تركيه و بازتوزيع قدرت از مديترانه تا خليج عدن
محمدرضا بابايي
فضاي آنارشي موجود در نظام بينالملل كه برآمده از فقدان اقتدار مركزي و توزيع نامتوازن قدرت ميباشد، دولتها را به دو دسته تقسيم نموده است كه عبارتند از: 1- دولتهاي پذيراي وضع موجود كه يا نقش نظمسازي و حفظ آن را در نظام بينالملل برعهده دارند يا دولتهاي ضعيف و ورشكسته كه جايي در معادلات قدرت بينالمللي ندارند. 2- دولتهاي تجديدنظرطلب كه وضع موجود را به سود خود ميدانند؛ سهم بيشتري از توزيع قدرت را خواستار هستند. برخي از دولتهاي تجديدنظرطلب براي تغيير وضع موجود ريسك و هزينه ميكنند و برخي ديگر از اين دولتها كه به تنهايي ظرفيت تقبل ريسك را ندارند سياست دنبالهروي شوئلري از دولت تجديدنظرطلب قدرتمند را دنبال ميكنند. رفتارهاي سياست خارجي تركيه در يك دهه اخير به خوبي اين ادعا را اثبات كرد كه، اين كشور يك قدرت منطقه نوظهور و در عين حال تجديدنظرطلب است. آنكارا كه خود را ميراثدار امپراتوري عثماني ميداند، داراي ظرفيتهاي ژئوپليتيكي و ژئواكونومي بالقوهاي است كه دست اين بازيگر را براي كنشگري بيشتر در سطح منطقه و فرامنطقه باز ميگذارد. مساله جالبتوجه اين است كه تركيه در مقايسه با قدرتهاي تجديدنظرطلب بزرگ ديگر مانند چين، از وزن و جايگاه سياسي قابلتوجهي در سياست بينالملل برخوردار نيست. به بيان ديگر، آنكارا يكي از چند قدرت نوظهور تجديدنظرطلب منطقهاي هستند كه سعي دارند با استفاده از خلأها و چالشهاي پيشروي نظام تكقطبي، علاوه بر ارتقاي نقش و نفوذ ژئوپليتيكي خود در سطح منطقهاي و فرامنطقهاي، توزيع و بازتوزيع قدرت در نظم جهاني در حال شكلگيري را به سود خود رقم بزنند.
از لوانت تا شمال و شاخ آفريقا
قيامها و ناآراميهايي كه از دسامبر 2010 خاورميانه و شمال آفريقا را دستخوش يك سلسله تغييراتي نمود به معناي دقيق كلمه، تحولات موسوم به بهار عربي را ميتوان به مثابه يك گام مهم براي گذار از نظام تكقطبي با محوريت ايالاتمتحده امريكا دانست. جنگها، انقلابها و بيثباتيهاي سياسي و اقتصادي برآمده از اين تحول، كشورهاي بحرانزده حوزه لوانت تا شمال و شاخ آفريقا را به عنوان كانون رقابتها و منازعات ژئوپليتيكي چند قدرت منطقهاي تجديد نظر طلب و در عين حال نوظهور تبديل كرد. از آغاز بحران سوريه، تركيه درصدد اين برآمد تا منازعه در اين كشور را به سود خود تمام نمايد و سياست توسعه نفوذ خود در مديترانه شرقي را تكميل كند و همچنين خود را به يك قطب تاثيرگذار ترانزيت انرژي شرق و غرب از طريق چند كريدور مختلف تبديل نمايد. سياستهاي آنكارا در سوريه براي اين كشور تبعات و پيامدهاي سياسي چالشزايي را در طول يك دهه گذشته رقم زد و حتي به قيمت تنش با متحدان سنتي خود كه عضو پيمان ناتو نيز هستند، تمام شد. تركيه براي برونرفت از اين معضل سياسي، مناسبات ديپلماتيك خود را با روسيه تعميق نمود به ويژه بعد از شكست كودتاي2016، اين نزديكي جو بياعتمادي سياسي دوجانبه ميان تركيه و متحدان اروپايياش را تقويت نمود. با وجود تمامي اين چالشها و هزينهها، سقوط دولت بشار اسد و روي كار آمدن يك دولت نزديك به آنكارا در سوريه تا اين لحظه اتفاق خجستهاي را براي تركيه رقم زده است. اما اين تحول، فصل جديدي از فصول بيپايان رقابتها و منازعات ژئوپليتيكي ميان آنكارا و رقباي عرب منطقهاي اين كشور ميباشد.
از سوي ديگر، دولت جديد در سوريه نيز سعي دارد تا با تنوعبخشي به متحدان و شركاي سياسي خود در سطح منطقه و بينالملل از وابستگي صرف خود به تركيه به عنوان تنها متحد استراتژيك خود بكاهد و اين رويكرد در ميانمدت و چه بسا بلندمدت ميتواند جايگاه آنكارا را در منطقه لوانت تضعيف نمايد.رقابت تركيه با رقباي منطقهاي در شمال و شاخ آفريقا نيز مانند منطقه لوانت بيشتر معطوف به بعد نقش و جايگاه ژئوپليتيك در تصميمسازي نخبگان سياسي اين كشورها است. به بيان ديگر، شرايط و مقتضيات ژئوپليتيكي به رفتار سياست خارجي كنشگران خصوصا كنشگران تجديدنظرطلب نوظهور هدف و جهت ميدهد. در مصر، روي كار آمدن محمد مرسي كه رويكرد سياسي و ايدئولوژيكي نزديكي به رهبران آنكارا داشت، مقدمهاي بود براي بازيگري تركيه در معادلات و مناسبات سياسي شمال آفريقا. نزديكي ميان آنكارا و قاهره در اين بازه زماني محدود، به تنشهاي سياسي ميان تركيه و عربستان دامن زد. سقوط مرسي و روي كار آمدن عبدالفتاح السيسي، قاهره را به رياض و ابوظبي كه از رقباي آنكارا ميباشند، نزديك كرد، اما اين پايان رقابتهاي ژئوپليتيكي در شمال آفريقا نبود. ليبي بعد از سقوط قذافي، يك دوره كوتاه از ثبات نسبي را تجربه كرد اما ديري نپاييد كه اين كشور يك جنگ داخلي جديدي را تجربه كرد كه در يك طرف اين نزاع ژنرال خليفه حفتر و نيروهاي تحت امر آن قرار داشتند كه شرق ليبي را همچنان تحت كنترل دارند، آن سوي ديگر اين منازعه، دولت طرابلس قرار دارد كه از متحدان كليدي آنكارا در شمال آفريقا محسوب ميشود. در ميانه سال 2019، نشانههايي از مداخله نظامي تركيه در ليبي آشكار شد و اين مداخله شرايط را تا حد زيادي به سود دولت طرابلس تغيير داد و نيروهاي خليفه حفتر كه از متحدان امارات و عربستان محسوب ميشوند، مجبور به عقبنشيني از مواضع خود در جنوب طرابلس شدند. تا اواخر ژوئن 2020 تركيه به يكي از كليديترين بازيگران منطقهاي تاثيرگذار در ليبي تبديل شد. البته مداخله نظامي روسيه از طريق شبه نظاميان واگنر كه از متحدان حكومت طبرق در شرق ليبي محسوب ميشوند.
يك توازن استراتژيكي را ميان طرفين ايجاد كرد و آنكارا و مسكو را به برقراري يك آتشبس در ليبي ترغيب نمود.نفوذ ژئوپليتيكي تركيه تنها محدود به شمال آفريقا نماند؛ منطقه شاخ آفريقا نيز به يكي از كانونهاي رقابت ژئوپليتيكي ميان آنكارا و رقباي سنتي عربي آن تبديل شد. در طول يك دهه اخير، تركيه از طريق توسعه مناسبات ديپلماتيك خود با كشورهاي آفريفا دامنه همكاريهاي امنيتي و اقتصادي خود را با اين كشورها افزايش داد. آنكارا علاوه بر بازاريابي براي جنگافزارهاي نظامي بومي در شاخ آفريقا، مسووليت آموزش نيروهاي نظامي و امنيتي برخي از كشورهاي شاخ و ساحل آفريقا در راستاي مبارزه با تروريسم را برعهده گرفته است. امارات متحده عربي، رقيب جدي تركيه در اين منطقه محسوب ميشود. ابوظبي از طريق نيروهاي نيابتي همسو با خود، توانست بر بندر عدن، جزيره استراتژيك سقطري و بخشي از نوار ساحل غربي يمن تسلط يابد، بازيگري امارات متحده در كشورهاي شاخ آفريقا در راستاي تكميل پازل «از درياي سرخ تا مديترانه» است؛ مسيري كه نقش كليدي را در ترانزيت دريايي ايفا ميكند. تركيه نيز به نوبه خود اهدافي مشابه اهداف ابوظبي را دنبال ميكند و از طريق سرمايهگذاري در حوزه زيرساخت بنادر و ترانزيت كشورهاي شاخ آفريقا و در راس آن سومالي و تقويت حضور نظامي خود در اين مناطق نقش مهمي را در حفظ ثبات و امنيت جريان ترانزيت دريايي بينالملل ايفا ميكند. اهداف امروز آنكارا شباهت بسياري به اهداف ژئوپليتيكي دارد كه سلاطين عثماني و در راس آن سليمان قانوني درصدد بود به آن دست يابد. در دير زماني رقابتهاي دريايي ميان عثمانيان و پرتغاليها براي كنترل بر بنادر راهبردي شاخ آفريقا و درياي سرخ كه گرانيگاههاي مهمي در عرصه تجارت جهاني آن زمان بودند، در جريان بود، اما امروزه تركيه يكي از سرزمينهاي برآمده از دل اطلال و ويرانيهاي امپراتوري عثماني در قامت يك بازيگر تجديدنظرطلب با ايفاي نقش در منطقه شاخ آفريقا درصدد است تا مناسبات ژئوپليتيكي جهاني در عصر نظم بينالملل در حال گذار را به سود خود تغيير دهد. كارشناس جهان عرب