام به خودكشي در پرونده دانش‌آموزي‌اش ثبت مي‌شود؛ موضوعي كه مي‌تواند ثبت‌نام او در هر مدرسه ديگري را به مخاطره بيندازد. اين مساله «س» را به قدري آشفته كرده است كه مي‌خواهد هر طور شده به مدرسه برگردد و در امتحانات شركت كند تا علاوه بر مساله سلامتي، يك انگ مردودي هم به كارنامه‌اش اضافه نشود.

تازه 23 روز بعد از روز فاجعه، مادر «س» در روز چهارشنبه 24 ارديبهشت براي دريافت بيمه خسارت به آموزش و پرورش فراخوانده شده است، اما به او گفته‌اند كه صرفا در صورتي مي‌تواند بيمه را دريافت كند كه كتبا اعلام كند هيچ شكايتي از اولياي مدرسه، خود مدرسه و آموزش و پرورش ندارد. مادر «س» مي‌گويد: «ما شكايت داريم.»

از همان روز خودكشي تا امروز، آموزش و پرورش نه كمكي به حال نوجوان آسيب‌ديده و همكلاسي‌هايش، بلكه مشكلي روي مشكلات آنها بوده است. يك روز بعد از خودكشي تيمي از آموزش و پرورش براي تحقيق در مورد اينكه چه اتفاقي افتاده است به مدرسه رفته‌اند. آنها از برخي از بچه‌هايي كه به «س» نزديك‌تر بوده‌اند، پرسيدند كه دقيقا در آن روز و روزهاي قبلش چه اتفاقي افتاده است. علاوه بر اين براي بچه‌ها چند جلسه سخنراني ترتيب داده‌اند كه در آن در مورد اينكه خودكشي كار بدي است و بچه‌ها نبايد خودكشي كنند، صحبت كرده‌اند. خبري از مشاوره خصوصي براي دانش‌آموزان همكلاسي «س» و همين ‌طور پيگيري خدمات مشاوره مدرسه براي نوجوان مصدوم نبوده است.

حراست آموزش و پرورش كه مسووليت تحقيق در مورد اين مساله را به عهده دارد از گفت‌وگو با رسانه‌ها در مورد اين حادثه خودداري مي‌كند. بازرس وزارت آموزش و پرورش كه درگير پيگيري اين پرونده است هم به تلفن‌ها و پيام‌هاي روزنامه «اعتماد» در مورد شكافتن مسائلي كه اطراف خودكشي اين دانش‌آموز قرار دارد پاسخ نمي‌دهد.

 

مسووليت سببيت آموزش و پرورش در خودكشي دانش‌آموزان

مادر «س» تاكيد دارد كه آموزش و پرورش، مدرسه، معلمان و معاون آن در مراقبت از دانش‌آموزان كوتاهي كرده‌اند. او مي‌گويد: «مساله فقط اين نيست، افرادي بعد از حادثه‌اي كه براي «س» پيش آمده به ما قول كمك و همكاري دادند در نهايت هيچ كاري براي ما نكردند و حتي تلفن‌هاي ما را هم جواب ندادند، مساله اين نيست كه آموزش و پرورش حتي از اينكه فيلم‌هاي روز حادثه را در اختيار ما بگذارد هم خودداري مي‌كند، مساله اين نيست كه من مجبور شدم درمان بچه‌ام را به تاخير بيندازم و براي جراحي‌اش حكم قضايي بگيرم، چون پول بستري او در بيمارستان را نداشتم و آموزش و پرورش هم در اين مورد هيچ كمكي نمي‌كرد؛ مساله ما علاوه بر همه اينها، اين است كه آموزش و پرورش در حفظ امنيت فرزند من كوتاهي كرده است. آنها شاهد بودند كه حال فرزند من مناسب نبوده است. شاهد بودند كه او از ابتداي آن روز در مدرسه گريه مي‌كرده و توان حضور و ادامه دادن كلاس‌ها را نداشته است. آنها مي‌توانستند به من زنگ بزنند. مي‌توانستند اجازه بدهند بچه‌اي كه تمام مدت كلاس را گريه مي‌كند از كلاس بيرون برود، مي‌توانستند اجازه بدهند بچه پيش مشاور مدرسه برودو از او كمك بگيرد. آنها هيچ ‌كدام از اين كارها را انجام نداده‌اند. چرا بايد با يك بچه 15 ساله لجبازي كنند و بازي قدرت راه بيندازند؟ چرا نبايد به او اجازه بدهند كه پيش مشاور مدرسه برود؟ وقتي بچه تهديد كرده است كه خودكشي مي‌كند چرا نبايد به آتش‌نشاني و كساني كه متخصص مديريت اين طور بحران‌ها هستند، زنگ بزنند؟ چرا اقلا از مشاور مدرسه كه بچه من روابط خوبي با او داشت و اصلا متخصص اين كارهاست، نخواسته‌اند كه روي تراس برود و با او صحبت كند. هزار اتفاق مي‌توانست بيفتد و هزار راه وجود داشت كه از سقوط بچه من و آسيب ديدنش جلوگيري كنند. اما اين كارها را نكردند. از روزي هم كه اين اتفاق افتاده مدام دارند ما را تهديد مي‌كنند كه «س» را از مدرسه اخراج مي‌كنند يا اينكه مي‌گويند ما چون با رسانه‌ها صحبت كرديم عليه نظام هستيم و اينكه اگر رضايت ندهيم، نمي‌توانيم پول بيمه را بگيريم. اگر بچه‌هاي خودشان هم چنين اتفاقي برايشان مي‌افتاد همين كار را مي‌كردند؟ بچه من در 15 سالگي نمي‌تواند راه برود، نمي‌تواند درست غذا بخورد، يك جراحي سنگين را پشت سر گذاشته و حالا رباط پايش هم نياز به جراحي دارد. ما پولي براي اين جراحي نداريم و اگر دستور دادستاني نباشد، نمي‌دانم بايد چطور هزينه‌هاي جراحي را پرداخت كنيم بعد از ما انتظار دارند كه 20 ميليون پول را بگيريم و سكوت كنيم. من سكوت نمي‌كنم.»

با اين وجود، دست خانواده «س» براي شكايت چندان باز نيست. مادر «س» مي‌گويد دادستان رباط كريم شخصا «س» را ديده و قول پيگيري پرونده او را داده است، «شيما قوشه»، وكيل دادگستري در اين مورد مي‌گويد: «ايمن نبودن پنجره‌هاي مدرسه به خودي خود مساله‌اي نيست كه بتوان در مورد آن ادعاي حقوقي مطرح كرد، همين ‌طور اينكه مسوولان مدرسه در موقع رخ دادن حادثه در مدرسه نبودند يا اينكه معاون مدرسه به جاي اينكه با آتش‌نشاني تماس بگيرد خودش سعي كرده «س» را از پشت بگيرد باعث نمي‌شود كه نتيجه بگيريم جرمي رخ داده است. اما همچنان روشن است كه آموزش و پرورش، مدرسه و اولياي آن در حادثه رخ داده از باب «سببيت» مسووليت دارند و اين مسووليت بايد پيگيري شود.»

حالا چه مي‌شود كرد؟ نوجواني كه از خودكشي جان به در برده تحت نظر پزشك و در حال درمان با دارواست، مادر «س» تلاش مي‌كند در هيچ حالتي او را تنها نگذارد و در ساعت‌هايي كه از كلانتري به دادستاني و اداره آموزش و پرورش و پزشكي قانوني مي‌رود دو نفر ازهمكلاسي‌هاي «س» در خانه پيش او مي‌مانند. «س» حالا انگيزه بيشتري براي درس خواندن دارد و تلاش مي‌كند براي امتحان‌هاي هفته آينده آماده شود اما برگشتن به مدرسه‌اي كه آنقدر او را تحت فشار قرار داده است كه بخواهد براي خلاص شدن از آن خودكشي كند، كار راحتي نيست.

 

سريال خودكشي دانش‌آموزان كي آموزش و پرورش را از خواب بيدار مي‌كند؟

با خودكشي چيزهاي زيادي در زندگي «س» يا دانش‌آموزان ديگري مانند او، مثل يكي كه اخيرا با نفت خودكشي كرده و دچار 40 درصد سوختگي شده است، تغيير نمي‌كند. گرهي روي گره‌هاي ديگر انداختن راهي براي باز كردن گره‌هاي اساسي از قبيل مشكلات خانوادگي و ارتباطي كه منجر به فشارهاي طاقت‌فرسا مي‌شود، نيست. با اين حال، توضيح دادن اين مساله به نوجوانان كه همه ‌چيز را جدي‌تر و قطعي‌تر از آن چيزي كه واقعا هست در نظر مي‌گيرند، كار سختي است.

تعداد گزارش‌هاي منتشر شده در مورد خودكشي نوجوانان حتي نوك اين كوه يخ را هم نشان نمي‌دهد. يادآوري اسامي مانند آيناز كريمي و آرزو خاوري كه به دليل فشارهاي ناشي از مدرسه خودكشي كرده‌اند و جان باختند، نشان مي‌دهد حتي مرگ نوجوانان هم باعث نمي‌شود برنامه‌اي عملياتي براي آموزش نوجوانان در مورد خودكشي و آموزش كادر مدرسه براي مديريت فشارهاي رواني به نوجوانان در نظر گرفته شود.

مساله خودكشي نوجوانان در مدارس به قدري عادي شده است كه آموزش و پرورش حتي خودش را موظف نمي‌داند در اين موارد توضيح يا پاسخي به افكار عمومي بدهد و اقلا در حرف، از خودكشي نوجوانان ابراز نگراني كند. به نظر مي‌رسد همان طور كه آموزش بچه‌ها عملا خصوصي شده است و اگر كسي نتواند بچه‌اش را به كلاس‌هاي آموزشي و مدارس خاص بفرستد شانسي براي دسترسي به آموزش خوب و رد شدن از سد كنكور ندارد، سلامت بچه‌ها هم عملا خصوصي شده و پدر و مادرها يا خودشان آنقدر نگران و مراقب هستند كه از بحراني شدن وضعيت بچه‌هايشان جلوگيري مي‌كنند يا بچه‌ها در برابر امواج حوادث و اضطراب‌ها به اميد خود رها مي‌شوند و اگر شانس بياورند فشارهاي مدرسه را ناديده مي‌گيرند، اگر شانس كمتري بياورند اين فشارها نهايتا چند دندان شكسته و يك رباط صليبي پاره شده برايشان به جا مي‌گذارد و اگر هيچ شانسي نداشته باشند مثل آرزو و آيناز پيش از آنكه اصلا بفهمند زندگي چيست و كجاست، جان مي‌بازند. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون