• 1404 يکشنبه 4 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6052 -
  • 1404 يکشنبه 4 خرداد

ایران در تقاطع رقابت چین و امریکا

محمد حسنی

با پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۴ و آغاز دور دوم زمامداری‌اش، سیاست خارجی ایالات متحده وارد فاز تازه‌ای شده است؛ فازی که در آن، تمرکز از «دشمن‌سازی مستقیم» به «مدیریت رقبا از طریق توازن منطقه‌ای» تغییر یافته و نقش بازیگران مستقل از جمله ایران، در آن برجسته‌تر از گذشته است. هر چند ترامپ همچنان چهره‌ای جنجالی و تندرو در عرصه دیپلماسی جهانی شناخته می‌شود، اما نشانه‌هایی وجود دارد که حاکی از شکل‌گیری یک دکترین غیررسمی و البته موثر در سیاست خارجی او است. دکترین ترامپ را می‌توان ترکیبی از بازسازی اقتصاد داخلی، کاهش حضور نظامی مستقیم در بحران‌های فرسایشی و مهار رقبای جهانی از طریق استفاده از اهرم‌های منطقه‌ای دانست. در این چارچوب، رقابت با چین در صدر اولویت‌های امنیت ملی ایالات متحده قرار گرفته و کشورهای غرب آسیا - از جمله ایران - به‌عنوان مهره‌های کلیدی در این بازی بزرگ تحلیل می‌شوند. برای درک بهتر سیاست ترامپ در قبال ایران، باید نگاهی به گذشته داشت. دکترین ترومن در اواخر دهه ۱۹۴۰ بر چندجانبه‌گرایی و مقابله با توسعه نفوذ شوروی، به‌ویژه در کشورهایی چون یونان و ترکیه استوار بود. بعدها دکترین ریگان در دهه ۱۹۸۰ سیاستی تهاجمی‌تر در مقابله با بلوک شرق را پیش گرفت؛ از جمله حمایت از نیروهای نیابتی در افغانستان و امریکای لاتین. ترامپ در دور نخست ریاست‌جمهوری خود، به ‌وضوح از همین الگوی ریگان بهره گرفت. خروج یک‌جانبه از برجام، اعمال شدیدترین تحریم‌های اقتصادی در قالب سیاست فشار حداکثری و در نهایت اقدام مستقیم نظامی در به شهادت رساندن سردار قاسم سلیمانی، همگی در راستای محدودسازی نفوذ منطقه‌ای ایران صورت گرفت. در این دوره، ترامپ هدف خود را نه صرفا مهار هسته‌ای، بلکه فروپاشی قدرت منطقه‌ای ایران تعریف کرده بود. با این حال، تحولات اخیر نشان می‌دهد که ترامپ در دوره دوم، دچار نوعی چرخش تاکتیکی شده است. 

گرچه لحن تند و اقدامات نمایشی هنوز بخشی از سبک سیاسی او است، اما سیاست او نسبت به ایران اکنون بیشتر در قالب «مدیریت» و «هدایت قدرت» تعریف می‌شود تا نابودی یا حذف. شاید مهم‌ترین نشانه این چرخش را بتوان در چهار دور مذاکرات غیرمستقیم بین ایران و امریکا دانست که در عمان و ایتالیا برگزار شده‌اند. در این مذاکرات، که در سکوت خبری نسبی پیش رفته‌اند، دو طرف تلاش کرده‌اند تا بدون مواجهه مستقیم، درباره نحوه کاهش تنش‌ها و امکان توافق‌های گام‌به‌گام گفت‌وگو کنند. برخلاف دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ، اکنون بحث «براندازی» یا «فروپاشی کامل» ایران در میان نیست، بلکه هدف، تغییر رفتار ایران در راستای منافع استراتژیک امریکا در رقابت با چین است. ترامپ در اردیبهشت ۱۴۰۴ (مه ۲۰۲۵) سفری سه‌روزه به عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر انجام داد. در جریان این سفر، سه قرارداد کلان به ارزش مجموعا دو هزار میلیارد دلار به امضا رسید که طی 10 سال آینده در قالب سرمایه‌گذاری مستقیم این کشورها در امریکا عملی خواهد شد. این سفر و قراردادها را باید نه‌فقط یک موفقیت اقتصادی، بلکه پاسخی هدفمند به نفوذ فزاینده چین در منطقه دانست. چین طی سال‌های اخیر از طریق پروژه بزرگ «کمربند و راه»، بیش از ۱۵۵ میلیارد دلار در زیرساخت‌ها، انرژی و حمل‌ونقل کشورهای خاورمیانه سرمایه‌گذاری کرده است. امارات، عربستان و حتی ایران از جمله بازیگران مهم در این مسیر بوده‌اند. حال ترامپ تلاش دارد با جذب منابع مالی این کشورها، هم اقتصاد امریکا را بازسازی کند و هم رقبای خود، به‌ویژه چین را از نفوذ بیشتر بازدارد. در این معادله ژئوپلیتیکی، جایگاه ایران دیگر مانند گذشته نیست. از نگاه کاخ سفید، ایران نه تنها یک چالش امنیتی، بلکه یک عامل کلیدی در کنترل یا تشدید نفوذ چین در منطقه به شمار می‌آید. ایران با موقعیت راهبردی در تنگه هرمز، سواحل مکران و همچنین ظرفیت‌های صنعتی، تولیدی و نیروی انسانی تحصیلکرده، نقش مهمی در آینده معادلات منطقه‌ای ایفا می‌کند. اگر ایران به سمت همکاری بیشتر با چین حرکت کند، احتمالا در موقعیت تقابل آشکار با ائتلاف جدید امریکا-عربستان-امارات قرار خواهد گرفت. اما اگر در مسیر موازنه فعال بین شرق و غرب حرکت کند و با حفظ استقلال، نقش منطقه‌ای خود را به‌ صورت هوشمندانه مدیریت کند، می‌تواند نه‌تنها از فشارهای اقتصادی رهایی یابد، بلکه در جایگاهی تازه برای گفت‌وگو با غرب و جذب سرمایه‌گذاری متنوع قرار گیرد. از سوی دیگر، امریکا نیز به این واقعیت پی برده که مهار کامل ایران از طریق فشار نظامی یا تحریم دیگر پاسخگو نیست. از همین‌رو، مذاکرات غیرمستقیم، ارسال سیگنال‌های متضاد و تلاش برای نفوذ از طریق ائتلاف‌های اقتصادی، همگی بخشی از راهبرد جدید ترامپ برای تغییر رفتار ایران است، رفتاری که نه‌تنها به سود امریکا، بلکه به زیان چین نیز خواهد بود. دکترین جدید ترامپ را می‌توان بازخوانی مدرن‌شده‌ای از دکترین ریگان دانست؛ با این تفاوت که تمرکز از تهدید نظامی به مدیریت قدرت‌های منطقه‌ای در تقابل با چین منتقل شده است. در این میان، ایران اگرچه هدف اولیه نیست، اما محور اصلی بسیاری از تحولات آینده خواهد بود. سیاستگذاران ایرانی باید درک درستی از این جابه‌جایی اولویت‌ها داشته باشند. در دنیایی که نظم قدیم در حال فروپاشی است، نه انزوا به سود ایران است و نه اتکای کامل به شرق یا غرب. موازنه‌سازی هوشمندانه، گفت‌وگوی کنترل ‌شده و بهره‌گیری از ظرفیت داخلی می‌تواند ایران را به جایگاه باثبات‌تری برساند. چین و امریکا هر دو به دنبال نفوذند؛ اما آن ‌که باید قواعد بازی را بنویسد، خود ایران است.كارشناس سياست خارجي

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون